استاد ربانی و روزهای دشوارِ
استاد ربانی و روزهای دشوارِ حیات سیاسی
محمداکرام اندیشمند/ شنبه 28 سنبله 1394/
چاشت یک روزِ گرم و آفتابی، در هفدهم جوزای ۱۳۷۴ بود که شهیـد استاد برهانالدین ربانی رییس دولت اسلامی افغانستان غرض افتتاح فرستندۀ جدید رادیو تلویزیون به تپۀ تلویزیون آمد. آن روزها در شهر کابل که از تیررسِ راکت و توپخانۀ گلبدین حکمتیار و طالبان دور شده بود، نوعی آرامش برقرار بود. استاد ربانی روی تپه در هوای آزاد با جمعی از همراهانِ خود و کارمندانِ رادیو تلویزیون نشست، نگاه طولانی به دانشگاه کابل و کارته سخی در دامنۀ جنوب غربیِ تپه انداخت، آنگاه به حاضرین رو برگردانیده گفت: «اینجا دورههای گذشته را به یادم آورد. روزهای سخت و ناامیدی را. روزی که من از چنگال پولیس داوود خان فرار کردم، با شش نفر از محصلینِ شرعیات از کارته سخی تا نیمههای تپه بالا برآمدیم. دقایق طولانی آنجا منتظر بودم تا یک جوره پیراهنتنبان برایم آوردند. در این دقایق به شهر زیبای کابل میدیدم، به آیندۀ تاریک و مبهم میاندیشیدم که وطن را کمونیستان و روسها تصرف خواهند کرد. محمدداوود در اواخر سال ۱۳۵۲ به تحریک چپیها به تعقیب و دستگیری رهبری و اعضای ارشد نهضت اسلامی افغانستان پرداخت. پولیس به خانۀ من و مرحوم نیازی حمله کرده بود. استاد نیازی اسیر پولیس شدند و من خانه نبودم. با خبرِ دستگیری استاد نیازی من به خانه نیامدم و سه روز در خانۀ دوستان مخفی شدم. در مخفیگاه با خود فکر کردم که راه دیگری وجود ندارد، سرانجام پولیس دستگیرم میکند. اگر من در جاهای دیگر بهدست پولیس اسیر شوم، کار بدی خواهد بود. از مخفیگاه بیرون شده به خانه آمدم. خانوادهام گمان میکردند که من دستگیر شدهام. در خانه وصیتنامه نوشتم و نام چند نفری را که از آنها قرضدار بودم، یادداشت کردم تا پولهایشان را بدهند. سپس به پوهنتون آمدم به این فکر که دستگیریام در پوهنتون بهتر و آبرومندانهتر است. وقتی داخل پوهنتون شدم، بدون توقف به صنف دومِ شرعیات رفتم و به تدریس پرداختم. هنوز ساعت درس تمام نشده بود که چند افسر پولیس با لباس پولیسی و شخصی داخل صنف شدند و برایم گفتند که با شما کار داریم. از آنها اجازه خواستم تا دقایقی برایم وقت بدهند. به ادارۀ فاکولته رفتم تا مونوگرافهای محصلینِ صنف چهارم را برایشان مسترد کنم. بعداً به دستور پولیس وارد دهلیز فاکولتۀ تعلیم و تربیه شدم. در ختم دهلیز موتر جیپِ پولیس برای انتقالم به زندان آمده بود. هنوز در چند متری ختمِ دهلیز قرار داشتم که محصلین پشت سرم صدا کردند: «استاد برگرد، به پولیس تسلیم نشوی!» رویم را برگردانیدم جمع کثیری از محصلین در عقب من قرار داشتند. به پولیس گفتم صاحبمنصبِ خود را بگو که یکبار اینجا بیاید. پولیس به طرف موتر جیپ رفت و من با محصلین از دروازۀ دیگر فاکولتۀ حقوق خارج شدم. با عجله سوار تکسی شده به کارته سخی رفتم و از آنجا تا نیمۀ تپه بالا شدم. وقتی پیراهن تنبان را برایم آوردند، نمیدانستم که کجا بروم و چه کنم. یک تن از محصلین همراهم که از جلال آباد بود، پیشنهاد کرد خانۀ آنها بروم و گفت از آنجا کنر میرویم. بهسرعت حرکت کردیم. بعد از آن تعقیب و دستگیری محصلین در پوهنتون تشدید یافت. ما از کنرها به مناطق قبایلی پاکستان رفتیم و از آن طریق به شهر پشاور رسیدیم.»
زندهگی و فعالیت سیاسی استاد ربانی در سالهای نخستِ دوران تبعید و هجرت در پاکستان نیز توأم با دشواریها و فراز و نشیب بود. در نخستین سال، گلبدین حکمتیار با او بر سرِ رهبری نهضت اسلامی در اختلاف و منازعه قرار گرفت. برخورد و روابط با حکومت محمدداوود موضوع دیگرِ اختلافِ آنها را تشکیل میداد. در حالی که حکمتیار از مبارزۀ قهرآمیز و مسلحانه برای برانداختن حکومت داوودخان و تشکیل حکومت اسلامی حمایت میکرد، رهبر جمعیت اسلامی طرفدارِ مفاهمه و مذاکره با محمدداوود بود. او در بهار ۱۳۵۶ به داوودخان نامهیی نوشت که در آن خواستار مذاکره و تفاهم با حکومت گردیده بود. وی در همین سال، تحت فشار حکمتیار و طرفدارانش مجبور به ترک پاکستان گردید و مدتی را در عربستان سعودی بهسر برد. ولی بعداً به پاکستان برگشت و در حلقهیی از طرفداران خود در درون جریان اسلامی که در پاکستان پناه گرفته بودند، به رهبری جمعیت اسلامی افغانستان ادامه داد.
استاد ربانی پس از ۱۹ سال زندهگی در بیرون از کشور و رهبری جمعیت اسلامی افغانستان، به زمامداری رسید. سختیها و مشکلاتِ او در دورۀ زمامداری، بیش از هر دورۀ حیات سیاسیاش بود. وی در این دوره، روزهای تلخ و دشواری را تحمل کرد. هیچ زمامداری در تاریخ افغانستان همچون او در ارگ ریاست جمهوری زیر بارانِ گلوله و مرمی قرار نگرفت و زمینۀ حاکمیتِ هیچ زمامداری در کشور، چون زمینۀ حاکمیتِ وی نامساعد و مملو از تلخیها، دشواریها، توطیهها و موانع نبود.
شخصیت سیاسی شهید استاد ربانی از جنبههای مختلف و ابعاد متفاوت ساخته شده بود. در شخصیت و عملکردِ او نقطههای قوت و ضعف، برازندهگیها و برخی کمبودها به چشم میخورد. هرچند موصوف در شرایط خاصی که کشورش مورد هجوم قشون شوروی قرار گرفت و جنگ به سرزمین افغانستان تحمیل گردید، جمعیت اسلامی، عمدهترین گروه اسلامی و جهادی را رهبری نمود؛ اما جمعیت اسلامی تحت رهبری وی به مثابۀ یک حزب سیاسی با داشتن تشکیلات منظم و سازمانیافته تبارز نکرد. علیرغم آن، رهبر فقید جمعیت اسلامی افغانستان در شخصیت و سجایای حیات سیاسی خود، دارای نقطههای قوت و برازندهگیهای ارزشمند بود: تواضع، بردباری، میانهروی و اعتدال از برازندهگیهای شخصیت سیاسی او محسوب میشدند. او در حالات مختلف با خونسردی، دوراندیشی و اعتدال سخن میگفت. او سیمای نیکو و ظاهرِ آرام داشت. خوشبرخورد، متواضع و مؤدب بود. در پذیرش مردم و مهماننوازی با حوصلهمندی و سخاوت عمل میکرد. در حالی که یک عالم دینی محسوب میشد و با نظریات علمای سنتی جامعۀ خود هماهنگی نشان میداد، از خصوصیات و گرایشهای مدرن و روشنفکرانۀ اسلامی نیز برخوردار بود. این ویژهگیها برای او نسبت به همۀ رهبران احزاب جهادی مقبولیت و جذابیتِ بیشتر میبخشید.
بسیاری از خبرنگاران، نویسندهگان و تحلیلگران خارجی در مورد رهبر جمعیت نظریاتِ مثبت ابراز داشتهاند. «الیوروا»نویسنده و محقق فرانسوی برهانالدین ربانی را شخصیتی معتدل و نادر در جامعۀ اسلامی معرفی میکند: «برهانالدین ربانی در محل تقاطع سه جریان فکری قرار دارد که از ویژهگیهای جمعیت اسلامی است. فرهنگ کلاسیک، اسلام معنوی و اسلامیسم سیاسی. تلفیق یک چنین تفکری در جهان اسلام نادر است.» «ویلهلم دیتل» Wilhelm Dietl نویسندۀ آلمانی که رهبر جمعیت اسلامی را در دورۀ جهاد و مقاومت ضد شوروی (۱۹۸۴) دیده است، مینویسد: «در برخورد با ربانی، نوار قرمزی که نشانۀ پیوند تمامی مجاهدین افغانستانی است، در نزد وی مشاهده میشود. ربانی آرام صحبت میکند و تا حد ممکن عصبانی نمیشود. حالت متینی دارد. سخنانش پُرمغز
زندهگی و فعالیت سیاسی استاد ربانی در سالهای نخستِ دوران تبعید و هجرت در پاکستان نیز توأم با دشواریها و فراز و نشیب بود. در نخستین سال، گلبدین حکمتیار با او بر سرِ رهبری نهضت اسلامی در اختلاف و منازعه قرار گرفت. برخورد و روابط با حکومت محمدداوود موضوع دیگرِ اختلافِ آنها را تشکیل میداد. در حالی که حکمتیار از مبارزۀ قهرآمیز و مسلحانه برای برانداختن حکومت داوودخان و تشکیل حکومت اسلامی حمایت میکرد، رهبر جمعیت اسلامی طرفدارِ مفاهمه و مذاکره با محمدداوود بود. او در بهار ۱۳۵۶ به داوودخان نامهیی نوشت که در آن خواستار مذاکره و تفاهم با حکومت گردیده بود. وی در همین سال، تحت فشار حکمتیار و طرفدارانش مجبور به ترک پاکستان گردید و مدتی را در عربستان سعودی بهسر برد. ولی بعداً به پاکستان برگشت و در حلقهیی از طرفداران خود در درون جریان اسلامی که در پاکستان پناه گرفته بودند، به رهبری جمعیت اسلامی افغانستان ادامه داد.
استاد ربانی پس از ۱۹ سال زندهگی در بیرون از کشور و رهبری جمعیت اسلامی افغانستان، به زمامداری رسید. سختیها و مشکلاتِ او در دورۀ زمامداری، بیش از هر دورۀ حیات سیاسیاش بود. وی در این دوره، روزهای تلخ و دشواری را تحمل کرد. هیچ زمامداری در تاریخ افغانستان همچون او در ارگ ریاست جمهوری زیر بارانِ گلوله و مرمی قرار نگرفت و زمینۀ حاکمیتِ هیچ زمامداری در کشور، چون زمینۀ حاکمیتِ وی نامساعد و مملو از تلخیها، دشواریها، توطیهها و موانع نبود.
شخصیت سیاسی شهید استاد ربانی از جنبههای مختلف و ابعاد متفاوت ساخته شده بود. در شخصیت و عملکردِ او نقطههای قوت و ضعف، برازندهگیها و برخی کمبودها به چشم میخورد. هرچند موصوف در شرایط خاصی که کشورش مورد هجوم قشون شوروی قرار گرفت و جنگ به سرزمین افغانستان تحمیل گردید، جمعیت اسلامی، عمدهترین گروه اسلامی و جهادی را رهبری نمود؛ اما جمعیت اسلامی تحت رهبری وی به مثابۀ یک حزب سیاسی با داشتن تشکیلات منظم و سازمانیافته تبارز نکرد. علیرغم آن، رهبر فقید جمعیت اسلامی افغانستان در شخصیت و سجایای حیات سیاسی خود، دارای نقطههای قوت و برازندهگیهای ارزشمند بود: تواضع، بردباری، میانهروی و اعتدال از برازندهگیهای شخصیت سیاسی او محسوب میشدند. او در حالات مختلف با خونسردی، دوراندیشی و اعتدال سخن میگفت. او سیمای نیکو و ظاهرِ آرام داشت. خوشبرخورد، متواضع و مؤدب بود. در پذیرش مردم و مهماننوازی با حوصلهمندی و سخاوت عمل میکرد. در حالی که یک عالم دینی محسوب میشد و با نظریات علمای سنتی جامعۀ خود هماهنگی نشان میداد، از خصوصیات و گرایشهای مدرن و روشنفکرانۀ اسلامی نیز برخوردار بود. این ویژهگیها برای او نسبت به همۀ رهبران احزاب جهادی مقبولیت و جذابیتِ بیشتر میبخشید.
بسیاری از خبرنگاران، نویسندهگان و تحلیلگران خارجی در مورد رهبر جمعیت نظریاتِ مثبت ابراز داشتهاند. «الیوروا»نویسنده و محقق فرانسوی برهانالدین ربانی را شخصیتی معتدل و نادر در جامعۀ اسلامی معرفی میکند: «برهانالدین ربانی در محل تقاطع سه جریان فکری قرار دارد که از ویژهگیهای جمعیت اسلامی است. فرهنگ کلاسیک، اسلام معنوی و اسلامیسم سیاسی. تلفیق یک چنین تفکری در جهان اسلام نادر است.» «ویلهلم دیتل» Wilhelm Dietl نویسندۀ آلمانی که رهبر جمعیت اسلامی را در دورۀ جهاد و مقاومت ضد شوروی (۱۹۸۴) دیده است، مینویسد: «در برخورد با ربانی، نوار قرمزی که نشانۀ پیوند تمامی مجاهدین افغانستانی است، در نزد وی مشاهده میشود. ربانی آرام صحبت میکند و تا حد ممکن عصبانی نمیشود. حالت متینی دارد. سخنانش پُرمغز