طالبان انتظار تمام قدرت در افغانستان را دارند
طالبان انتظار دارند پس از سال ۲۰۱۴ تمام قدرت را در افغانستان اشغال کنند"
/23.1.2014
ولادیمیر ایوانینکو، تحلیلگر انستیتوت تحقیقات استراتیژیک روسیه
فراسیدن سال نو با دو حادثهی سرنوشت ساز برای افغانستان همراه است: کاهش تعداد قطعات نظامی خا...رجی در آن کشور که در حلقه ی کارشناسان سیاست به عنوان «مسأله ۲۰۱۴» عنوان شده است و انتخابات ریاست جمهوری. وضعیت در این کشور مدت طولانی بود که در مسیری می رفت، گویی همه چیز از قبل پیش بینی شده است ولی ناگهان حامد کرزی رییس جمهوری اسلامی افغانستان دست به اقدام غیرمنتظره سیاسی زد. در پایان نوامبر ۲۰۱۳ لویه جرگه یی- همایش غیررسمی نمایندهگان مردم افغانستان - که خاص برای این منظور به کابل فراخوانده شده بود، با اتفاق آرا موافقتنامه امنیتی با امریکا را در زمینه ی همکاری در عرصه ی تامین امنیت تایید کرد. این موافقتنامه قرار است چارچوب حقوقی ایجاد پایگاه های نظامی امریکا را در خاک افغانستان و تمدید حضور ۱۵ هزار نظامی آن کشور را تا سال ۲۰۲۴ (در حال حاضر این تعداد به صد هزار نفر می رسد) به عوض قطعات کنونی امریکا و کشورهای دیگر عضو ناتو را تشکیل دهد. پیش از پایان این همایش کرزی اعلان کرد که «اعلامیه دستور العملی برای او» خواهد بود. اما بعدتر او از امضای این موافقتنامه اجتناب کرد و اعلان نمود که رییس جمهور بعدی این کار را خواهد کرد. انتخابات ریاست جمهوری قرار است ۵ اپریل سال ۲۰۱۴ برگزار می شود. گفتنی است که رییس جمهور کرزی این اظهارات را با سخنان تند ضد امریکایی همراه کرده بود.
تاخیر در امضای موافقتنامه ی مذکور برنامه ریزی اقدامات را برای واشنگتن در سال ۲۰۱۴ دشوار می سازد و امضا نکردن آن تمام نتایج اقدامات امریکا و اعضای ناتو را در چارچوب عملیات «آزادی شکست ناپذیر» که از ۲۰۰۱ به این سو ادامه دارد، ضرب صفر خواهد کرد. هدف اصلی این عملیات همانا ساختن پایگاه های نظامی در نزدیکی مرزهای کشورهای آسیای مرکزی، چین،، ایران، هند و پاکستان است نه آن چه واشنگتن در ۲۰۰۱ به عنوان «جنگ علیه تروریسم» اعلان کرده بود. قرار معلوم سطح خطرهای تروریستی ظرف سالهای حضور نظامیان ناتو در افغانستان به مراتب افزایش یافته است.
در بین تحلیلگران خارجی و روسی این نظر طرفداران زیادی دارد که امریکایی ها در افغانستان به لحاظ نظامی شکست خورده اند. اگر وضعیت را تا پیش از لویه جرگه در نظر بگیریم، چنین استنباط می شود که امریکایی ها به نتایج دلخواه خود تقریباْ رسیده اند زیرا آن ها اصولاْ «شکست» طالبان را به عنوان هدفی در برابر شان قرار نداده بودند. موضوع ازین قرار است که باری آنها خودشان به همراهی سعودی ها و پاکستانی ها تحریک طالبان را ایجاد کردند. کارشناس «مرکز امنیت نوین امریکا» پ. کرونین اعتراف کرد که: «منافع ایالات متحده امریکا نیازمند پیروزی نظامی بر طالبان نیست، علاوه بر آن، چنین استراتیژی در واقع بر ضد منافع ماست.». در واقعیت امر هم بی ثباتیی که طالبان در افغانستان سبب شده اند، شرایط تمدید حضور نظامیان امریکا را در آنجا مساعد کرده است. امریکایی ها در صورتی در افغانستان شکست خواهند خورد که پایگاههای نظامی شان در آن کشور روپوش قانونی به خود نگیرند.
مطابق طرح های پنتاگون، «آزادی شکست ناپذیر» در عملیات دیگری به نام «پشتیبانی قاطع» تغییر شکل می یابد. در چارچوب این طرح نظامیان امریکایی از عملیات نظامی اجتناب کرده و در عوض به پشتیبانی از ارتش و پولیس افغان و آموزش پرسنل محلی و همچنان اجرای وظایف مشورت دهی مبادرت خواهند ورزید.
وضعیت امضا نشدن پیمان امنیتی نه تنها اداره ی واشنگتن که نظامیان آن کشور را نیز دست پاچه کرده است. شماری از ماموران عالیرتبه ی دولتی ایالات متحده امریکا به کابل رفتند تا کرزی را در جهت امضای پیمان امنیتی قناعت دهند اما نتیجه یی نگرفتند. جنرال ج. دانفوردفرمانده نیروهای نظامی ناتو در افغانستان طی اظهاراتی گفت: « فکر می کنم در هفته های نزدیک ما چیزی بیشتر از «پشتیبانی قاطع» را آغاز خواهیم کرد. او همچنان اشاره کرد که در این صورت نظامیان «ممکن است دو گزینه را مورد بررسی قرار دهند.». کدام «گزینه ی های» ممکن را آنها مورد بررسی قرار می دهند، هنگامی معلوم شد که چاک هیگل وزیر دفاع امریکا در یک مسافرت از قبل اعلان نشده وقتی وارد افغانستان شد که رییس جمهور کرزی در یک مسافرت به ایران رفته بود. او تضمین هایی از بسم الله محمدی وزیر دفاع افغانستان به دست آورد که پیمان امنیتی در موعد معین میان افغانستان و ایالات متحده امریکا امضا خواهد شد و منظور ازین آن بود که این پیمان توسط وزارت های دفاع دو کشور به امضا خواهد رسید. چنین چرخش اوضاع طبیعی است که واکنش منفی شدید کرزی را در پی داشت زیرا در عقب چنین امری دورنمای انجام کودتایی ملاحظه می شد. به نظر می رسد که حالا وزارت امور خارجه امریکا و وزارت های نظامی آن کشور به شدت مشغول طراحی گزینه هایی اند که از وضعیت کنونی بتوان بیرون شد. به هر صورت، وزیر خارجه امریکا، جان کیری اعلان کرد که می توان این پیمان را با رییس جمهوری بعدی افغانستان امضا کرد و این چیزی است که قبلاْ امریکایی ها سخن گفتن را هم در موردش مجاز نمی دانستند.
سیاستشناسنان افغان احتمالات گوناگونی را در مورد انگیزه هایی که کرزی را وادار کرده این پیمان را با امریکایی ها امضا نکند، را بررسی کرده اند. این دیدگاه نیز وجود دارد که رییس جمهور افغانستان می خواهد بر امریکایی ها فشار بیاورد تا آنها از نامزد مورد نظر او در انتخابات ریاست جمهوری پشتیبانی کنند و به این ترتیب حضور خود را در قدرت حفظ کند. قرار معلوم، مطابق قانون اساسی افغانستان، حامدکرزی نمی تواند برای بار سوم خود را برای ریاست جمهوری نامزد کند. برخی از سیاستشناسان معتقدند که بازی امضا نکردن پیمان امنیتی طرح مشترک کرزی و واشنگتن است تا توجه را از انتخابات ریاست جمهوری پیش رو به سوی دیگر منحرف کنند. خود کرزی تاکید می کند که اجتناب از امضای پیمان امنیتی با واشنگتن پیش از هرچیز دیگر به منظور جلوگیری از فروپاشی کشور است. در این زمینه نیز با توجه به استراتیژی مشهور واشنگتن در جهت «شهرداری سازی» دولت های مستقل، می توان منطق را ملاحظه کرد. نمی توان از نظر دور داشت که تا ماه اپریل وضعیت امنیتی در آن کشور به اندازه یی می تواند خراب شود که برگزاری انتخابات اصولاْ ممکن نباشد. در آن صورت کرزی می تواند مقام کنونی اش را برای یکی دو سال دیگر حفظ کند.
در این صورت او می تواند روی رهبری طالبان حساب باز کند، طالبانی که تا امروز کرزی را نادیده گرفته بودند اما همین که کرزی از امضای پیمان امنیتی با امریکایی ها صرف نظر کرد، آنها حمایت خود را ازین اقدام کرزی اعلام کردند. ناظران این روزها شدید شدن فعالیت مذاکره را میان کابل و نهضت طالبان در میدان پاکستان این روزها شاهد استند.
در دوازده سال آخر ماهیت اقتصاد افغانستان طوری شکل گرفته که این اقتصاد بیشتر وابسته به مواد مخدر است. در جنوب و جنوب شرق این کشور که زیر کنترل طالبان قرار دارد، مواد مخدر نقش سرمایه ي بنیادی را بازی می کند. قطع تولید مواد مخدر برای طالبان به این معناست که شاهرگ حیاتی آنها قطع شود. البته نمی توان استثنا قرار داد این را که در صورت رسیدن به قدرت به منظور کسب حسن نظر جامعه ی جامعه آنها تصمیم شان را مبنی بر قطع تولید مواد مخدر اعلان خواهد کرد اما چنین وضعیتی نمی تواند مدت درازی طول بکشد.
بازی های نظامی- سیاسی امریکا با طالبان به این منجرشد که مذاکره با طالبان و وارد شدن آنها به قدرت به امر حتمی تبدیل گردید زیرا آنها در افغانستان از قدرتی نمایندهگی می کنند که نمی توان نادیده گرفت. اما چه خطری را«طالبانیزه» شدن جمهوری اسلامی افغانستان به دنبال خواهد داشت؟ یکی از مهمترین تهدید های برخاسته از افغانستان همانا گسترش مواد مخدر است. در سال ۲۰۱۳ در استانه ی خروج نیروهای ناتو از افغانستان ساحه ی مورد کشت کوکنار بیشترین مقدار را در تمام طول تاریخ داشته است. مهمترین بخش سود مواد مخدر به جیب طالبان می ریزد(هرچند ماموران عالیرتبه ی افغان، نظامیان فاسد و کارمندان نظم عامه نیز در این سود شریکند). با توجه به تجربه ی سال ۲۰۰۱ که رهبری طالبان تولید کوکنار را ممنوع قرار داد، برخی از کارشناسان روسی به این نظر استند که طالبان در برگشت به قدرت این «حماسهی بشردوستانه» را تکرار خواهند کرد. اما آنچه در این جا در نظر گرفته نمیشود، خشکسالی بی نظیر در ۲۰۰۱ در افغانستان بود. (گفتنی است که افغانهای خرافاتی تصور می کردند خشکسالی مجازات آسمانی به خاطر قدرت طالبان در آن کشور است). همان ممنوعیت سبب شد که حکومت طالبان ۴۳ میلیوندالر به عنوان کمک به کشاورزانی از امریکا به دست آورد که هم از خشکسالی و هم از درک افزایش قیمت مواد مخدر آسیب دیده بودند. با توجه به این که علی رغم ممنوعیت حجم صادرات مواد مخدر به اندازه ی قبل باقی می ماند، می توان به این نتیجه رسید که طالبان اصولاْ هیچ چیزی را از دست ندادند. این ممنوعیت کمتر از یک سال دوام داشت و بعد از آن همه چیز سر جای سابقش برگشت.
رهبری طالبان انتظار دارد پس از ۲۰۱۴ تمام قدرت را آنها به دست خواهند گرفت. به گفته مولانا سمیع الحق، که پدر نهضت طالبان تلقی می شود، «راه دیگری برای حل بحران افغانستان، جز رسیدن دوباره ی طالبان به قدرت وجودندارد». طالبان تلاش می کنند تا آن زمان فضای سیاسی-رسانه هایی مثبتی از «آحیای امارت اسلامی» (همان ادارهیخودخواندهیی که در خاک افغانستان از ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ وجود داشت) ایجاد کنند. اگر حرفهای محمد نعیم، نماینده ی طالبان راست باشد، «طالبان نمی خواهند که خاک افغانستان به منظور ایجاد تهدید تروریستی برای مردمان دیگر مورد استفاده قرار گیرد.». چنین اعلامیه هایی توسط طالبان به صورت آشکاری این هدف را دنبال می کند تا همسایهگان افغانستان را اغفال کنند. همه چیز وابسته به آن است که چه تفسیری از تروریسم صورت می گیرد: مثلآ ساختارهایی مانند جندالله، نهضت اسلامی ازبکستان، نهضت اسلامی تاجیکستان خود را گروه های تروریستی نمی دانند. آنها خود را نهضت های ملی-آزادیبخش تلقی می کنند.
در افغانستان و منطقه ی آسیای مرکزی در حال حاضر حدود ۱۰ سازمان تروریستی مختلف که در اتحاد با نهضت طالبان قرار دارند و صفوف آنها را ازجمله از شهروندان آسیای مرکزی و روسیه تشکیل می دهند، وجود دارند. «جندالله»، نهضت اسلامی ازبکستان، نهضت اسلامی تاجیکستان و غیره بارها از تصمیم خود مبنی بر برگشت به آسیای مرکزی سخن گفته اند. هنوز اما رازی کوچکی در اینجا باقی مانده است که جنگجویان «جماعت بلغار» که بیشتر از شهروندانروسیه تشکیل شده، به کجا فرستاده می شوند.
در «مسأله ی اپریل ۲۰۱۴» دو عنصر اساسی سازنده ی این مسأله وجود دارد، یکی از این عناصر مربوط به امریکا ست و دومی مربوط به افغانستان. امریکایی ها از ۲۰۰۱ به این سو وضعیتی را در مطنقه ایجاد کردند که راه های زیادی برای رشد وضعیت باقی نمانده است. تداوم حضور آنها در افغانستان از فروپاشی اوضاع آن کشور جلوگیری می کند اما منطقه را از خطر گسترش افراطگری اسلامی نمی رهاند زیرا امریکا از مدتها به این سو روی تعامل با نمایندهگان این گرایش حساب باز کرده است. نه تنها در افغانستان این وضعیت را دیدیم که در لبنان، سوریه و کشور های دیگر نیز وضع به همین منوال است. در عین حال خروج آنها از افغانستان فروپاشی داخلی کشر و صدور تروریزم را به برخی از کشورها سرعت می بخشد.
خود افغانها، چنان که از نشرات رسانه های همهگانی افغانستان بر می آید، درک می کنند که در پشت پرده بازی بزرگ سیاسی توسط نیروهای موثر داخلی و خارجی در حال اجرا است. این بازی می تواند وضعیت کنونی را حفظ کند و یا به تجزیه ی کشور منجر شود (که این وضعیت در همخوانی کامل با استراتیژی بالکان سازی منطقه قرار دارد) و یا دو گانه گی قدرت، برگشت طالبان و یا جنگ داخلی منجر شود. تمام این سناریو ها قابل اجتناب و جلوگیری اند. افغان ها می بایست بالاخره میان خودشان به تفاهم برسند و درین میان باید اختلافات اقوام اقلیت که همه باهم نیم افغانستان را تشکیل می دهند با پشتون ها (که اکثر اعضای طالبان را پشتون ها تشکیل می دهند) را به خاطر قطع جنگی که دهه هاست مردم افغانستان را به ستوه آورده، کنار گذاشته شوند.
/23.1.2014
ولادیمیر ایوانینکو، تحلیلگر انستیتوت تحقیقات استراتیژیک روسیه
فراسیدن سال نو با دو حادثهی سرنوشت ساز برای افغانستان همراه است: کاهش تعداد قطعات نظامی خا...رجی در آن کشور که در حلقه ی کارشناسان سیاست به عنوان «مسأله ۲۰۱۴» عنوان شده است و انتخابات ریاست جمهوری. وضعیت در این کشور مدت طولانی بود که در مسیری می رفت، گویی همه چیز از قبل پیش بینی شده است ولی ناگهان حامد کرزی رییس جمهوری اسلامی افغانستان دست به اقدام غیرمنتظره سیاسی زد. در پایان نوامبر ۲۰۱۳ لویه جرگه یی- همایش غیررسمی نمایندهگان مردم افغانستان - که خاص برای این منظور به کابل فراخوانده شده بود، با اتفاق آرا موافقتنامه امنیتی با امریکا را در زمینه ی همکاری در عرصه ی تامین امنیت تایید کرد. این موافقتنامه قرار است چارچوب حقوقی ایجاد پایگاه های نظامی امریکا را در خاک افغانستان و تمدید حضور ۱۵ هزار نظامی آن کشور را تا سال ۲۰۲۴ (در حال حاضر این تعداد به صد هزار نفر می رسد) به عوض قطعات کنونی امریکا و کشورهای دیگر عضو ناتو را تشکیل دهد. پیش از پایان این همایش کرزی اعلان کرد که «اعلامیه دستور العملی برای او» خواهد بود. اما بعدتر او از امضای این موافقتنامه اجتناب کرد و اعلان نمود که رییس جمهور بعدی این کار را خواهد کرد. انتخابات ریاست جمهوری قرار است ۵ اپریل سال ۲۰۱۴ برگزار می شود. گفتنی است که رییس جمهور کرزی این اظهارات را با سخنان تند ضد امریکایی همراه کرده بود.
تاخیر در امضای موافقتنامه ی مذکور برنامه ریزی اقدامات را برای واشنگتن در سال ۲۰۱۴ دشوار می سازد و امضا نکردن آن تمام نتایج اقدامات امریکا و اعضای ناتو را در چارچوب عملیات «آزادی شکست ناپذیر» که از ۲۰۰۱ به این سو ادامه دارد، ضرب صفر خواهد کرد. هدف اصلی این عملیات همانا ساختن پایگاه های نظامی در نزدیکی مرزهای کشورهای آسیای مرکزی، چین،، ایران، هند و پاکستان است نه آن چه واشنگتن در ۲۰۰۱ به عنوان «جنگ علیه تروریسم» اعلان کرده بود. قرار معلوم سطح خطرهای تروریستی ظرف سالهای حضور نظامیان ناتو در افغانستان به مراتب افزایش یافته است.
در بین تحلیلگران خارجی و روسی این نظر طرفداران زیادی دارد که امریکایی ها در افغانستان به لحاظ نظامی شکست خورده اند. اگر وضعیت را تا پیش از لویه جرگه در نظر بگیریم، چنین استنباط می شود که امریکایی ها به نتایج دلخواه خود تقریباْ رسیده اند زیرا آن ها اصولاْ «شکست» طالبان را به عنوان هدفی در برابر شان قرار نداده بودند. موضوع ازین قرار است که باری آنها خودشان به همراهی سعودی ها و پاکستانی ها تحریک طالبان را ایجاد کردند. کارشناس «مرکز امنیت نوین امریکا» پ. کرونین اعتراف کرد که: «منافع ایالات متحده امریکا نیازمند پیروزی نظامی بر طالبان نیست، علاوه بر آن، چنین استراتیژی در واقع بر ضد منافع ماست.». در واقعیت امر هم بی ثباتیی که طالبان در افغانستان سبب شده اند، شرایط تمدید حضور نظامیان امریکا را در آنجا مساعد کرده است. امریکایی ها در صورتی در افغانستان شکست خواهند خورد که پایگاههای نظامی شان در آن کشور روپوش قانونی به خود نگیرند.
مطابق طرح های پنتاگون، «آزادی شکست ناپذیر» در عملیات دیگری به نام «پشتیبانی قاطع» تغییر شکل می یابد. در چارچوب این طرح نظامیان امریکایی از عملیات نظامی اجتناب کرده و در عوض به پشتیبانی از ارتش و پولیس افغان و آموزش پرسنل محلی و همچنان اجرای وظایف مشورت دهی مبادرت خواهند ورزید.
وضعیت امضا نشدن پیمان امنیتی نه تنها اداره ی واشنگتن که نظامیان آن کشور را نیز دست پاچه کرده است. شماری از ماموران عالیرتبه ی دولتی ایالات متحده امریکا به کابل رفتند تا کرزی را در جهت امضای پیمان امنیتی قناعت دهند اما نتیجه یی نگرفتند. جنرال ج. دانفوردفرمانده نیروهای نظامی ناتو در افغانستان طی اظهاراتی گفت: « فکر می کنم در هفته های نزدیک ما چیزی بیشتر از «پشتیبانی قاطع» را آغاز خواهیم کرد. او همچنان اشاره کرد که در این صورت نظامیان «ممکن است دو گزینه را مورد بررسی قرار دهند.». کدام «گزینه ی های» ممکن را آنها مورد بررسی قرار می دهند، هنگامی معلوم شد که چاک هیگل وزیر دفاع امریکا در یک مسافرت از قبل اعلان نشده وقتی وارد افغانستان شد که رییس جمهور کرزی در یک مسافرت به ایران رفته بود. او تضمین هایی از بسم الله محمدی وزیر دفاع افغانستان به دست آورد که پیمان امنیتی در موعد معین میان افغانستان و ایالات متحده امریکا امضا خواهد شد و منظور ازین آن بود که این پیمان توسط وزارت های دفاع دو کشور به امضا خواهد رسید. چنین چرخش اوضاع طبیعی است که واکنش منفی شدید کرزی را در پی داشت زیرا در عقب چنین امری دورنمای انجام کودتایی ملاحظه می شد. به نظر می رسد که حالا وزارت امور خارجه امریکا و وزارت های نظامی آن کشور به شدت مشغول طراحی گزینه هایی اند که از وضعیت کنونی بتوان بیرون شد. به هر صورت، وزیر خارجه امریکا، جان کیری اعلان کرد که می توان این پیمان را با رییس جمهوری بعدی افغانستان امضا کرد و این چیزی است که قبلاْ امریکایی ها سخن گفتن را هم در موردش مجاز نمی دانستند.
سیاستشناسنان افغان احتمالات گوناگونی را در مورد انگیزه هایی که کرزی را وادار کرده این پیمان را با امریکایی ها امضا نکند، را بررسی کرده اند. این دیدگاه نیز وجود دارد که رییس جمهور افغانستان می خواهد بر امریکایی ها فشار بیاورد تا آنها از نامزد مورد نظر او در انتخابات ریاست جمهوری پشتیبانی کنند و به این ترتیب حضور خود را در قدرت حفظ کند. قرار معلوم، مطابق قانون اساسی افغانستان، حامدکرزی نمی تواند برای بار سوم خود را برای ریاست جمهوری نامزد کند. برخی از سیاستشناسان معتقدند که بازی امضا نکردن پیمان امنیتی طرح مشترک کرزی و واشنگتن است تا توجه را از انتخابات ریاست جمهوری پیش رو به سوی دیگر منحرف کنند. خود کرزی تاکید می کند که اجتناب از امضای پیمان امنیتی با واشنگتن پیش از هرچیز دیگر به منظور جلوگیری از فروپاشی کشور است. در این زمینه نیز با توجه به استراتیژی مشهور واشنگتن در جهت «شهرداری سازی» دولت های مستقل، می توان منطق را ملاحظه کرد. نمی توان از نظر دور داشت که تا ماه اپریل وضعیت امنیتی در آن کشور به اندازه یی می تواند خراب شود که برگزاری انتخابات اصولاْ ممکن نباشد. در آن صورت کرزی می تواند مقام کنونی اش را برای یکی دو سال دیگر حفظ کند.
در این صورت او می تواند روی رهبری طالبان حساب باز کند، طالبانی که تا امروز کرزی را نادیده گرفته بودند اما همین که کرزی از امضای پیمان امنیتی با امریکایی ها صرف نظر کرد، آنها حمایت خود را ازین اقدام کرزی اعلام کردند. ناظران این روزها شدید شدن فعالیت مذاکره را میان کابل و نهضت طالبان در میدان پاکستان این روزها شاهد استند.
در دوازده سال آخر ماهیت اقتصاد افغانستان طوری شکل گرفته که این اقتصاد بیشتر وابسته به مواد مخدر است. در جنوب و جنوب شرق این کشور که زیر کنترل طالبان قرار دارد، مواد مخدر نقش سرمایه ي بنیادی را بازی می کند. قطع تولید مواد مخدر برای طالبان به این معناست که شاهرگ حیاتی آنها قطع شود. البته نمی توان استثنا قرار داد این را که در صورت رسیدن به قدرت به منظور کسب حسن نظر جامعه ی جامعه آنها تصمیم شان را مبنی بر قطع تولید مواد مخدر اعلان خواهد کرد اما چنین وضعیتی نمی تواند مدت درازی طول بکشد.
بازی های نظامی- سیاسی امریکا با طالبان به این منجرشد که مذاکره با طالبان و وارد شدن آنها به قدرت به امر حتمی تبدیل گردید زیرا آنها در افغانستان از قدرتی نمایندهگی می کنند که نمی توان نادیده گرفت. اما چه خطری را«طالبانیزه» شدن جمهوری اسلامی افغانستان به دنبال خواهد داشت؟ یکی از مهمترین تهدید های برخاسته از افغانستان همانا گسترش مواد مخدر است. در سال ۲۰۱۳ در استانه ی خروج نیروهای ناتو از افغانستان ساحه ی مورد کشت کوکنار بیشترین مقدار را در تمام طول تاریخ داشته است. مهمترین بخش سود مواد مخدر به جیب طالبان می ریزد(هرچند ماموران عالیرتبه ی افغان، نظامیان فاسد و کارمندان نظم عامه نیز در این سود شریکند). با توجه به تجربه ی سال ۲۰۰۱ که رهبری طالبان تولید کوکنار را ممنوع قرار داد، برخی از کارشناسان روسی به این نظر استند که طالبان در برگشت به قدرت این «حماسهی بشردوستانه» را تکرار خواهند کرد. اما آنچه در این جا در نظر گرفته نمیشود، خشکسالی بی نظیر در ۲۰۰۱ در افغانستان بود. (گفتنی است که افغانهای خرافاتی تصور می کردند خشکسالی مجازات آسمانی به خاطر قدرت طالبان در آن کشور است). همان ممنوعیت سبب شد که حکومت طالبان ۴۳ میلیوندالر به عنوان کمک به کشاورزانی از امریکا به دست آورد که هم از خشکسالی و هم از درک افزایش قیمت مواد مخدر آسیب دیده بودند. با توجه به این که علی رغم ممنوعیت حجم صادرات مواد مخدر به اندازه ی قبل باقی می ماند، می توان به این نتیجه رسید که طالبان اصولاْ هیچ چیزی را از دست ندادند. این ممنوعیت کمتر از یک سال دوام داشت و بعد از آن همه چیز سر جای سابقش برگشت.
رهبری طالبان انتظار دارد پس از ۲۰۱۴ تمام قدرت را آنها به دست خواهند گرفت. به گفته مولانا سمیع الحق، که پدر نهضت طالبان تلقی می شود، «راه دیگری برای حل بحران افغانستان، جز رسیدن دوباره ی طالبان به قدرت وجودندارد». طالبان تلاش می کنند تا آن زمان فضای سیاسی-رسانه هایی مثبتی از «آحیای امارت اسلامی» (همان ادارهیخودخواندهیی که در خاک افغانستان از ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ وجود داشت) ایجاد کنند. اگر حرفهای محمد نعیم، نماینده ی طالبان راست باشد، «طالبان نمی خواهند که خاک افغانستان به منظور ایجاد تهدید تروریستی برای مردمان دیگر مورد استفاده قرار گیرد.». چنین اعلامیه هایی توسط طالبان به صورت آشکاری این هدف را دنبال می کند تا همسایهگان افغانستان را اغفال کنند. همه چیز وابسته به آن است که چه تفسیری از تروریسم صورت می گیرد: مثلآ ساختارهایی مانند جندالله، نهضت اسلامی ازبکستان، نهضت اسلامی تاجیکستان خود را گروه های تروریستی نمی دانند. آنها خود را نهضت های ملی-آزادیبخش تلقی می کنند.
در افغانستان و منطقه ی آسیای مرکزی در حال حاضر حدود ۱۰ سازمان تروریستی مختلف که در اتحاد با نهضت طالبان قرار دارند و صفوف آنها را ازجمله از شهروندان آسیای مرکزی و روسیه تشکیل می دهند، وجود دارند. «جندالله»، نهضت اسلامی ازبکستان، نهضت اسلامی تاجیکستان و غیره بارها از تصمیم خود مبنی بر برگشت به آسیای مرکزی سخن گفته اند. هنوز اما رازی کوچکی در اینجا باقی مانده است که جنگجویان «جماعت بلغار» که بیشتر از شهروندانروسیه تشکیل شده، به کجا فرستاده می شوند.
در «مسأله ی اپریل ۲۰۱۴» دو عنصر اساسی سازنده ی این مسأله وجود دارد، یکی از این عناصر مربوط به امریکا ست و دومی مربوط به افغانستان. امریکایی ها از ۲۰۰۱ به این سو وضعیتی را در مطنقه ایجاد کردند که راه های زیادی برای رشد وضعیت باقی نمانده است. تداوم حضور آنها در افغانستان از فروپاشی اوضاع آن کشور جلوگیری می کند اما منطقه را از خطر گسترش افراطگری اسلامی نمی رهاند زیرا امریکا از مدتها به این سو روی تعامل با نمایندهگان این گرایش حساب باز کرده است. نه تنها در افغانستان این وضعیت را دیدیم که در لبنان، سوریه و کشور های دیگر نیز وضع به همین منوال است. در عین حال خروج آنها از افغانستان فروپاشی داخلی کشر و صدور تروریزم را به برخی از کشورها سرعت می بخشد.
خود افغانها، چنان که از نشرات رسانه های همهگانی افغانستان بر می آید، درک می کنند که در پشت پرده بازی بزرگ سیاسی توسط نیروهای موثر داخلی و خارجی در حال اجرا است. این بازی می تواند وضعیت کنونی را حفظ کند و یا به تجزیه ی کشور منجر شود (که این وضعیت در همخوانی کامل با استراتیژی بالکان سازی منطقه قرار دارد) و یا دو گانه گی قدرت، برگشت طالبان و یا جنگ داخلی منجر شود. تمام این سناریو ها قابل اجتناب و جلوگیری اند. افغان ها می بایست بالاخره میان خودشان به تفاهم برسند و درین میان باید اختلافات اقوام اقلیت که همه باهم نیم افغانستان را تشکیل می دهند با پشتون ها (که اکثر اعضای طالبان را پشتون ها تشکیل می دهند) را به خاطر قطع جنگی که دهه هاست مردم افغانستان را به ستوه آورده، کنار گذاشته شوند.