نوروز از ديدگاه تاريخ
نوروز از ديدگاه تاريخ
دوکتور محمد اسماعيل لبيب بلخي*
نوروز ازديدگاه تاريخ شامل مباحث ذيل است:
1- نوروز در افغانستان.
2- برگزاري نوروز درولايت بلخ وصورت حال آن.
3- بحث کوتاهي پيرامون مزار مزعموم.
4- ريشه لغوي وپيشينهٴ تاريخي نوروز.
5- علل پيدايش نوروز.
6- جشن نوروز درعهد شاهان پيشين.
7- نوروز دربين زردشتيان يزد.
8- نتائج بحثهاي گذشته.
1- نوروز در افغانستان.
2- برگزاري نوروز درولايت بلخ وصورت حال آن.
3- بحث کوتاهي پيرامون مزار مزعموم.
4- ريشه لغوي وپيشينهٴ تاريخي نوروز.
5- علل پيدايش نوروز.
6- جشن نوروز درعهد شاهان پيشين.
7- نوروز دربين زردشتيان يزد.
8- نتائج بحثهاي گذشته.
1- نوروز در افغانستان:
جشن نوروز در افغانستان در پايتخت کشور وهم در اکثر ولايات همه ساله در روز اول ماه حمل که نخستين روز سال شمسي است طي مراسمي تجليل وبرگزار ميگردد.
درکيفيت تجليل وبرگزاري اين روز دربرخي از ولايات نسبت به ديگري فرقهاي مشاهده مي شود؛ بگونه اي مثال اين روز درکابل وکندز، غزني و اکثرولايات شمال به کيفيت نسبتاً مجلل تر وبا اهميت تر تجليل مي شود که درسائر ولايات به چنان کيفيت نمي باشد جز در مراکز ولايات از طرف دولت شکل تقليدي وعنعنوي يي داشته از ترتيبات و انتظامات ويژه اي برخوردار نمي باشد. وآنچه از طرف دولت درين روز وبخاطر برگزاري آن رسماً اعلان مي گردد رخصتي روز اول حمل هرسال وبرگزاري محافل حکومتي ورسمي در برخي از دوائر ولايات کشور است، ولي ناگفته نماند که مردم اين روز را درکابل بگونه خاصي تجليل مي کنند، عده اي که بدان رنگ ديني ميدهند زن ومرد به قبرستانها ومزارات مشهور بيرون مي روند، غذاهاي خاص تهيه مي دارند ولباسهاي جديد وزينتي مي پوشند، وعده اي هم به سبزه زارها وچمن ها به گلگشت وتفريح مي برايند ومزارات چون شهداي صالحين وکارته اي سخي وباغ بالا تجمعگاهي هزارها از مردان وزنان مي گردد، شأن کندز وغزني ومزار امام صاحب تقريباً بدين منوال است که بيرقي بنام “جنده علي شاه ولايت مآب” در کارته سخي وامام صاحب وبرخي از مزارات ديگر برافراشته مي شود، ومردم اکثراً به استثناي آناني که از علم شرعي برخوردارند جشن نوروز را به يکديگر مبارکباد گفته وبه تبادل تحف وهدايا مي پردازند. اين فشرده اي از وضعيت نوروز وبرگزاري آن دراکثر ولايات افغانستان است ولي به ارتباط بلخ نظر به ويژگيها وجايگاه بخصوص نوروز درين ولايت طي بحث جداگانه به بحث وبررسي مي پردازيم.
جشن نوروز در افغانستان در پايتخت کشور وهم در اکثر ولايات همه ساله در روز اول ماه حمل که نخستين روز سال شمسي است طي مراسمي تجليل وبرگزار ميگردد.
درکيفيت تجليل وبرگزاري اين روز دربرخي از ولايات نسبت به ديگري فرقهاي مشاهده مي شود؛ بگونه اي مثال اين روز درکابل وکندز، غزني و اکثرولايات شمال به کيفيت نسبتاً مجلل تر وبا اهميت تر تجليل مي شود که درسائر ولايات به چنان کيفيت نمي باشد جز در مراکز ولايات از طرف دولت شکل تقليدي وعنعنوي يي داشته از ترتيبات و انتظامات ويژه اي برخوردار نمي باشد. وآنچه از طرف دولت درين روز وبخاطر برگزاري آن رسماً اعلان مي گردد رخصتي روز اول حمل هرسال وبرگزاري محافل حکومتي ورسمي در برخي از دوائر ولايات کشور است، ولي ناگفته نماند که مردم اين روز را درکابل بگونه خاصي تجليل مي کنند، عده اي که بدان رنگ ديني ميدهند زن ومرد به قبرستانها ومزارات مشهور بيرون مي روند، غذاهاي خاص تهيه مي دارند ولباسهاي جديد وزينتي مي پوشند، وعده اي هم به سبزه زارها وچمن ها به گلگشت وتفريح مي برايند ومزارات چون شهداي صالحين وکارته اي سخي وباغ بالا تجمعگاهي هزارها از مردان وزنان مي گردد، شأن کندز وغزني ومزار امام صاحب تقريباً بدين منوال است که بيرقي بنام “جنده علي شاه ولايت مآب” در کارته سخي وامام صاحب وبرخي از مزارات ديگر برافراشته مي شود، ومردم اکثراً به استثناي آناني که از علم شرعي برخوردارند جشن نوروز را به يکديگر مبارکباد گفته وبه تبادل تحف وهدايا مي پردازند. اين فشرده اي از وضعيت نوروز وبرگزاري آن دراکثر ولايات افغانستان است ولي به ارتباط بلخ نظر به ويژگيها وجايگاه بخصوص نوروز درين ولايت طي بحث جداگانه به بحث وبررسي مي پردازيم.
2- برگزاري نوروز در ولايت بلخ وصورت حال آن:
با فرارسيدن روز اول حمل بيرقي ساخته از پارچه قماشي بنام:” جنده حضرت علي کرم الله وجهه” به جاي خاصي که در غرب مرقد مزعوم علي رضي الله عنه تعيين شده است طي مراسم خاص دولتي وملي برعمود بزرگ وبلند ومستقيمي برا فراشته مي شود، همزمان با برافرازي آن توپهاي دولتي به رسم احترام به آن جنده به انداخت مي پردازند، آنگاه ميله گل سرخ ويا جنده بالا که مدت چهل روز را دربرمي گيرد با صدها فساد وناروايئها وبدعات شروع مي شود، ودرهمين روز زنها بالباسهاي فتنه انگيز وبا آرايش وپيرايش شيطاني به گشت وگزار به بازارها وپارکهاي باغ روضه وسبزه زارها وچمنها وقبرستانها مي پردازند، ودربسا از خانواده ها به مناسبت نوروز غذاهاي خاصي نوروزي تهيه شده وبه خانه هاي خويشان ودوستان وآشنايان فرستاده مي شود، وهمانند مردمان شهر کابل مردم شهر مزار درين روز به خوشحالي ها وساعت تيري ها مي پردازند، درولايت بلخ مصيبت بارتراز همه آنست که با فرارسيدن نوروز دروازه هاي فسق وفجوروفساد بيشتر باز ميگردد، صحنه هاي تمثيل با کنسرتهاي دور از حياء ومملو ازفساد ازيکطرف وسينماها با نشان دادن فلمهاي مبتذل ومحرک جنس از طرف ديگر بازارشان را گرم مي دارند، نوازندگان و سرايندگان اعم ازمرد وزن درهوتلهاي مهم ومشهور اطراف روضه به افتخار ميله اي گل سرخ روزانه پروگرامهاي غزلخواني وسرودهاي شيطاني دارند که جوانان بيکارولا ابالي اعم از پسران ودختران بازارشان را گرم مي سازند. اين شمه اي از خراباتي است که دروازه آنرا مي بنديم ودرآنسو دروازه مناجات ( ) را مي گشايم تا ببنيم که در آن محيط وضع از چه قرار است: با فرارسيدن نوروز و بالاشدن جنده مزار مزعوم علي رضي الله عنه که بنام روضه شاه ولايت مآب ياد مي شود با تأسف که به مرکز فساد وشرک وبدعات مبدل مي گردد، درهمين روزهاي گل سرخ مردان وزنان زيادي اعم از جوانان وبزرگ سالان به اطراف روضه به طواف مي پردازند که آنرا بنام طواف چهل ويک بار ياد مي کنند، وبسا از جاهلان وبيخبردان از دين واسلام به قبر و قفل هاي دروازه وديوارهاي روضه دست وروي خود را ميمالند ودرخواست حل مشکلات وقضاي حاجات مي نمايند، وتلاش مي ورزند تا خود را به عمود جنده برسانند وآنرا لمس نمايند، وازين کارها اميد ثواب ورفع درجات وآمرزش سيئات دارند وايشان طوري که مولانا گفته است:
خواجه پندارد که طاعت مي کند
بيـخـبر از مـعصيت جان مي کند
به اميد ثواب ونزديکي به الله خود را درشرک وبدعت اعتقادي واقع مي سازند. وبسا اوقات چيزهاي را بنام نذرسخي جان به روضه آورده به ” ايشانهاي”( ) روضه تقديم ميدارند، اگر چه قضيه نذر به روضه از ويژگيهاي نوروز نبوده ومختص به اين روزها نمي باشد ولي با آمدن نوروز وبالا شدن جنده که مردم از اطراف واکناف به زيارت روضه مي آيند در کميت وکيفيت اين نذرها افزايش بعمل مي آيد، وهم بايد ياد آورشد که در داخل عمارت مرقد مزعوم بلکه در اطاق بزرگي پيش از اطاق مرقد در طرف جنوب آن ديک بزرگي بالاي پايه هاي قرار دارد از روزگاري که ياد دارم تا کنون اين ديگ را بنام ديگ روضه ياد مي کنند که ازمظاهر شرک وخرافات بوده و مردم نذرهاي خود را در داخل آن مي اندازند واطفال کوچک خود را براي شفا يابي از زيرآن مي گذرانند که اين کار نيز درهمه ايام سال درجريان است، ولي با فرارسيدن گل سرخ وميله نوروزي در مقدار وکيفيت ان افزايش چشم ديدي بميان مي آيد .
آري ! تنها همين چند خرافه وشرک وبدعتي نيست که ما درينجا برشمرديم بلکه آنچه درجشن نوروز وميله گل سرخ وجنده بالا در آنجا بوقوع مي پيوندد قلم از تعبير وترقيمش عاجزاست، ونويسنده که از باشندگان اين ولايت است درين فرصتي که درنگارش اين رساله مي پردازم درساحه ومنطقه نيستم ولي همان منظره هاي گنديدهٴ خرافي وشرکي که بارها ديده وحس ولمس کرده ام در مخيله ام نقش بسته است. منظره اي را به خاطر مي آورم که درغرب قبر مزعوم دررواقي مجموعه اي از نابينيان چندين روزپيش از شروع مراسم ” جنده بالا” گردهم مي آمدند وبا هم گردهم آورده مي شدند وبه اين فکر وتصور بودند که با برافراشتن جنده در روز اول نوروز بينايي خود را در مي يابند ودر رأس آنان شخص ژوليده موي وناشسته وپرچرکي بنام ” ملنگ سخي” قرار داشت که وي در اوقات متعدد بويژه درميان عصروشام که زمان بيشتر شدن زائران روضه است به ذکر ” هوهو” و “يا من هو” وخواندن بيتها واشعار بي معني ويا فاسد المعني مي پرداخت، وچون ملنگ کلمه وبيتي را به آواز بلند مي خواند ، نا بينايان گردهم آمده به دنبال آن به صورت دستجمعي وبه آواز بلند آنرا تکرار مي کردند، والبته همين ملنگ مسئول به ذکر با نابينايان خيراتها ونذرهاي مردمان را نيز به دست مي آورد، وگاهي هم در ايام نوروز بويژه روز اول آن در لحظات که جنده برا فراشته مي شد ناگهان آوازه درميان مردمان به راه مي افتاد که نابينايي به کرامت حضرت علي شفا يافته وبينايي خود را دوباره دريافته است، بعد مردم به سوي او هجوم مي بردند تا براي تبرک چيزي از لباس او را به دست آورند والبته اينها همه دجل وتلبيس ابليس بپش نيست اگر چه چنين وقايع از لحاظ وقوع کم ونادراست ولي اين عقيده به شکل يک تصور درست نزد اکثر آن مردم وجود دارد،
اين گوشه اي از صورت حال جشن نوروز در ولايت بلخ است که به صورت بسيار فشرده ارائه شده است.
3- نظري پيرامون روضه… ( مزار مزعوم)
پوشيده نيست که در ولايت بلخ مشهدي بنام روضه حضرت علي رضي الله عنه بنا يافته است که برخي ها وجه تسميهٴ شهر مرکزي ولايت بلخ را به مزار شريف به روي همين سبب قملداد کرده اند.
واين روضه عبارت از عمارتي مستحکم وداراي دو گنبد بزرگ ورواقهاي متعدد واطاقهاي مختلف است ودرميان آن قبري وجود دارد که مردم آنرا بنام مرقد علي بن ابي طالب رضي الله عنه مي پندارند وساحهٴبزرگي از چهار طرف بناي اين شهر را فرا گرفته ودر جهت غربي آن مسجد عظيمي بنام مسجد روضه قرار دارد وبيرون از ساحهٴ داخلي روضه – که محاط به ديوارهاي پخته وپنجرهاي آهني است- باغي قرار دارد که بنام باغي روضه ياد مي شود که مساحت بزرگي را احتوا کرده است و درين باغ درختان بيد وگل بته ها وچمنزارها ودر چهار طرف آن چهار حوض نمايش آب ساخته شده وبراي نشست وتفريح وتماشا چوکي هاي ثابت سمنتي به فاصله هاي معين فراهم ديده شده است که در زيبائي باغ روضه افزوده است باغ روضه از لحاظ موقيعت بصورت قطع در نقطه مرکزي شهر مزار قرار گرفته ومبدأ تقسيم بندي شهر را به شمال وجنوب وغرب وشرق تشکيل داده است ودرميان اين عمارت قبري بزرگي که بيشتر از يک متر از زمين بلند ساخته شده است قرار دارد که مردم آنرا قبر علي کرم الله وجهه مي پندارند، وآنچه از نوشتن اين بحث مطلوب است اينست که مردم روي اسطورهٴ معتقدند که نعش علي بن ابي طالب بعد از آنکه به عراق به شهادت رسيده به بلخ انتقال داده شده ودر اينجا درهمين مرقد فعلي مدفون گرديده است اين پندار نه از لحاظ تاريخي سند ثابتي قابل باور دارد ونه شرع آنرا مي پذيرد ونه عقل بران گواهي ميدهد حقيقت امر اسطورهٴ بيش نيست که خرافه آن را ساخته وشيعه آنرا بافته است و مردم براي اثبات اين امر به افسانه ها وقصه هاي بي بنياد وداستانهاي بي اساس استدلال مي کنند ومي گويند که سلطان حسين بايقرا خوابي ديده که تابوت علي رضي الله عنه در عراق بالاي شتري گذاشته شده واز آنجا شتر آنرا بدون قافله وقافله کش به بلخ آورده ودرينجا دفن شده است. ببينيد اين وجه استدلال است چه عقلي مي تواند چنين استدلال را بپذيرد و چه نقلي مي تواند آنرا تاييد کند؟؟
وگاهي هم بدين بيت جامي استدلال مي کنند:
مردم همه گويند علي در نجف است
در بلخ بيا ببين چه بيت الشرف است
جامي نه عدن گوي نه بين الجبلين
خورشيد يکي ونور او هر طرف است
و حتي اين بيت در قسمت فوقاني رواق پيش روي سمت جنوبي روضه با خط درشت نو شته شده است بيانديشيد آيا براي اثبات يک حقيقت تاريخي امثال چنين گزافه کافي است؟ هر گز!
اين مزار مزعوم از يکطرف از لحاظ واقعيت حقيقت ندارد وهمانند اکثر مزارها اصل مدفون چيز ديگر وکس ديگر است ولي بنام يکتن از شخصيتهاي ساخته شده مشهور ديني وعرفاني بنام مزار فلان پير، وفلان شيخ، شهرت يافته است واز طرف ديگر همين مزارمرکز فساد وخرافات گشته صدها ناروائيها در آنجا صورت مي گيرد که مي توان به نمونه هاي ذيل اشاره کرد:
1- استعانت به غيرالله
2- استغاثه ازغيرالله
3- خواستن اداي حاجت وحل مشکلات از غيرالله
4- بوسيدن قفل هاي دروازه بنام تبرک وحل مشکل
5- تقديم نذر به مزار مزعوم
6- انداختن نذر به ديگ واقع درآنجا بنام نذر ديگ سخي جان
7- وکارهاي ازين قبيل، وگاهي هم موافقه تن فروشي ميان جوانان فاسد ودوشيزگان حيا دريده وآبرو ريخته درهمين روضه صورت مي گيرد و مع الآسف درين اواخر راپورهاي رسيده که روزهاي چهارشنبه باغ روضه به کابارهٴ شراب نوشي زنان مبدل شده است،
آيا تابوت علي رضي الله عنه بخاطر شکل گيري اين همه فساد وخرافات از عراق بدينجا انتقال يافته است ؟!
پرسشي است که پا سخش تعجب وحيرت است وهم بالا شدن جنده بنام جندهٴمولا علي ويا “جندهٴ شاه ولايت مآب” که امروز از کلچر وعنعنه ورسم اجتناب نا پذير مردم افغانستان شده که توسط مراسم دولتي ويژهٴ برافراشته مي شود از کجا نشأت واصل مشروعيت کسب نموده است؟ واينکه جشن نوروز با افراشتن جنده تجليل مي گردد اين ارتباط چه مفهومي دارد؟ ومصدر ارتباط دهنده آن چيست؟
وهم اينکه اين جنده بايد تا چهل روز برا فراشته بوده وميلهٴ گل سرخ که صدها فساد وناروائيهاي مخالف دين وآئين اسلام را با خود ارمغان مي آورد بخاطر چه؟ وچرا همين چهل روز بوده برآن افزوده واز آن کاسته نمي شود؟
اين سؤالهاهمه بيانگرآنست که قبر علي رضي الله عنه هيچگاه در چنين جايي نبوده ومظهر اين همه خرافات وفسادي نيست.
اصلاً موضوع روضه ومزار مزعوم خواستار آنست که رساله بزرگ تحقيقي در موردش نوشته شود اميد در آيندهاي نه چندان دور يا خود نگارندهٴ اين رساله ويا برادر ديگري به چنين کار اقدام نمايد ودرين رساله از لحاظ ارتباطش به نوروز به همين کلمات چند اکتفا شد.
4- ريشه لغوي وپيشنيه تاريخي نوروز:
قواميس وفرهنگهاي لغت اعم از عربي وعجمي بالاتفاق نوروز را به معناي روز نو معنا کرده اند، صاحب معجم الوسيط وترتيب قاموس المحيط گفته اند: ” نوروز اوالنيروز (بالفارسية) اليوم الجديد وهو اول يوم من السنة الشمسية الايرانية ويوافق اليوم الحادي والعشرين من شهرمارس من السنة الميلادية وعيد النوروز أکبرأعباد القومية الإيرانيه.” (1)
يعني نوروز يا نيروز به فارسي به معناي روز نو وآن نخستين روز سال شمسي ايراني است که با روزبيست ويکم ماه مارچ سال ميلادي موافق مي آيد، وعيد نوروز از بزرگترين عيدهاي قومي وملي ايران است.
ولغت نامه دهخدا که امروز از مراجع مهم لغوي وفرهنگي به حساب مي آيد راجع به نوروز به نقل از قاموس ها وفرهنگهاي مختلف نوشته است: ” (نوروز) روز اول ماه فروردين که رسيدن آفتاب است به نقطه اول حمل وبه نقل از رشيدي ” مي نويسد: ( نو روز) روز اول فروردين که رسيدن آفتاب به برج حمل است وابتداء بهار است واين را نو روز کوچک ونوروز عامه و نوروز صغير
گويند ونيز ششم فروردين ماه روز مرداد را نو روز بزرگ و نوروز خاصه گويند وعين مطلب را “جها نگيري” نيز ذکر کرده آنرا به نوروز عامه وخاصه تقسيم کرده است( )
ابوريحان بيروني راجع به نوروز گفته است: نو روز کلمه فارسي به معناي روز نو است وبه اصطلاح زبان پهلوي ايراني روز اول ماه سال را نو روز مي گويند، واين روز، جشن وتجليل آن خيلي سابقه تاريخي دور ودرازي دارد که ريشه تاريخي آن به زمانهاي قبل از جمشيد بر مي گردد.
بنا بر داستانهاي شاهنامه جمشيد پسر طهموريث جشن باستاني نو روز را بنانهاد و رسوم وآئيني را بر قرار ساخته است.
وبرخي نگاشته اند که: نوروز در زمانه هاي پيش درآغاز بهار نبود بلکه در فصول سال بصورت دوراني تغيير مي يافت گاهي به بهار وگاهي به تابستان وزماني هم به زمستان اتفاق مي افتاد ودرسال471هـ عمرخيام وشماري ازمنجمان ديگر به دستور جلال الدين ملک شاه سلجوقي تقويمي را بنام تقويم جلالي ترتيب دادند و نوروز را در روز اول بهار روز اول برج حمل قرار دادند ( ).
وطوريکه فرهنگ حسن عميد مي نويسد :” نوروز نزد اهل فارس به نوروز عامه ونوروز خاصه تقسيم بود: نوروز عامه همان پنج روز اول از جشن نوروز بود که پادشاهان فارس حاجتها وضرورتهاي مردم را روا مي کردند وروز ششم را نو روز خاصه يا نوروز بزرگ مي ناميدند که در آن روز خواص ونديمان خود را مي پذيرفتند و به عيش وعشرت مي گذرانيدند ( ).
مؤرخان وفرهنگ نويسان چيزهاي زيادي راجع به ريشه لغوي وتاريخي جشن نو روز نوشته اند که حاصل وخلاصه وفشرده آنرا ما درين سطور کوتاه گنجانيديم که ديگر نيازي به تفصيل وتوضيح بيشتري ديده نمي شود.
5- علل پيدايش نوروز:
راجع به علل پيدايش نوروز در افسانه هاي ايراني بحثهاي بس طولاني ودنباله داري آمده که بيشتر آنها همان وزن وارزش افسانه اي داشته نميتوان آنها را به حيث يک حقيقت تاريخي پذيرفت، بلکه اکثر آنها اساطيري بيش نيست که اينک ما به ذکر برخي ازين روايات ذيلاً مي پردازيم .
برخي گفته اند: اين روز، روز پيدايش زردشت است ازين لحاظ مجوسيان آن را به شکل روز عيد جشن مي گيرند، وبعضي مي گويند: مجوسيان اين روز را به عنوان روز آغاز آيين مجوسيت تجليل مي نمايند، وعده هم آنرا به آغاز افروختن آتش به آتشکده نوبهار بلخ به خاطر عبادت وسجده بردن به آن ارتباط داده اند که به خاطر احترام وبزرگداشت نه روز يا نه ونيم روز جشن مي گرفتند. ابوريحان بيروني راجع به نو روز وعلل پيدايش آن گفته است: عيد نوروز در هيچ يک از اديان الهي حيثيت شرعي نداشته بلکه از طرف ملت ايران در زمانه هاي بسيار قديم روي اوهام وخرافات به شکل رسم وعنعنه درآمده وبا مرور زمان وگذار تاريخ افزايشهاي عقيدتي وعنعنوي درآن صورت گرفته که بيشتر آن به زمانه هاي زردشت وجمشيد بر مي گردد. وهم چنان بيروني راجع به علل پيدايش نو روز برخي اقوال ديگري را نقل کرده است که اينک به ذکر پاره از آنها با اختصار مي پردازيم : “… گفته اند که جمشيد براي خود گردونه ساخت ودرين روز بر آن سوار شد وجن وشياطين او را در هوا حمل کردند وبه يک روز از کوه ” دماوند” ببابل آمد ومردم با ديدن اين امر در شگفت آمدند واين روز را عيد گرفتند وبراي ياد بود آن درتاب مي شوند وتاب ميخورند ( ) .
وعده ديگري از ايرانيان گفته اند: جمشيد زياد در شب ها گردش مي کرد، وچون خواست به آذر بايجان داخل شود برسريري از زرنشست ومردم به دوش خود آن تخت را مي بردند وچون پرتو آفتاب برآن تخت تابيد ومردم آنرا ديدند اين روز را عيد گرفتند.
البيروني به ادامه گفتار خويش بعد از نقل اقوال مي نويسد: ايرانيان عيد نوروز را عيد بزرگ گويند وزردشتيان مي گويند: درين روز زردشت توفيق يافت که با خداوند مناجات، وکيخسرو درين روز به هوا عروج کرد.
درين روز براي ساکنان کره زمين سعادت را قسمت مي کنند، واز اينجا است که ايرانيان اين روز را روز اميد نام نهادند- ودرين روز بود که جم جمشيد مقادير اشيارا استخراج کرد وپادشاهان پس از او اين روز را ميمون وفرخنده داشتند ( ) .
دهخدا راجع به علل پيدايش نو روز مي نويسد: بعضي گفته اند: جمشيد که اول “جم” نام داشت وعربان او را متوشلخ مي گويند سيرعالم کرد وچون به آذربايجان رسيد فرمود: تخت مرصعي برهاي بلندي رو بجانب مشرق گذارند وخود تاج مرصعي برسرنهاده برآن تخت نشست همين که آفتاب طلوع کرد وپرتوش بر آن تاج وتخت افتاد شعاعي درغايت روشني پديد آمد مردمان از آن شاد شدند وگفتند: اين روز نو است وچون به زبان پهلوي شعاع را شيد مي گويند اين لفظ را برجم افزودند اورا جمشيد خواندند وجشن عظيم کردند واز آن روز اين رسم پيداشد( ) .
دهخدا در باره جشن نوروز به ادامه نقل اقوال وروايات مي نويسد : جشن نو روز يا عيد نوروز يا جشن فروردين يا جشن بهار بزرگترين جشن ملي ايرانيان است، ايرانيان قديم ( پيش از عهد ساساني وبه هنگام تدوين بخش اول او ستا) جشن نو روز را ظاهراً در اول بهار هر سال وآغاز برج حمل برپا مي داشتند، در دوره ساسانيان موسم اين جشن با گردش سال تغير مي کرد ودر آغاز فروردين هر سال نبود تا آنکه به فرمان سلطان جلال الدين ملک شاه سلجوقي ترتيب تقويم جلالي نهاده شد، وبراساس آن موقع جشن نو روزي در بهار هر سال مقترن تحويل آفتاب به برج حمل تثبيت شد وبدين منظور مقرر شد که هر چهار سال يک روز بر تعداد ايام سال بيفزايند وسال چهارم را 366 روز حساب کنند ( ) .
با فرارسيدن روز اول حمل بيرقي ساخته از پارچه قماشي بنام:” جنده حضرت علي کرم الله وجهه” به جاي خاصي که در غرب مرقد مزعوم علي رضي الله عنه تعيين شده است طي مراسم خاص دولتي وملي برعمود بزرگ وبلند ومستقيمي برا فراشته مي شود، همزمان با برافرازي آن توپهاي دولتي به رسم احترام به آن جنده به انداخت مي پردازند، آنگاه ميله گل سرخ ويا جنده بالا که مدت چهل روز را دربرمي گيرد با صدها فساد وناروايئها وبدعات شروع مي شود، ودرهمين روز زنها بالباسهاي فتنه انگيز وبا آرايش وپيرايش شيطاني به گشت وگزار به بازارها وپارکهاي باغ روضه وسبزه زارها وچمنها وقبرستانها مي پردازند، ودربسا از خانواده ها به مناسبت نوروز غذاهاي خاصي نوروزي تهيه شده وبه خانه هاي خويشان ودوستان وآشنايان فرستاده مي شود، وهمانند مردمان شهر کابل مردم شهر مزار درين روز به خوشحالي ها وساعت تيري ها مي پردازند، درولايت بلخ مصيبت بارتراز همه آنست که با فرارسيدن نوروز دروازه هاي فسق وفجوروفساد بيشتر باز ميگردد، صحنه هاي تمثيل با کنسرتهاي دور از حياء ومملو ازفساد ازيکطرف وسينماها با نشان دادن فلمهاي مبتذل ومحرک جنس از طرف ديگر بازارشان را گرم مي دارند، نوازندگان و سرايندگان اعم ازمرد وزن درهوتلهاي مهم ومشهور اطراف روضه به افتخار ميله اي گل سرخ روزانه پروگرامهاي غزلخواني وسرودهاي شيطاني دارند که جوانان بيکارولا ابالي اعم از پسران ودختران بازارشان را گرم مي سازند. اين شمه اي از خراباتي است که دروازه آنرا مي بنديم ودرآنسو دروازه مناجات ( ) را مي گشايم تا ببنيم که در آن محيط وضع از چه قرار است: با فرارسيدن نوروز و بالاشدن جنده مزار مزعوم علي رضي الله عنه که بنام روضه شاه ولايت مآب ياد مي شود با تأسف که به مرکز فساد وشرک وبدعات مبدل مي گردد، درهمين روزهاي گل سرخ مردان وزنان زيادي اعم از جوانان وبزرگ سالان به اطراف روضه به طواف مي پردازند که آنرا بنام طواف چهل ويک بار ياد مي کنند، وبسا از جاهلان وبيخبردان از دين واسلام به قبر و قفل هاي دروازه وديوارهاي روضه دست وروي خود را ميمالند ودرخواست حل مشکلات وقضاي حاجات مي نمايند، وتلاش مي ورزند تا خود را به عمود جنده برسانند وآنرا لمس نمايند، وازين کارها اميد ثواب ورفع درجات وآمرزش سيئات دارند وايشان طوري که مولانا گفته است:
خواجه پندارد که طاعت مي کند
بيـخـبر از مـعصيت جان مي کند
به اميد ثواب ونزديکي به الله خود را درشرک وبدعت اعتقادي واقع مي سازند. وبسا اوقات چيزهاي را بنام نذرسخي جان به روضه آورده به ” ايشانهاي”( ) روضه تقديم ميدارند، اگر چه قضيه نذر به روضه از ويژگيهاي نوروز نبوده ومختص به اين روزها نمي باشد ولي با آمدن نوروز وبالا شدن جنده که مردم از اطراف واکناف به زيارت روضه مي آيند در کميت وکيفيت اين نذرها افزايش بعمل مي آيد، وهم بايد ياد آورشد که در داخل عمارت مرقد مزعوم بلکه در اطاق بزرگي پيش از اطاق مرقد در طرف جنوب آن ديک بزرگي بالاي پايه هاي قرار دارد از روزگاري که ياد دارم تا کنون اين ديگ را بنام ديگ روضه ياد مي کنند که ازمظاهر شرک وخرافات بوده و مردم نذرهاي خود را در داخل آن مي اندازند واطفال کوچک خود را براي شفا يابي از زيرآن مي گذرانند که اين کار نيز درهمه ايام سال درجريان است، ولي با فرارسيدن گل سرخ وميله نوروزي در مقدار وکيفيت ان افزايش چشم ديدي بميان مي آيد .
آري ! تنها همين چند خرافه وشرک وبدعتي نيست که ما درينجا برشمرديم بلکه آنچه درجشن نوروز وميله گل سرخ وجنده بالا در آنجا بوقوع مي پيوندد قلم از تعبير وترقيمش عاجزاست، ونويسنده که از باشندگان اين ولايت است درين فرصتي که درنگارش اين رساله مي پردازم درساحه ومنطقه نيستم ولي همان منظره هاي گنديدهٴ خرافي وشرکي که بارها ديده وحس ولمس کرده ام در مخيله ام نقش بسته است. منظره اي را به خاطر مي آورم که درغرب قبر مزعوم دررواقي مجموعه اي از نابينيان چندين روزپيش از شروع مراسم ” جنده بالا” گردهم مي آمدند وبا هم گردهم آورده مي شدند وبه اين فکر وتصور بودند که با برافراشتن جنده در روز اول نوروز بينايي خود را در مي يابند ودر رأس آنان شخص ژوليده موي وناشسته وپرچرکي بنام ” ملنگ سخي” قرار داشت که وي در اوقات متعدد بويژه درميان عصروشام که زمان بيشتر شدن زائران روضه است به ذکر ” هوهو” و “يا من هو” وخواندن بيتها واشعار بي معني ويا فاسد المعني مي پرداخت، وچون ملنگ کلمه وبيتي را به آواز بلند مي خواند ، نا بينايان گردهم آمده به دنبال آن به صورت دستجمعي وبه آواز بلند آنرا تکرار مي کردند، والبته همين ملنگ مسئول به ذکر با نابينايان خيراتها ونذرهاي مردمان را نيز به دست مي آورد، وگاهي هم در ايام نوروز بويژه روز اول آن در لحظات که جنده برا فراشته مي شد ناگهان آوازه درميان مردمان به راه مي افتاد که نابينايي به کرامت حضرت علي شفا يافته وبينايي خود را دوباره دريافته است، بعد مردم به سوي او هجوم مي بردند تا براي تبرک چيزي از لباس او را به دست آورند والبته اينها همه دجل وتلبيس ابليس بپش نيست اگر چه چنين وقايع از لحاظ وقوع کم ونادراست ولي اين عقيده به شکل يک تصور درست نزد اکثر آن مردم وجود دارد،
اين گوشه اي از صورت حال جشن نوروز در ولايت بلخ است که به صورت بسيار فشرده ارائه شده است.
3- نظري پيرامون روضه… ( مزار مزعوم)
پوشيده نيست که در ولايت بلخ مشهدي بنام روضه حضرت علي رضي الله عنه بنا يافته است که برخي ها وجه تسميهٴ شهر مرکزي ولايت بلخ را به مزار شريف به روي همين سبب قملداد کرده اند.
واين روضه عبارت از عمارتي مستحکم وداراي دو گنبد بزرگ ورواقهاي متعدد واطاقهاي مختلف است ودرميان آن قبري وجود دارد که مردم آنرا بنام مرقد علي بن ابي طالب رضي الله عنه مي پندارند وساحهٴبزرگي از چهار طرف بناي اين شهر را فرا گرفته ودر جهت غربي آن مسجد عظيمي بنام مسجد روضه قرار دارد وبيرون از ساحهٴ داخلي روضه – که محاط به ديوارهاي پخته وپنجرهاي آهني است- باغي قرار دارد که بنام باغي روضه ياد مي شود که مساحت بزرگي را احتوا کرده است و درين باغ درختان بيد وگل بته ها وچمنزارها ودر چهار طرف آن چهار حوض نمايش آب ساخته شده وبراي نشست وتفريح وتماشا چوکي هاي ثابت سمنتي به فاصله هاي معين فراهم ديده شده است که در زيبائي باغ روضه افزوده است باغ روضه از لحاظ موقيعت بصورت قطع در نقطه مرکزي شهر مزار قرار گرفته ومبدأ تقسيم بندي شهر را به شمال وجنوب وغرب وشرق تشکيل داده است ودرميان اين عمارت قبري بزرگي که بيشتر از يک متر از زمين بلند ساخته شده است قرار دارد که مردم آنرا قبر علي کرم الله وجهه مي پندارند، وآنچه از نوشتن اين بحث مطلوب است اينست که مردم روي اسطورهٴ معتقدند که نعش علي بن ابي طالب بعد از آنکه به عراق به شهادت رسيده به بلخ انتقال داده شده ودر اينجا درهمين مرقد فعلي مدفون گرديده است اين پندار نه از لحاظ تاريخي سند ثابتي قابل باور دارد ونه شرع آنرا مي پذيرد ونه عقل بران گواهي ميدهد حقيقت امر اسطورهٴ بيش نيست که خرافه آن را ساخته وشيعه آنرا بافته است و مردم براي اثبات اين امر به افسانه ها وقصه هاي بي بنياد وداستانهاي بي اساس استدلال مي کنند ومي گويند که سلطان حسين بايقرا خوابي ديده که تابوت علي رضي الله عنه در عراق بالاي شتري گذاشته شده واز آنجا شتر آنرا بدون قافله وقافله کش به بلخ آورده ودرينجا دفن شده است. ببينيد اين وجه استدلال است چه عقلي مي تواند چنين استدلال را بپذيرد و چه نقلي مي تواند آنرا تاييد کند؟؟
وگاهي هم بدين بيت جامي استدلال مي کنند:
مردم همه گويند علي در نجف است
در بلخ بيا ببين چه بيت الشرف است
جامي نه عدن گوي نه بين الجبلين
خورشيد يکي ونور او هر طرف است
و حتي اين بيت در قسمت فوقاني رواق پيش روي سمت جنوبي روضه با خط درشت نو شته شده است بيانديشيد آيا براي اثبات يک حقيقت تاريخي امثال چنين گزافه کافي است؟ هر گز!
اين مزار مزعوم از يکطرف از لحاظ واقعيت حقيقت ندارد وهمانند اکثر مزارها اصل مدفون چيز ديگر وکس ديگر است ولي بنام يکتن از شخصيتهاي ساخته شده مشهور ديني وعرفاني بنام مزار فلان پير، وفلان شيخ، شهرت يافته است واز طرف ديگر همين مزارمرکز فساد وخرافات گشته صدها ناروائيها در آنجا صورت مي گيرد که مي توان به نمونه هاي ذيل اشاره کرد:
1- استعانت به غيرالله
2- استغاثه ازغيرالله
3- خواستن اداي حاجت وحل مشکلات از غيرالله
4- بوسيدن قفل هاي دروازه بنام تبرک وحل مشکل
5- تقديم نذر به مزار مزعوم
6- انداختن نذر به ديگ واقع درآنجا بنام نذر ديگ سخي جان
7- وکارهاي ازين قبيل، وگاهي هم موافقه تن فروشي ميان جوانان فاسد ودوشيزگان حيا دريده وآبرو ريخته درهمين روضه صورت مي گيرد و مع الآسف درين اواخر راپورهاي رسيده که روزهاي چهارشنبه باغ روضه به کابارهٴ شراب نوشي زنان مبدل شده است،
آيا تابوت علي رضي الله عنه بخاطر شکل گيري اين همه فساد وخرافات از عراق بدينجا انتقال يافته است ؟!
پرسشي است که پا سخش تعجب وحيرت است وهم بالا شدن جنده بنام جندهٴمولا علي ويا “جندهٴ شاه ولايت مآب” که امروز از کلچر وعنعنه ورسم اجتناب نا پذير مردم افغانستان شده که توسط مراسم دولتي ويژهٴ برافراشته مي شود از کجا نشأت واصل مشروعيت کسب نموده است؟ واينکه جشن نوروز با افراشتن جنده تجليل مي گردد اين ارتباط چه مفهومي دارد؟ ومصدر ارتباط دهنده آن چيست؟
وهم اينکه اين جنده بايد تا چهل روز برا فراشته بوده وميلهٴ گل سرخ که صدها فساد وناروائيهاي مخالف دين وآئين اسلام را با خود ارمغان مي آورد بخاطر چه؟ وچرا همين چهل روز بوده برآن افزوده واز آن کاسته نمي شود؟
اين سؤالهاهمه بيانگرآنست که قبر علي رضي الله عنه هيچگاه در چنين جايي نبوده ومظهر اين همه خرافات وفسادي نيست.
اصلاً موضوع روضه ومزار مزعوم خواستار آنست که رساله بزرگ تحقيقي در موردش نوشته شود اميد در آيندهاي نه چندان دور يا خود نگارندهٴ اين رساله ويا برادر ديگري به چنين کار اقدام نمايد ودرين رساله از لحاظ ارتباطش به نوروز به همين کلمات چند اکتفا شد.
4- ريشه لغوي وپيشنيه تاريخي نوروز:
قواميس وفرهنگهاي لغت اعم از عربي وعجمي بالاتفاق نوروز را به معناي روز نو معنا کرده اند، صاحب معجم الوسيط وترتيب قاموس المحيط گفته اند: ” نوروز اوالنيروز (بالفارسية) اليوم الجديد وهو اول يوم من السنة الشمسية الايرانية ويوافق اليوم الحادي والعشرين من شهرمارس من السنة الميلادية وعيد النوروز أکبرأعباد القومية الإيرانيه.” (1)
يعني نوروز يا نيروز به فارسي به معناي روز نو وآن نخستين روز سال شمسي ايراني است که با روزبيست ويکم ماه مارچ سال ميلادي موافق مي آيد، وعيد نوروز از بزرگترين عيدهاي قومي وملي ايران است.
ولغت نامه دهخدا که امروز از مراجع مهم لغوي وفرهنگي به حساب مي آيد راجع به نوروز به نقل از قاموس ها وفرهنگهاي مختلف نوشته است: ” (نوروز) روز اول ماه فروردين که رسيدن آفتاب است به نقطه اول حمل وبه نقل از رشيدي ” مي نويسد: ( نو روز) روز اول فروردين که رسيدن آفتاب به برج حمل است وابتداء بهار است واين را نو روز کوچک ونوروز عامه و نوروز صغير
گويند ونيز ششم فروردين ماه روز مرداد را نو روز بزرگ و نوروز خاصه گويند وعين مطلب را “جها نگيري” نيز ذکر کرده آنرا به نوروز عامه وخاصه تقسيم کرده است( )
ابوريحان بيروني راجع به نوروز گفته است: نو روز کلمه فارسي به معناي روز نو است وبه اصطلاح زبان پهلوي ايراني روز اول ماه سال را نو روز مي گويند، واين روز، جشن وتجليل آن خيلي سابقه تاريخي دور ودرازي دارد که ريشه تاريخي آن به زمانهاي قبل از جمشيد بر مي گردد.
بنا بر داستانهاي شاهنامه جمشيد پسر طهموريث جشن باستاني نو روز را بنانهاد و رسوم وآئيني را بر قرار ساخته است.
وبرخي نگاشته اند که: نوروز در زمانه هاي پيش درآغاز بهار نبود بلکه در فصول سال بصورت دوراني تغيير مي يافت گاهي به بهار وگاهي به تابستان وزماني هم به زمستان اتفاق مي افتاد ودرسال471هـ عمرخيام وشماري ازمنجمان ديگر به دستور جلال الدين ملک شاه سلجوقي تقويمي را بنام تقويم جلالي ترتيب دادند و نوروز را در روز اول بهار روز اول برج حمل قرار دادند ( ).
وطوريکه فرهنگ حسن عميد مي نويسد :” نوروز نزد اهل فارس به نوروز عامه ونوروز خاصه تقسيم بود: نوروز عامه همان پنج روز اول از جشن نوروز بود که پادشاهان فارس حاجتها وضرورتهاي مردم را روا مي کردند وروز ششم را نو روز خاصه يا نوروز بزرگ مي ناميدند که در آن روز خواص ونديمان خود را مي پذيرفتند و به عيش وعشرت مي گذرانيدند ( ).
مؤرخان وفرهنگ نويسان چيزهاي زيادي راجع به ريشه لغوي وتاريخي جشن نو روز نوشته اند که حاصل وخلاصه وفشرده آنرا ما درين سطور کوتاه گنجانيديم که ديگر نيازي به تفصيل وتوضيح بيشتري ديده نمي شود.
5- علل پيدايش نوروز:
راجع به علل پيدايش نوروز در افسانه هاي ايراني بحثهاي بس طولاني ودنباله داري آمده که بيشتر آنها همان وزن وارزش افسانه اي داشته نميتوان آنها را به حيث يک حقيقت تاريخي پذيرفت، بلکه اکثر آنها اساطيري بيش نيست که اينک ما به ذکر برخي ازين روايات ذيلاً مي پردازيم .
برخي گفته اند: اين روز، روز پيدايش زردشت است ازين لحاظ مجوسيان آن را به شکل روز عيد جشن مي گيرند، وبعضي مي گويند: مجوسيان اين روز را به عنوان روز آغاز آيين مجوسيت تجليل مي نمايند، وعده هم آنرا به آغاز افروختن آتش به آتشکده نوبهار بلخ به خاطر عبادت وسجده بردن به آن ارتباط داده اند که به خاطر احترام وبزرگداشت نه روز يا نه ونيم روز جشن مي گرفتند. ابوريحان بيروني راجع به نو روز وعلل پيدايش آن گفته است: عيد نوروز در هيچ يک از اديان الهي حيثيت شرعي نداشته بلکه از طرف ملت ايران در زمانه هاي بسيار قديم روي اوهام وخرافات به شکل رسم وعنعنه درآمده وبا مرور زمان وگذار تاريخ افزايشهاي عقيدتي وعنعنوي درآن صورت گرفته که بيشتر آن به زمانه هاي زردشت وجمشيد بر مي گردد. وهم چنان بيروني راجع به علل پيدايش نو روز برخي اقوال ديگري را نقل کرده است که اينک به ذکر پاره از آنها با اختصار مي پردازيم : “… گفته اند که جمشيد براي خود گردونه ساخت ودرين روز بر آن سوار شد وجن وشياطين او را در هوا حمل کردند وبه يک روز از کوه ” دماوند” ببابل آمد ومردم با ديدن اين امر در شگفت آمدند واين روز را عيد گرفتند وبراي ياد بود آن درتاب مي شوند وتاب ميخورند ( ) .
وعده ديگري از ايرانيان گفته اند: جمشيد زياد در شب ها گردش مي کرد، وچون خواست به آذر بايجان داخل شود برسريري از زرنشست ومردم به دوش خود آن تخت را مي بردند وچون پرتو آفتاب برآن تخت تابيد ومردم آنرا ديدند اين روز را عيد گرفتند.
البيروني به ادامه گفتار خويش بعد از نقل اقوال مي نويسد: ايرانيان عيد نوروز را عيد بزرگ گويند وزردشتيان مي گويند: درين روز زردشت توفيق يافت که با خداوند مناجات، وکيخسرو درين روز به هوا عروج کرد.
درين روز براي ساکنان کره زمين سعادت را قسمت مي کنند، واز اينجا است که ايرانيان اين روز را روز اميد نام نهادند- ودرين روز بود که جم جمشيد مقادير اشيارا استخراج کرد وپادشاهان پس از او اين روز را ميمون وفرخنده داشتند ( ) .
دهخدا راجع به علل پيدايش نو روز مي نويسد: بعضي گفته اند: جمشيد که اول “جم” نام داشت وعربان او را متوشلخ مي گويند سيرعالم کرد وچون به آذربايجان رسيد فرمود: تخت مرصعي برهاي بلندي رو بجانب مشرق گذارند وخود تاج مرصعي برسرنهاده برآن تخت نشست همين که آفتاب طلوع کرد وپرتوش بر آن تاج وتخت افتاد شعاعي درغايت روشني پديد آمد مردمان از آن شاد شدند وگفتند: اين روز نو است وچون به زبان پهلوي شعاع را شيد مي گويند اين لفظ را برجم افزودند اورا جمشيد خواندند وجشن عظيم کردند واز آن روز اين رسم پيداشد( ) .
دهخدا در باره جشن نوروز به ادامه نقل اقوال وروايات مي نويسد : جشن نو روز يا عيد نوروز يا جشن فروردين يا جشن بهار بزرگترين جشن ملي ايرانيان است، ايرانيان قديم ( پيش از عهد ساساني وبه هنگام تدوين بخش اول او ستا) جشن نو روز را ظاهراً در اول بهار هر سال وآغاز برج حمل برپا مي داشتند، در دوره ساسانيان موسم اين جشن با گردش سال تغير مي کرد ودر آغاز فروردين هر سال نبود تا آنکه به فرمان سلطان جلال الدين ملک شاه سلجوقي ترتيب تقويم جلالي نهاده شد، وبراساس آن موقع جشن نو روزي در بهار هر سال مقترن تحويل آفتاب به برج حمل تثبيت شد وبدين منظور مقرر شد که هر چهار سال يک روز بر تعداد ايام سال بيفزايند وسال چهارم را 366 روز حساب کنند ( ) .
6- جشن نوروز درعهد شاهان پشين:
قرار نوشته مؤرخان واطلاعات تاريخ نويسان از مراسم نو روز در دربار سلاطين هخامنشي وشاهنشاهان اشکاني اطلاعات دقيقي در دست نيست، اما آنچه از آداب برگزاري جشن نو روز در عهد ساسانيان بدست رسيده است در روايات مورخان کافي مورد بحث قرار گرفته که بصورت اختصار خلاصه آن ازين قرار است:
در بامداد نو روز شاهنشاه جامه اي که معمولا از برد يماني بود بر تن مي کرد وزينتي بر خود استوار مي فرمود وبه تنهائي در دربار حاضر مي شد، وشخصي که قدم او را به فال نيک مي گرفتند بر شاه داخل مي شد. خيام گويد: آئين ملوک عجم از گاه کيخسرو تا به روزگار يزدجرد که آخر ملوک عجم بود چنان بوده است که در روز نخست کسي از مردمان بيگانه موبد موبدان پيش ملک آمدي با جام زرين پر مي ، وانگشتري ودرمي و ديناري خسرواني ويک دسته خويد سبز رسته وشمشيري وتيرو کمان و دوات وقلم واسپي وغلامي خو بروي ؛ وستايش نمودي ونيايش کردي، او را به زبان پارسي به عبارت ايشان چون موبد موبدان از آفرين بپرداختي پس بزرگان دولت درآمدندي وخدمت ها پيش آوردندي، آفرين موبد موبدان به عبارت ايشان:« شها، به جشن فروردين، به ماه فروردين، آزادي گزين، به روان و دين کيان، سروش آورد ترا دانائي وبينائي بکار داني ، ودير زي وباخوي هژير، وشادباش برتخت زرين، وانوشه خور به جام جمشيد و رسم نياکان درهمت بلند ونيکو کاري وورزش وداد و راستي نگاهدار؛ سرت سبز باد وجواني چو خويد، اسپت کامکار وپيروز، وتيغت روشن وکاري به دشمن، وبازت گيرا وخجسته به شکار، وکارت راست چون تير، وهم کشوري بگيرنو، برتخت بادرم ودينار، به پيشت هنري ودانا گرامي ودرم خوار؛ وسرايت آباد وزندگاني بسيار».
چون اين بگفتي چاشني کردي و جام به ملک دادي، وخويد در دست ديگر نهادي ودينار ودرم در پيش تخت او بنهادي ؛ وبدين آن خواستي که روز نو وسال نو هر چه بزرگان اول ديدار چشم برآن افگنند تا سال ديگر شادمان وخرم با آن چيزها در کامراني بمانند وآن بر ايشان مبارک گردد، که خرمي وآباداني جهان درين چيز هاست که پيش ملک آوردندي .
ودر روايت جاحظ آمده است: (هرگاه نوروز به شنبه مي افتاد پادشاه امر مي کرد که از رئيس يهوديان چهار هزار درهم بستانند وکسي سبب اين کار را نميدانست جزاينکه اين رسم بين ملوک جاري شده ومانند جزيه گرديده بود. بيست وپنج روز پيش از نوروز درصحن دارالملک دوازده ستون ازخشت خام برپامي شد که برستوني گندم وبرستوني جو وبرستوني برنج وبرستوني باقلي وبرستوني کاجيله وبرستوني ارزن وبرستوني ذرت وبرستوني لوبيا وبرستوني نخود وبرستوني کنجد وبرستوني ماش مي کاشتند واينها را نمي چيدند مگر به غنا وترنم ولهو ودر برخي روايات آمده که اين حبوب را براي تفاؤل ( فال نيک) مي کاشتند وگمان مي کردند که هر يک از آنها که نيکوتر وبارورتر شود محصول آن در سال فراوان خواهد بود وشاهنشاه به نظر کردن در جوبويژه تبرک مي جست ( ).
ابوريحان بيروني مي نويسد: در ايام نوروز نواهائي خاص در خدمت پادشاه نواخته مي شد که مختص همان ايام بوده ودر بامداد نوروز مردم به يکديگر آب مي پاشيدند وهمچنين در شب نو روز آتش بر مي افروختند ونخستين کسيکه اين رسم را نهاد هرمزد شجاع پسر شاپور پسر اردشيربايکان است ( ).
جرجي زيدان به ارتباط پشينيه تاريخي جشن نوروز مي نويسد: نخستين خلفاي اسلامي به نوروز اعتنايي نداشتند ولي بعدها خلفاي اموي براي افزودن درآمد خود هداياي نوروز را از نو معمول داشتند بني اميه هديه در عيد نو روز را برمردم ايران تحميل مي کردند ( ).
دهخدا به نقل از ” بلوغ الأرب” مي نويسد: نخستين کسيکه در اسلام هداياي نوروز ومهرگان را رواج داد حجاج بن يوسف بود ولي بعدها اين رسم از طرف عمر بن عبدالعزيز منسوخ گرديد، ولي درتمام اين مدت ايرانيان مراسم جشن نوروز را بر پا ميداشتند. با مراجعه به تواريخ معتبر وروايات معتمد بر مي آيد که برپا داري وتجليل نو روز در تاريخ اسلام بويژه در قرون اولي (خيرالقرون) بصورت يک سنت اسلامي اصلاً وجود نداشته وهيچگاه بگونه عيدي تجليل نگرديده واگر سخني را که جرجي زيدان نقل نموده است به صحت برسد تنها اين نکته بدست مي آيد که در زمان برخي ازخلفاي اموي به شکل توافق قسماً سياسي با رسم ورواج ملي ايران زمين به پرداخت هديه و تحفه اجازه داده شده بوده که بعد ها عمر بن عبدالعزيز آنرا ممنوع قرار داده است. ( ) نو روز در بين زرتشتيان يزد:(اين مضمون از سايت بي بي سي اخذ شده)
قرار نوشته مؤرخان واطلاعات تاريخ نويسان از مراسم نو روز در دربار سلاطين هخامنشي وشاهنشاهان اشکاني اطلاعات دقيقي در دست نيست، اما آنچه از آداب برگزاري جشن نو روز در عهد ساسانيان بدست رسيده است در روايات مورخان کافي مورد بحث قرار گرفته که بصورت اختصار خلاصه آن ازين قرار است:
در بامداد نو روز شاهنشاه جامه اي که معمولا از برد يماني بود بر تن مي کرد وزينتي بر خود استوار مي فرمود وبه تنهائي در دربار حاضر مي شد، وشخصي که قدم او را به فال نيک مي گرفتند بر شاه داخل مي شد. خيام گويد: آئين ملوک عجم از گاه کيخسرو تا به روزگار يزدجرد که آخر ملوک عجم بود چنان بوده است که در روز نخست کسي از مردمان بيگانه موبد موبدان پيش ملک آمدي با جام زرين پر مي ، وانگشتري ودرمي و ديناري خسرواني ويک دسته خويد سبز رسته وشمشيري وتيرو کمان و دوات وقلم واسپي وغلامي خو بروي ؛ وستايش نمودي ونيايش کردي، او را به زبان پارسي به عبارت ايشان چون موبد موبدان از آفرين بپرداختي پس بزرگان دولت درآمدندي وخدمت ها پيش آوردندي، آفرين موبد موبدان به عبارت ايشان:« شها، به جشن فروردين، به ماه فروردين، آزادي گزين، به روان و دين کيان، سروش آورد ترا دانائي وبينائي بکار داني ، ودير زي وباخوي هژير، وشادباش برتخت زرين، وانوشه خور به جام جمشيد و رسم نياکان درهمت بلند ونيکو کاري وورزش وداد و راستي نگاهدار؛ سرت سبز باد وجواني چو خويد، اسپت کامکار وپيروز، وتيغت روشن وکاري به دشمن، وبازت گيرا وخجسته به شکار، وکارت راست چون تير، وهم کشوري بگيرنو، برتخت بادرم ودينار، به پيشت هنري ودانا گرامي ودرم خوار؛ وسرايت آباد وزندگاني بسيار».
چون اين بگفتي چاشني کردي و جام به ملک دادي، وخويد در دست ديگر نهادي ودينار ودرم در پيش تخت او بنهادي ؛ وبدين آن خواستي که روز نو وسال نو هر چه بزرگان اول ديدار چشم برآن افگنند تا سال ديگر شادمان وخرم با آن چيزها در کامراني بمانند وآن بر ايشان مبارک گردد، که خرمي وآباداني جهان درين چيز هاست که پيش ملک آوردندي .
ودر روايت جاحظ آمده است: (هرگاه نوروز به شنبه مي افتاد پادشاه امر مي کرد که از رئيس يهوديان چهار هزار درهم بستانند وکسي سبب اين کار را نميدانست جزاينکه اين رسم بين ملوک جاري شده ومانند جزيه گرديده بود. بيست وپنج روز پيش از نوروز درصحن دارالملک دوازده ستون ازخشت خام برپامي شد که برستوني گندم وبرستوني جو وبرستوني برنج وبرستوني باقلي وبرستوني کاجيله وبرستوني ارزن وبرستوني ذرت وبرستوني لوبيا وبرستوني نخود وبرستوني کنجد وبرستوني ماش مي کاشتند واينها را نمي چيدند مگر به غنا وترنم ولهو ودر برخي روايات آمده که اين حبوب را براي تفاؤل ( فال نيک) مي کاشتند وگمان مي کردند که هر يک از آنها که نيکوتر وبارورتر شود محصول آن در سال فراوان خواهد بود وشاهنشاه به نظر کردن در جوبويژه تبرک مي جست ( ).
ابوريحان بيروني مي نويسد: در ايام نوروز نواهائي خاص در خدمت پادشاه نواخته مي شد که مختص همان ايام بوده ودر بامداد نوروز مردم به يکديگر آب مي پاشيدند وهمچنين در شب نو روز آتش بر مي افروختند ونخستين کسيکه اين رسم را نهاد هرمزد شجاع پسر شاپور پسر اردشيربايکان است ( ).
جرجي زيدان به ارتباط پشينيه تاريخي جشن نوروز مي نويسد: نخستين خلفاي اسلامي به نوروز اعتنايي نداشتند ولي بعدها خلفاي اموي براي افزودن درآمد خود هداياي نوروز را از نو معمول داشتند بني اميه هديه در عيد نو روز را برمردم ايران تحميل مي کردند ( ).
دهخدا به نقل از ” بلوغ الأرب” مي نويسد: نخستين کسيکه در اسلام هداياي نوروز ومهرگان را رواج داد حجاج بن يوسف بود ولي بعدها اين رسم از طرف عمر بن عبدالعزيز منسوخ گرديد، ولي درتمام اين مدت ايرانيان مراسم جشن نوروز را بر پا ميداشتند. با مراجعه به تواريخ معتبر وروايات معتمد بر مي آيد که برپا داري وتجليل نو روز در تاريخ اسلام بويژه در قرون اولي (خيرالقرون) بصورت يک سنت اسلامي اصلاً وجود نداشته وهيچگاه بگونه عيدي تجليل نگرديده واگر سخني را که جرجي زيدان نقل نموده است به صحت برسد تنها اين نکته بدست مي آيد که در زمان برخي ازخلفاي اموي به شکل توافق قسماً سياسي با رسم ورواج ملي ايران زمين به پرداخت هديه و تحفه اجازه داده شده بوده که بعد ها عمر بن عبدالعزيز آنرا ممنوع قرار داده است. ( ) نو روز در بين زرتشتيان يزد:(اين مضمون از سايت بي بي سي اخذ شده)
شايد زرتشتيان در طول تاريخ بيشترين کوشش را براي نگهداري جشن نو روز که بخشهاي از آن به آيين هاي ديني آنان تعلق دارد داشته اند. با وجود اين امروز آيين هاي نو روزي در روستاهاي مختلف زرتشتي نشين متفاوت است.
روشن کردن آتش در سپيده دم نو روز، يکي از قديم ترين آيين هاي نو روز ايران باستان ، امروزه در قاسم آباد يزد برگزار ميشود. در تاريکي سپيده دم صبح نو روز ، خانه هاي قديمي محله قاسم آباد يزد يکي بعد از ديگر روشن مي شوند.
هر خانواده ودر پيشاپيش آنان زنان، سبزه، ظرفي پر از آب، يک سيني ميوه که ” ودرين” ناميده ميشود، گلداني از مورد وشمشاد، مجمر آتش ويک چراغ روغني به بالاي بام مي برند ودر کنار هيزم هاي از قبل آماده شده مي گذارند. حدود ساعت پنج صبح سپيدي کلاه مردان زرتشتي در جرقه هاي آتش نمايان مي شود.
همزمان با بر افروختن آتش آهنگهاي نوروزي که از بلند گو پخش مي شود، سکوت قاسم آباد را مي شکند. کيخسرو ماوندادي يکي از ساکنين محله قاسم آباد دليل آتش افروزي بر بام ها را توضيح مي دهد. او بياد مي آورد که در گذشته اجراي اين مراسم با موسيقي زنده همراه بوده است:
” آتشي که در سپيده دم اور مزد برابر با اول فروردين بر روي بام افروخته مي شود يک سنت کهن ايراني است که در روستاهاي زرتشتي نشين باقي مانده است. ما براين باور هستيم که ده روز مانده به عيد نو روز که پنجه کوچک آغاز مي شود، با آتش افروزي روان در گذشتگان را به خانه هايمان پذيرا مي شويم. در پايان سال هم با آتش يعني با نور وگرما آنها را بدرقه مي کنيم وآب پشت سرشان مي ريزيم.”
” در آن زمانها پير مردها- که روانشان شاد باشد، خدا بيامرز شدند- در پشت بام خانه ها به صورت پراگنده با ساز ودف و آواز اين مراسم را برگزار مي کردند. بياد مي آورم در آن زمان ما خيلي دوست داشتيم که نيمه شب از خواب بيدار شويم وصداي گرم آنها را با صداي دف، ساز وسرنا بصورت زنده بشنويم، اما امروز چون آنها ديگر زنده نيستند، ما اين موسيقي را به حالت نوار در آورديم واين همان صداي سازي است که در صدا و سيما هم پخش مي شود. هدف زنده نگه داشتن اين سنت است.”
زرتشتيان معتقدند که روان يا به گفته آنان فروهر نياکان در گذشته از ده روز پيش از نوروز به ديدار خانه وکاشانه پيشين خود مي آيند و در صبح سال نو به محل اوليه خود باز مي گردند.
آنها باور دارند عطر ميوه هايي که پاره مي شوند، وبوي خوش اسپند وکندر که از آتش متصاعد مي شود، همراه با زمزمه اوستا، روان نياکان را که درحال ترک خانه خود هستند شاد مي کند.
وقتي سپيده صبح مي دمد، صداي بلند گو خاموش مي شود وشعله هاي آتش فرومي نشيند، بخش آئيني- ديني مراسم نو روز زرتشتيان در قاسم آباد يزد پايان مي يابد وهر خانواده باقيمانده آتش خود را به آتشکده محله که به آن درب مهر مي گويند، مي برد.
در کوچه هاي قاسم آباد بر سر در هر خانه زرتشتي نشين شاخه اي سبز از درخت سرو يا شمشاد آويخته اند. علاوه برآن در جلوي در خانه ها سنجد و آويشن ميريزند. آدابي که کيخسرو ماودندادي بامهمان نوازي وديد وبازديد روزهاي نو روز مرتبط مي داند و مي گويد: ” بعد از اينکه سال نو تحويل شد و روز اورمزد وفروردين ماه آغاز شد رسم بر اين هست که در بالاي سردرگاه هر خانه اي که در آن زندگي وجود دارد يک سبزه يعني مورد، سرو يا شمشاد را نصب مي کنند. در پاشنه در خانه آويشن وسنجد مي ريزند که نشانه عشق و دوستي هست وبدون اينکه کسي با شما سخني بگويد بازبان بي زباني به شما خوش آمد گفته مي شود.”
آتش افروزي بر بام خانه هاي قاسم آباد با تقويم ديني زرتشتيان ارتباط دارد. با وجود اين، آيين امروز مزکور درهمه روستاهاي زرتشتي نشين اجرا نمي شود. زمان بازگشت روان نياکان به خانه خود در طول تاريخ پر فراز ونشيب زرتشتيان تغيير کرده است. در برخي مناطق آتش افروزي بربام خانه ها نه درايام نو روز بلکه در اواسط تابستان انجام مي شود.
دکتر کتايون مزداپور، پژوهشگر واستاد دانشگاه علت اين تفاوت زماني را در گاهشماري هاي گوناگون مي داند: ” روز نو روز که مطابق با تقويم قديمي در حال حاضر در اوايل تابستان است را نو روز مردگان مي گفتند. نو روز قديمي که الان هم در اوايل تابستان جشن گرفته مي شود در هند نيز وجود دارد. بياد دارم که پدر بزرگ ما هميشه در زمان اين نو روز براي بزرگداشت درگذشتگان به دخمه مي رفت وچيزهايي مثل ميوه را همراه خود مي برد وبه زمين مي زد تا بوي آنها متصاعد شود. اين نو روز براي مردگان بود اما نو روز اول فروردين نو روز فصلي و براي زنده ها بود. درواقع دو جنبه ديني وجنبه ملي را از هم جدا کرده بودند والان تقريبا دوباره باهم يکي شده است. در بعضي مناطق اعتقاد به اهميت ديني دارند وفقط اهميت آئيني صرف نيست. مثلاً در تفت در تابستان در نو روز آتش روشن مي کنند وهمانطور مراسم قديم را نگه داشته اند. در حقيقت در جامعه زرتشتي يک تلفيق بين آئين ملي وآيين ديني هست که اينها را به هم انطباق مي دهد.”
محله باغ خندان تفت از جمله مناطق زرتشتي نشيني است که بافت قديمي خود را همچنان حفظ کرده است. مراسم پيشواز فروهر ها ومراسم جشن نو روز در اين روستا با قاسم آباد تفاوت دارد.
اگر چه آتش افروزي بر بام خانه هاي اين محل در روز نو روز اجرا نمي شود، اما برگزاري مراسم پنجه کوچک وپنجه بزرگ که از ده روز قبل ازنو روز آغاز مي شود، معمول است.
روزهاي پنجه بر اساس اندرزهاي ديني از يک سوزمان بازگشت فروهر درگذشتگان براي ديدار از بستگان خويش است، از سوي ديگر بر پايه منابع اساطيري وباورهاي مردمي، آفرينش انسان در روز اورمزد يعني اولين روز سال نو به پايان مي رسد.
دراين روزها در بسياري از خانه هاي زرتشتي مراسم گهنبار، يک نوع مراسم آييني که شبيه خيرات است انجام مي شود. در گهنبار موبدان آجيل خشک يا لرک وهفت ميوه را با خواندن اوستا تقديس وسپس بين مردم تقسيم مي کنند.
در روزهاي پنجه و نوروز، زرتشتيان تفت در جلوي خانه هاي خود گل سفيد مي پاشند که به معني باز بودن در خانه به روي مهمان است. اين سنت در کشورهاي آسياي ميانه به اين صورت باقي مانده که در روز هاي پيش ازنو روز کنده درختان را سفيد مي کنند.
در مراسم ” ميله گل سرخ” در مزار شريف، هفت ميوه خشک در آب ريخته مي شود ودر روز نو روز بر سفره نو روزي قرار داده مي شود.
بوي خوش وتميز کردن خانه از ديگر سنت هايي است که براي استقبال از اجداد ونياکان در ايام پنجه به آن توجه شده است. آنطور که رستم کاووسيان مي گويد، خانه وکاشانه کثيف باعث آزردگي روان فروهر درگذشتگان مي شود:
” ما زرتشتيان به اورمزد وفروردين ماه که جشن تازه شدن طبيعت است بسيار اهميت مي دهيم وآن را بسيار نيکو مي شماريم. در پيشاپيش آن خانه تکاني هائي انجام مي دهيم ومعتقديم تمام زندگي ما بايد پاک باشد. در شب عيد حتما خانه تکاني بايد انجام شود و اگر کينه وعداوتي داريم بايد حل کنيم” .
عيد ديدني ساکنين باغ خندان در اولين روز از سال نو به شکلي خاص انجام مي شود. در آغاز آنها دسته جمعي به درب مهر محل زندگي خود مي روند ودرکنار آتش، به نيايش و اوستا خواني مي پردازند. پس از آن ديدار دسته جمعي از خانه ها آغازمي شود.
اولين ديدار نو روزي از خانواده اي شروع مي شود که درسال قبل در گذشته اي داشته است. اين مراسم که نو عيد ناميده مي شود، در سکوت برگزار مي گردد. بر روي سفره نو روزي که مهمانان گرداگرد آن مي نشينند، عکس در گذشته معمولا در کنار سبزه نوروزي قرار دارد. پرويز ورجاوند پژوهشگر فرهنگ زرتشتيان مي گويد مراسم نو عيد حضور نمادين شخص در گذشته در مراسم نوروزي است:
” باز ديد از خانه کسي که درگذشته اي دارد براي سوگواري نيست. همانطور که در تصوف ايراني مسند شيخ يا پير در جمع وجود دارد، در مراسم نو روزي هم وقتي يک نفر از خانواده اي درگذشت، به ديدن او مي رويم يعني او روحاً حضور دارد وچون درگذشته وبازگشته، مهمان عزيز ما است. ابتدا به خانه او و براي ديدني او مي رويم؛ نه بخاطر سوگواري وتسلي بازماندگان، بلکه حضور او را همان ادامه زندگي قبلي او مي دانيم”.
پس از برگزاري مراسم نو عيد، زرتشتيان با شادي وپايکوبي ونواختن ساز ضربي دايره مانند مخصوص خود که آنرا عربانه مي نامند، به ديد وبازديد خويشان وآشنايان مي روند.
ميزبان که پيشاپيش ميز نو روزي را با شيريني هاي مخصوص وشربت وچاي براي پذيرايي آماده کرده است، در ابتدا براي مهمانان خود آينه وگلاب مي گيرد. سپس پذيرايي با خوردن نقل آغاز مي شود وهمزمان ساز و آواز وپايکوبي ادامه مي يابد.
يکي از شيريني هاي مخصوصي که زرتشتيان حتما برخوان نوروزي خود مي گذارند کماج است. کماج شيريني کيک مانندي است که به شيوه سنتي تهيه مي شود. ماهدخت فروهر آن را از مهمترين شيريني هاي لازم براي اين روزها مي داند:
“کماج نوروزي از آرد گندم، قدري گلاب، هل و دارچين، تخم مرغ و شکر درست مي شود. اينها را با هم قاطي مي کنيم، بعد روغن را درکماجدان داغ مي کنيم وخمير را درآن مي ريزيم ومغز پسته و بادام و گردو وکنجد روي آن مي ريزيم. اين کماج شيرين وکماج نوروزي، يک رسم قديمي ست. نان هم مي پزيم، امادرهرخانه اي اگرنان هم نپزند .پخت کماج برايشان واجب است. دم سال تحويل کماج بايد باشد.
خوان نوروزي زرتشتيان درطول تاريخ تغيرکرده است .گذاشتن اوستاوتصويرزرتشت برسفره نوروزي اهالي باغ خندان ، ازتفاوت هاي عمده آن با سفره هفت سين ديگر اقوام ايراني است. پرويز ورجاونداين سفره را در ارتباط با خوان مقدسي مي داند که در ايران قديم “ميزد” ناميده مي شده وکلمهٴ ميز به فارسي امروز از آن گرفته شده است. براي او تقدس نو روز در عدد هفت ولحظه تغيير سال است.
” هفت سين در واقع در مرحله او ميزدي هست که در زمان خاص گسترده مي شود، و فاميل دور آن جمع مي شوند تا برکت لحظه مقدس وگردش سال را دريافت کنند. هفت علامت از هفت امشاسپند بر سفره گذاشته مي شود که اين علامت ها در طول زمان تغيير کرده است. زماني هفت چين يعني هفت ميوه اي که مي چيدند بوده است ويا هفت شين يعني شير، شکر، شايه- سبزه اي که سبز مي کنند را فارسي به آن شايه مي گويند وشمشاد والبته شرابي را که برسر خوان نو روزي هست. اين شراب ها را اکثراً در جام رودين مي خورند که اسم درگذشته اي در آن حک شده است ووقتي مي خورند يادي از آن شخص مي کنند”.
ديد و بازديد هاي نو روزي زرتشتيان در روزهاي نو روز به روستاها وشهر هاي دورتر ادامه مي يابد. اما روز ششم فروردين يکي از مهمترين روزهاي مذهبي آنان وروزتولد زرتشت ويا بقولي نو روز بزرگ است. زرتشتيان اين روز را با گرد همائي هاي گسترده وبرنامه هاي سخنراني وهنري در هر منطقه جشن مي گيرند.
دراين روز بسياري از زرتشتياني که سالها از زادگاه خود دور بوده اند به شهر وديار خود باز گشته ودراين جشن شرکت مي کنند. جوانان با اجراي شعر وسرود ونمايشنامه هاي مذهبي- سنتي در تهيه وتدارک اين جشن نقش مهمي ايفا مي کنند.
بنظر مي رسد که جشن سيزده همين روز فروردين ويا سيزده بدر ارتباطي با باورهاي آييني زرتشتيان ندارد. امروز زرتشتيان تفت نيز مانند ديگر ايرانيان اين روز را در طبيعت به سر مي برند. ماهدخت فرو هر مي گويد که زرتشتيان گاهي نيز در اين روز آشي به نام آش پس پائي نو روز مي پزند.
کامران فروهر معتقد است که سيزده نو روز بين زرتشتيان تفت نه تنها نحس نمي دانيم، آنرا عزيز مي دانيم”.
اما دکتر کتايون مزداپور مي گويد که اعتقاد به نحسيت وناخجسته بودن سيزده نو روز در بين زرتشتيان نيز وجود داشته وريشه تاريخي دارد. او اضافه مي کند:
” سابقه سيزده بدر را تا بابل مي توانيم دنبال کنيم که دوازده روز را جشن مي گرفتند به نشان دوازده ماه سال و روز سيزدهم در حقيقت پايان جشن بوده که روز آشفتگي وبه هم ريختن همه چيزهست وجشن تمام مي شود. عدد سيزده نحس است وکلاهمان است که درجامعه اکثريت ايران هم وجود دارد”.
اگر چه زرتشتيان در حفظ وتداوم برگزاري مراسم نوروز نقش مهمي داشته اند اما در اوستا، به نوروز وآئين هاي نو روزي اشاره اي نشده است.
از اين رو مي توان گفت که نو روز قدامتي بيش از دين زرتشت دارد چنانکه دکتر کتايون مزداپور مي گويد:
” به نظرم قديمي ترين جائي که اسم از نو روز آمده کتاب نيرگستان است که البته هم پهلوي است ومقداري هم اوستا دارد، اما در خود اوستا اسم نو روز نيامده ولي فروهر ها که با نو روز ارتباط دارند، يک يشت فروردين يشت فروهر هاست” .
جشن نوروز زرتشتيان چون نوروز ديگر مناطق ايران در طول تاريخ همواره دست خوش تغيير وتحول بوده است. امروزه در تفت مراسم چهارشنبه سوري که به نظر نمي رسد جزو آداب محلي باشد، برگزار مي شود. از سوي ديگر مردم مي گويند که بعضي از سنن آنان چون نو روز خواني از بين رفته است. سنتي که در بعضي مناطق مثلا در کوههاي البرز ودر اطراف گرگان هنوز يافت مي شود.
نو روز خواني تنها سنتي نيست که دربين زرتشتيان و ديگر ايراني ها مشترک است. بسياري از آداب نو روزي که دربين زرتشتيان اين يا آن روستا وجود دارد به شکلي تغيير يافته در حوزه جغرافيايي نو روز که از شرق عراق تا غرب هند و از خليج فارس تا قزاقستان وگرجستان گسترده است، يافت مي شود. کورش نيکنام پژوهشگر آداب و رسوم زرتشتيان باور به بازگشت فروهر نياکان در روزهاي نو روز را با رفتن به گورستان در اين ايام مقايسه مي کند. سنتي که درتاجيکستان وآذربايجان تا امروز از آداب جدانشدني نو روزي هستند: ” به مناسبت هاي مختلف جامعه اسلامي ايراني به مزار در گذشتگان مي روند ودر آنجا شمع روشن مي کنند. روشنائي ايجاد کردن يعني درخواست از روان فروهر درگذشتگان که به زندگي آنها سري بزند. ما آمدن نو روز را با آتش روشن کردن به استقبال فروهر در گذشتگان مي رويم وبعد روز اول نو روز، باز با آتش روشن کردن به بدرقه آنها مي نشنيم. همين آتش روشن کردن را مسلمان ايراني امروزه براي مزار در گذشتگان شان انجام مي دهند”.
من فکر مي کنم نو روز به دليل برجسته بودنش به عنوان يک جشن ايراني باوري است که ايرانيان نسبت به دنيا مينوي، يعني جهان پس از مرگ داشتند. چون اين جشن ، جشن آفرينش انسان هم هست، آمدن فروهر وروان درگذشتگان به سوي زمين هم هست. و ايرانيان خانه تکاني مي کنند ويک زندگي نوي را به خود مي گيرند به دليل اين که در باور سنتي شان اين ها از روان فروهر درگذشتگان پاسداري مي کنند وميزبان مهمان هاي ارزشمندي هستد. به همين دليل است که اين جشن تا به امروز مانده وهر قوم و ملتي که به ايران آمده اين جشن را پذيرفته و در واقع پاس مي دارد”.
اما ارتباط مستقيم نو روز با طبيعت، تغييرات جوي وستاره شناسي در اين زمان، رهايي از شب هاي سرد وبلند زمستان، برابري شب و روز و شروع فصل کشاورزي دلايل ديگري هستند که دوام نو روز در طول تاريخ را ممکن ساخته اند.
بدين ترتيب جشن نو روز با وجود تغييرات اعتقادي واجتماعي در منطقه، همچنان در خاطره فرهنگي اقوام ايراني باقي مانده است. براي زرتشتيان ايران نو روز يکي از مهمترين آيين هاي ديني وملي است. امروز شايد در تمام کشور هايي که درآنها نو روز برگزار مي شود هيچ عنصر فرهنگي ديگري تا به اين اندازه قادر به معرفي هويت کهن ايراني آنان نباشد.7- نتائج بحثهاي گذشته:
از آنچه در مباحث گذشته ذکر بعمل آورديم نتائج ذيل بدست مي آيد:
1- اين روز بنام جشن نو روز هر سال در افغانستان هم در سطح حکومت وهم در سطح ملت به شکل يک روز مهم وميمون ومبارک تجليل وبرگزار مي گردد که تجليل آن ده ها و صدها انواع خرافات وبدعات را با خود دارد.
2- برگزاري اين روز در بلخ نسبت به ولايات ديگر افغانستان از ويژگيها وخصوصياتي برخوردار بوده وهمزمان با بر پاداري اين جشن که جنده مولاعلي برا فراشته و ميله گل سرخ آغاز مي يابد بازار هزاران مفسد ودجال وخرافه فروش وگزافه کار گرم وصدها منکر وناروائي خلاف شرع ودين جامهٴ عمل مي پوشد.
3- جشن نو روز از جشنهاي قومي وملي ايرانيان قبل از اسلام بوده که تاريخ آنرا مؤرخان به روزگاران جمشيد وقبل از آن نسبت داده اند.
4- داستانهاي بس عجيب وغريبي راجع به علل پيدايش نو روز ذکر کرده اند که از لحاظ تحقيق علمي وبررسي سند نميتوان آنها ويا اکثر آنها را باور کرد واکثر اين داستانها و روايات قيمت بيشتر از افسانه هاي اسطوري ندارند.
5- جشن نوروز از اعياد وجشن هاي اسلامي نبوده و ارتباطي به اسلام نداشته وبلکه سراسر باهمه کيف وکمش در مخالفت با اسلام وتعليمات ارجدارش قرار دارد.
6- وهم اين روز از روزهاي قابل افتخار ومردم افغانستان نبوده وهيچ سند تاريخي حتي روايت افسانه يي وجود ندارد که ارتباط آنرا به ملت افغان ثابت سازد.
7- نو روز دربين زردشتيان يزد نيز از اهميت زيادي بر خورد بوده وآنان بخشهاي زيادي از جشن نو روزي را به آيين هاي ديني خويش متعلق ميداده اند.
8- جشن نو روز زردشتيان چون نو روز ديگر مناطق ايران همواره در طول تاريخ دست خوش تغير وتحول بوده است.
9- از زمانه هاي طولاني بدين سو آداب وعاداتي گوناگون ومختلف به مناسبت جشن نو روزي همزمان با فرارسيدن آن درميان ايرانيان زردشت وغير زردشت رواج داشته است.
10- وهم بايد گفت که ارتباط مستقيم نو روز با طبيعت، تغييرات جوي، رهايي از شب هاي دور دراز زمستان، برابري شب وروز در دوام نو روز وارزش بخشيدن به آن بي اثر نبوده است.
روشن کردن آتش در سپيده دم نو روز، يکي از قديم ترين آيين هاي نو روز ايران باستان ، امروزه در قاسم آباد يزد برگزار ميشود. در تاريکي سپيده دم صبح نو روز ، خانه هاي قديمي محله قاسم آباد يزد يکي بعد از ديگر روشن مي شوند.
هر خانواده ودر پيشاپيش آنان زنان، سبزه، ظرفي پر از آب، يک سيني ميوه که ” ودرين” ناميده ميشود، گلداني از مورد وشمشاد، مجمر آتش ويک چراغ روغني به بالاي بام مي برند ودر کنار هيزم هاي از قبل آماده شده مي گذارند. حدود ساعت پنج صبح سپيدي کلاه مردان زرتشتي در جرقه هاي آتش نمايان مي شود.
همزمان با بر افروختن آتش آهنگهاي نوروزي که از بلند گو پخش مي شود، سکوت قاسم آباد را مي شکند. کيخسرو ماوندادي يکي از ساکنين محله قاسم آباد دليل آتش افروزي بر بام ها را توضيح مي دهد. او بياد مي آورد که در گذشته اجراي اين مراسم با موسيقي زنده همراه بوده است:
” آتشي که در سپيده دم اور مزد برابر با اول فروردين بر روي بام افروخته مي شود يک سنت کهن ايراني است که در روستاهاي زرتشتي نشين باقي مانده است. ما براين باور هستيم که ده روز مانده به عيد نو روز که پنجه کوچک آغاز مي شود، با آتش افروزي روان در گذشتگان را به خانه هايمان پذيرا مي شويم. در پايان سال هم با آتش يعني با نور وگرما آنها را بدرقه مي کنيم وآب پشت سرشان مي ريزيم.”
” در آن زمانها پير مردها- که روانشان شاد باشد، خدا بيامرز شدند- در پشت بام خانه ها به صورت پراگنده با ساز ودف و آواز اين مراسم را برگزار مي کردند. بياد مي آورم در آن زمان ما خيلي دوست داشتيم که نيمه شب از خواب بيدار شويم وصداي گرم آنها را با صداي دف، ساز وسرنا بصورت زنده بشنويم، اما امروز چون آنها ديگر زنده نيستند، ما اين موسيقي را به حالت نوار در آورديم واين همان صداي سازي است که در صدا و سيما هم پخش مي شود. هدف زنده نگه داشتن اين سنت است.”
زرتشتيان معتقدند که روان يا به گفته آنان فروهر نياکان در گذشته از ده روز پيش از نوروز به ديدار خانه وکاشانه پيشين خود مي آيند و در صبح سال نو به محل اوليه خود باز مي گردند.
آنها باور دارند عطر ميوه هايي که پاره مي شوند، وبوي خوش اسپند وکندر که از آتش متصاعد مي شود، همراه با زمزمه اوستا، روان نياکان را که درحال ترک خانه خود هستند شاد مي کند.
وقتي سپيده صبح مي دمد، صداي بلند گو خاموش مي شود وشعله هاي آتش فرومي نشيند، بخش آئيني- ديني مراسم نو روز زرتشتيان در قاسم آباد يزد پايان مي يابد وهر خانواده باقيمانده آتش خود را به آتشکده محله که به آن درب مهر مي گويند، مي برد.
در کوچه هاي قاسم آباد بر سر در هر خانه زرتشتي نشين شاخه اي سبز از درخت سرو يا شمشاد آويخته اند. علاوه برآن در جلوي در خانه ها سنجد و آويشن ميريزند. آدابي که کيخسرو ماودندادي بامهمان نوازي وديد وبازديد روزهاي نو روز مرتبط مي داند و مي گويد: ” بعد از اينکه سال نو تحويل شد و روز اورمزد وفروردين ماه آغاز شد رسم بر اين هست که در بالاي سردرگاه هر خانه اي که در آن زندگي وجود دارد يک سبزه يعني مورد، سرو يا شمشاد را نصب مي کنند. در پاشنه در خانه آويشن وسنجد مي ريزند که نشانه عشق و دوستي هست وبدون اينکه کسي با شما سخني بگويد بازبان بي زباني به شما خوش آمد گفته مي شود.”
آتش افروزي بر بام خانه هاي قاسم آباد با تقويم ديني زرتشتيان ارتباط دارد. با وجود اين، آيين امروز مزکور درهمه روستاهاي زرتشتي نشين اجرا نمي شود. زمان بازگشت روان نياکان به خانه خود در طول تاريخ پر فراز ونشيب زرتشتيان تغيير کرده است. در برخي مناطق آتش افروزي بربام خانه ها نه درايام نو روز بلکه در اواسط تابستان انجام مي شود.
دکتر کتايون مزداپور، پژوهشگر واستاد دانشگاه علت اين تفاوت زماني را در گاهشماري هاي گوناگون مي داند: ” روز نو روز که مطابق با تقويم قديمي در حال حاضر در اوايل تابستان است را نو روز مردگان مي گفتند. نو روز قديمي که الان هم در اوايل تابستان جشن گرفته مي شود در هند نيز وجود دارد. بياد دارم که پدر بزرگ ما هميشه در زمان اين نو روز براي بزرگداشت درگذشتگان به دخمه مي رفت وچيزهايي مثل ميوه را همراه خود مي برد وبه زمين مي زد تا بوي آنها متصاعد شود. اين نو روز براي مردگان بود اما نو روز اول فروردين نو روز فصلي و براي زنده ها بود. درواقع دو جنبه ديني وجنبه ملي را از هم جدا کرده بودند والان تقريبا دوباره باهم يکي شده است. در بعضي مناطق اعتقاد به اهميت ديني دارند وفقط اهميت آئيني صرف نيست. مثلاً در تفت در تابستان در نو روز آتش روشن مي کنند وهمانطور مراسم قديم را نگه داشته اند. در حقيقت در جامعه زرتشتي يک تلفيق بين آئين ملي وآيين ديني هست که اينها را به هم انطباق مي دهد.”
محله باغ خندان تفت از جمله مناطق زرتشتي نشيني است که بافت قديمي خود را همچنان حفظ کرده است. مراسم پيشواز فروهر ها ومراسم جشن نو روز در اين روستا با قاسم آباد تفاوت دارد.
اگر چه آتش افروزي بر بام خانه هاي اين محل در روز نو روز اجرا نمي شود، اما برگزاري مراسم پنجه کوچک وپنجه بزرگ که از ده روز قبل ازنو روز آغاز مي شود، معمول است.
روزهاي پنجه بر اساس اندرزهاي ديني از يک سوزمان بازگشت فروهر درگذشتگان براي ديدار از بستگان خويش است، از سوي ديگر بر پايه منابع اساطيري وباورهاي مردمي، آفرينش انسان در روز اورمزد يعني اولين روز سال نو به پايان مي رسد.
دراين روزها در بسياري از خانه هاي زرتشتي مراسم گهنبار، يک نوع مراسم آييني که شبيه خيرات است انجام مي شود. در گهنبار موبدان آجيل خشک يا لرک وهفت ميوه را با خواندن اوستا تقديس وسپس بين مردم تقسيم مي کنند.
در روزهاي پنجه و نوروز، زرتشتيان تفت در جلوي خانه هاي خود گل سفيد مي پاشند که به معني باز بودن در خانه به روي مهمان است. اين سنت در کشورهاي آسياي ميانه به اين صورت باقي مانده که در روز هاي پيش ازنو روز کنده درختان را سفيد مي کنند.
در مراسم ” ميله گل سرخ” در مزار شريف، هفت ميوه خشک در آب ريخته مي شود ودر روز نو روز بر سفره نو روزي قرار داده مي شود.
بوي خوش وتميز کردن خانه از ديگر سنت هايي است که براي استقبال از اجداد ونياکان در ايام پنجه به آن توجه شده است. آنطور که رستم کاووسيان مي گويد، خانه وکاشانه کثيف باعث آزردگي روان فروهر درگذشتگان مي شود:
” ما زرتشتيان به اورمزد وفروردين ماه که جشن تازه شدن طبيعت است بسيار اهميت مي دهيم وآن را بسيار نيکو مي شماريم. در پيشاپيش آن خانه تکاني هائي انجام مي دهيم ومعتقديم تمام زندگي ما بايد پاک باشد. در شب عيد حتما خانه تکاني بايد انجام شود و اگر کينه وعداوتي داريم بايد حل کنيم” .
عيد ديدني ساکنين باغ خندان در اولين روز از سال نو به شکلي خاص انجام مي شود. در آغاز آنها دسته جمعي به درب مهر محل زندگي خود مي روند ودرکنار آتش، به نيايش و اوستا خواني مي پردازند. پس از آن ديدار دسته جمعي از خانه ها آغازمي شود.
اولين ديدار نو روزي از خانواده اي شروع مي شود که درسال قبل در گذشته اي داشته است. اين مراسم که نو عيد ناميده مي شود، در سکوت برگزار مي گردد. بر روي سفره نو روزي که مهمانان گرداگرد آن مي نشينند، عکس در گذشته معمولا در کنار سبزه نوروزي قرار دارد. پرويز ورجاوند پژوهشگر فرهنگ زرتشتيان مي گويد مراسم نو عيد حضور نمادين شخص در گذشته در مراسم نوروزي است:
” باز ديد از خانه کسي که درگذشته اي دارد براي سوگواري نيست. همانطور که در تصوف ايراني مسند شيخ يا پير در جمع وجود دارد، در مراسم نو روزي هم وقتي يک نفر از خانواده اي درگذشت، به ديدن او مي رويم يعني او روحاً حضور دارد وچون درگذشته وبازگشته، مهمان عزيز ما است. ابتدا به خانه او و براي ديدني او مي رويم؛ نه بخاطر سوگواري وتسلي بازماندگان، بلکه حضور او را همان ادامه زندگي قبلي او مي دانيم”.
پس از برگزاري مراسم نو عيد، زرتشتيان با شادي وپايکوبي ونواختن ساز ضربي دايره مانند مخصوص خود که آنرا عربانه مي نامند، به ديد وبازديد خويشان وآشنايان مي روند.
ميزبان که پيشاپيش ميز نو روزي را با شيريني هاي مخصوص وشربت وچاي براي پذيرايي آماده کرده است، در ابتدا براي مهمانان خود آينه وگلاب مي گيرد. سپس پذيرايي با خوردن نقل آغاز مي شود وهمزمان ساز و آواز وپايکوبي ادامه مي يابد.
يکي از شيريني هاي مخصوصي که زرتشتيان حتما برخوان نوروزي خود مي گذارند کماج است. کماج شيريني کيک مانندي است که به شيوه سنتي تهيه مي شود. ماهدخت فروهر آن را از مهمترين شيريني هاي لازم براي اين روزها مي داند:
“کماج نوروزي از آرد گندم، قدري گلاب، هل و دارچين، تخم مرغ و شکر درست مي شود. اينها را با هم قاطي مي کنيم، بعد روغن را درکماجدان داغ مي کنيم وخمير را درآن مي ريزيم ومغز پسته و بادام و گردو وکنجد روي آن مي ريزيم. اين کماج شيرين وکماج نوروزي، يک رسم قديمي ست. نان هم مي پزيم، امادرهرخانه اي اگرنان هم نپزند .پخت کماج برايشان واجب است. دم سال تحويل کماج بايد باشد.
خوان نوروزي زرتشتيان درطول تاريخ تغيرکرده است .گذاشتن اوستاوتصويرزرتشت برسفره نوروزي اهالي باغ خندان ، ازتفاوت هاي عمده آن با سفره هفت سين ديگر اقوام ايراني است. پرويز ورجاونداين سفره را در ارتباط با خوان مقدسي مي داند که در ايران قديم “ميزد” ناميده مي شده وکلمهٴ ميز به فارسي امروز از آن گرفته شده است. براي او تقدس نو روز در عدد هفت ولحظه تغيير سال است.
” هفت سين در واقع در مرحله او ميزدي هست که در زمان خاص گسترده مي شود، و فاميل دور آن جمع مي شوند تا برکت لحظه مقدس وگردش سال را دريافت کنند. هفت علامت از هفت امشاسپند بر سفره گذاشته مي شود که اين علامت ها در طول زمان تغيير کرده است. زماني هفت چين يعني هفت ميوه اي که مي چيدند بوده است ويا هفت شين يعني شير، شکر، شايه- سبزه اي که سبز مي کنند را فارسي به آن شايه مي گويند وشمشاد والبته شرابي را که برسر خوان نو روزي هست. اين شراب ها را اکثراً در جام رودين مي خورند که اسم درگذشته اي در آن حک شده است ووقتي مي خورند يادي از آن شخص مي کنند”.
ديد و بازديد هاي نو روزي زرتشتيان در روزهاي نو روز به روستاها وشهر هاي دورتر ادامه مي يابد. اما روز ششم فروردين يکي از مهمترين روزهاي مذهبي آنان وروزتولد زرتشت ويا بقولي نو روز بزرگ است. زرتشتيان اين روز را با گرد همائي هاي گسترده وبرنامه هاي سخنراني وهنري در هر منطقه جشن مي گيرند.
دراين روز بسياري از زرتشتياني که سالها از زادگاه خود دور بوده اند به شهر وديار خود باز گشته ودراين جشن شرکت مي کنند. جوانان با اجراي شعر وسرود ونمايشنامه هاي مذهبي- سنتي در تهيه وتدارک اين جشن نقش مهمي ايفا مي کنند.
بنظر مي رسد که جشن سيزده همين روز فروردين ويا سيزده بدر ارتباطي با باورهاي آييني زرتشتيان ندارد. امروز زرتشتيان تفت نيز مانند ديگر ايرانيان اين روز را در طبيعت به سر مي برند. ماهدخت فرو هر مي گويد که زرتشتيان گاهي نيز در اين روز آشي به نام آش پس پائي نو روز مي پزند.
کامران فروهر معتقد است که سيزده نو روز بين زرتشتيان تفت نه تنها نحس نمي دانيم، آنرا عزيز مي دانيم”.
اما دکتر کتايون مزداپور مي گويد که اعتقاد به نحسيت وناخجسته بودن سيزده نو روز در بين زرتشتيان نيز وجود داشته وريشه تاريخي دارد. او اضافه مي کند:
” سابقه سيزده بدر را تا بابل مي توانيم دنبال کنيم که دوازده روز را جشن مي گرفتند به نشان دوازده ماه سال و روز سيزدهم در حقيقت پايان جشن بوده که روز آشفتگي وبه هم ريختن همه چيزهست وجشن تمام مي شود. عدد سيزده نحس است وکلاهمان است که درجامعه اکثريت ايران هم وجود دارد”.
اگر چه زرتشتيان در حفظ وتداوم برگزاري مراسم نوروز نقش مهمي داشته اند اما در اوستا، به نوروز وآئين هاي نو روزي اشاره اي نشده است.
از اين رو مي توان گفت که نو روز قدامتي بيش از دين زرتشت دارد چنانکه دکتر کتايون مزداپور مي گويد:
” به نظرم قديمي ترين جائي که اسم از نو روز آمده کتاب نيرگستان است که البته هم پهلوي است ومقداري هم اوستا دارد، اما در خود اوستا اسم نو روز نيامده ولي فروهر ها که با نو روز ارتباط دارند، يک يشت فروردين يشت فروهر هاست” .
جشن نوروز زرتشتيان چون نوروز ديگر مناطق ايران در طول تاريخ همواره دست خوش تغيير وتحول بوده است. امروزه در تفت مراسم چهارشنبه سوري که به نظر نمي رسد جزو آداب محلي باشد، برگزار مي شود. از سوي ديگر مردم مي گويند که بعضي از سنن آنان چون نو روز خواني از بين رفته است. سنتي که در بعضي مناطق مثلا در کوههاي البرز ودر اطراف گرگان هنوز يافت مي شود.
نو روز خواني تنها سنتي نيست که دربين زرتشتيان و ديگر ايراني ها مشترک است. بسياري از آداب نو روزي که دربين زرتشتيان اين يا آن روستا وجود دارد به شکلي تغيير يافته در حوزه جغرافيايي نو روز که از شرق عراق تا غرب هند و از خليج فارس تا قزاقستان وگرجستان گسترده است، يافت مي شود. کورش نيکنام پژوهشگر آداب و رسوم زرتشتيان باور به بازگشت فروهر نياکان در روزهاي نو روز را با رفتن به گورستان در اين ايام مقايسه مي کند. سنتي که درتاجيکستان وآذربايجان تا امروز از آداب جدانشدني نو روزي هستند: ” به مناسبت هاي مختلف جامعه اسلامي ايراني به مزار در گذشتگان مي روند ودر آنجا شمع روشن مي کنند. روشنائي ايجاد کردن يعني درخواست از روان فروهر درگذشتگان که به زندگي آنها سري بزند. ما آمدن نو روز را با آتش روشن کردن به استقبال فروهر در گذشتگان مي رويم وبعد روز اول نو روز، باز با آتش روشن کردن به بدرقه آنها مي نشنيم. همين آتش روشن کردن را مسلمان ايراني امروزه براي مزار در گذشتگان شان انجام مي دهند”.
من فکر مي کنم نو روز به دليل برجسته بودنش به عنوان يک جشن ايراني باوري است که ايرانيان نسبت به دنيا مينوي، يعني جهان پس از مرگ داشتند. چون اين جشن ، جشن آفرينش انسان هم هست، آمدن فروهر وروان درگذشتگان به سوي زمين هم هست. و ايرانيان خانه تکاني مي کنند ويک زندگي نوي را به خود مي گيرند به دليل اين که در باور سنتي شان اين ها از روان فروهر درگذشتگان پاسداري مي کنند وميزبان مهمان هاي ارزشمندي هستد. به همين دليل است که اين جشن تا به امروز مانده وهر قوم و ملتي که به ايران آمده اين جشن را پذيرفته و در واقع پاس مي دارد”.
اما ارتباط مستقيم نو روز با طبيعت، تغييرات جوي وستاره شناسي در اين زمان، رهايي از شب هاي سرد وبلند زمستان، برابري شب و روز و شروع فصل کشاورزي دلايل ديگري هستند که دوام نو روز در طول تاريخ را ممکن ساخته اند.
بدين ترتيب جشن نو روز با وجود تغييرات اعتقادي واجتماعي در منطقه، همچنان در خاطره فرهنگي اقوام ايراني باقي مانده است. براي زرتشتيان ايران نو روز يکي از مهمترين آيين هاي ديني وملي است. امروز شايد در تمام کشور هايي که درآنها نو روز برگزار مي شود هيچ عنصر فرهنگي ديگري تا به اين اندازه قادر به معرفي هويت کهن ايراني آنان نباشد.7- نتائج بحثهاي گذشته:
از آنچه در مباحث گذشته ذکر بعمل آورديم نتائج ذيل بدست مي آيد:
1- اين روز بنام جشن نو روز هر سال در افغانستان هم در سطح حکومت وهم در سطح ملت به شکل يک روز مهم وميمون ومبارک تجليل وبرگزار مي گردد که تجليل آن ده ها و صدها انواع خرافات وبدعات را با خود دارد.
2- برگزاري اين روز در بلخ نسبت به ولايات ديگر افغانستان از ويژگيها وخصوصياتي برخوردار بوده وهمزمان با بر پاداري اين جشن که جنده مولاعلي برا فراشته و ميله گل سرخ آغاز مي يابد بازار هزاران مفسد ودجال وخرافه فروش وگزافه کار گرم وصدها منکر وناروائي خلاف شرع ودين جامهٴ عمل مي پوشد.
3- جشن نو روز از جشنهاي قومي وملي ايرانيان قبل از اسلام بوده که تاريخ آنرا مؤرخان به روزگاران جمشيد وقبل از آن نسبت داده اند.
4- داستانهاي بس عجيب وغريبي راجع به علل پيدايش نو روز ذکر کرده اند که از لحاظ تحقيق علمي وبررسي سند نميتوان آنها ويا اکثر آنها را باور کرد واکثر اين داستانها و روايات قيمت بيشتر از افسانه هاي اسطوري ندارند.
5- جشن نوروز از اعياد وجشن هاي اسلامي نبوده و ارتباطي به اسلام نداشته وبلکه سراسر باهمه کيف وکمش در مخالفت با اسلام وتعليمات ارجدارش قرار دارد.
6- وهم اين روز از روزهاي قابل افتخار ومردم افغانستان نبوده وهيچ سند تاريخي حتي روايت افسانه يي وجود ندارد که ارتباط آنرا به ملت افغان ثابت سازد.
7- نو روز دربين زردشتيان يزد نيز از اهميت زيادي بر خورد بوده وآنان بخشهاي زيادي از جشن نو روزي را به آيين هاي ديني خويش متعلق ميداده اند.
8- جشن نو روز زردشتيان چون نو روز ديگر مناطق ايران همواره در طول تاريخ دست خوش تغير وتحول بوده است.
9- از زمانه هاي طولاني بدين سو آداب وعاداتي گوناگون ومختلف به مناسبت جشن نو روزي همزمان با فرارسيدن آن درميان ايرانيان زردشت وغير زردشت رواج داشته است.
10- وهم بايد گفت که ارتباط مستقيم نو روز با طبيعت، تغييرات جوي، رهايي از شب هاي دور دراز زمستان، برابري شب وروز در دوام نو روز وارزش بخشيدن به آن بي اثر نبوده است.
* مولوى محمد اسماعيل لبيب بلخی رئيس سابق پوهنتون بلخ ، معاون سابق پوهنتون دعوت و جهاد ، فعلاً استاذ پوهنتون امام بخاري و پژوهشگر و عالم جید کشور.