التخطي إلى المحتوى الرئيسي

رح و توضیحات کامل قافیه و عروض

شرح و توضیحات کامل قافیه و عروض 

الف ) بخش قافیه :

قافيه :

تعريف شعر : شعر را سخني موزون و قافيه دار  گفته اند .

نظر منطقيان در مورد شعر :

شعر سخني است خيال انگيز و وجود وزن و قافيه براي شعر ضروري است .

شعر از نظر خواجه نصيرالدين طوسي :

وي وزن را به دليل خيال انگيز بودن از فصول ذاتي شعر مي داند .

تاثير وزن درشعر :

زيباييِ سحر انگيز مي بخشد و آن را شورانگيز مي سازد ، اگر وزن شعري را بر  هم بريزيم از زيبايي و تاثير آن در نفوس كاسته مي شود .

تاثير قافيه در شعر : 

به زيبايي و خوش آهنگي شعر مي افزايد ، گوش را نوازش مي دهد ، شادي آور است .

تفاوت حرف و واج :

واج ، صورت ملفوظ حروف ( همان كه در آموزش ابتدايي به آن صدا مي گويند ) است .

حرف ، شكل مكتوب را گويند .

انواع حروف ملفوظ : مصوت و صامت

مصوت : زبان فارسي داراي سه مصوت كوتاه و سه مصوت بلند است . مصوت كوتاه عبارتند از : -َ ، -ُ ، -ِ     مصوت بلند عبارتند از : ( آ ، و ، ي )

صامت : زبان فارسي داراي 23 صامت است .

واژه ي قافيه : واژه هايي است كه حرف يا حروف قافيه در آخر آنها مشترك باشد .

حروف قافيه : حرف يا حروف مشترك در آخر واژه هاي قافيه ( حروف اصلي + الحاقي ) 

حروف اصلي قافيه : فقط به حروف مشترك قافيه اطلاق مي شود بدون حروف الحاقي .

حرف رَوي : آخرين حرف اصلي قافيه را رَوي گويند .

حرف يا حروف الحاقي :  حرف يا حروفي هستند كه پس از آخرين حرف اصلي كلمه مي آيدكه جزء حروف مشترك قافيه اند و رعايت آن لازم است .

حروف الحاقي عبارتند از : شناسه ها  ، ضماير متصل ، پسوندها ، مخفف صيغه هاي زمان حال بودن     ( -َ م ، ي ، يم ، يد ، _ِ ند ) و " ي " در آخر واژه هاي مختوم به " آ ، و " مثل خداي ، موي

طرز مشخص كردن قافيه شعر : ابتدا رديف را مشخص مي كنيم و بعد حروف الحاقي را و سپس حروف اصلي را

رديف :

كلمه يا كلماتي است كه بعد از قافيه عيناٌ ( از نظر نوشتن و معني ) تكرار مي شود .

قواعد قافيه :  قاعده ي 1  و قاعده ي 2

قاعده ي 1 :

هر يك از مصوت هاي بلند " آ ، و " به تنهايي اساس قافيه قرار مي گيرند . ( ما ، تمنا ) و ( جادو ، آهو )

قاعده ي 2 :

مصوت + صامت  (  حزين ، همين = ين )  و ( نُو ، درُو = -ُ و )  

مصوت + صامت + صامت  ( نكاشت ، برنداشت = اشت  ) و ( حق پَرست ، دَست = -َ ست ) 

تبصره :

واژه هايي كه به –ِ ( ه بيان حركت ) يا مصوت " ي " ختم مي شوند اين –ِ ، ي گر چه جزء حروف اصلي قافيه اند اما الحاقي به شمار مي روند . ( بره – تره كه خوانده مي شود برِ ، ترِ ) ( علي ، منجلي )

-َ لي = حروف قافيه    - َل حروف اصلي  ( طبق قاعده ي 2 )  " ي " در حكم الحاقي است .

قافيه شدن " كُشت با گَشت " :

اين دو واژه قافيه نمي شوند چون مصوت اولي ضمه (  ) و مصوت دومي فتحه (  ) است . در صورتي اين دو واژه قافيه مي شوند كه به آخر اين دو كلمه حرف يا حروفي ( ه ، ي الحاق شود . مثل :

( كُشتي ، گَشتي )  يا ( كُشته ، گَشته ) همين طور است دو كلمه ي ( منظَر و تصوُر )

واژه ي " بنده = بندِ و ژنده = ژندِ" قافيه مي شود چون كسره ي آخر در حكم الحاقي است .

تبصره :در صورتي پسوند يا پيشوند واژه ي قافيه قرار مي گيرند كه تكرار نشوند . مثل : " لوليان و روان " پسوند " ان " در لوليان نشانه ي جمع است و در روان نشانه ي صفت حاليه و قافيه كردن اين دو كلمه درست است .

اما واژه هاي " زلفكان و رخان " چون " ان " در هر دو واژه نشانه ي جمع استقافيه كردن آنها نادرست است چون پسوند  " ان " تكرار شده است .

جناس تام :

اگر واژه هاي قافيه لفظاٌ يكسان ولي در معنا متفاوت باشند قافيه درست است . مثل :  "روان ، روان " به معني :" رونده و روح و جان "      

قافيه مياني :

شاعران براي غني تر كردن موسيقي شعر ، گاه در پايان نيم مصرع نيز قافيه مي آورند .

در رفتن جان از بدن گويند هر نوعي سخن        من خود به چشم خويشتن ديدم كه جانم مي رود

قافيه دروني :

گاهي قافيه در درون مصرع است يعني تنها در پايان نيم مصرع يا مصرع نيست .

يار مرا ، غار مرا ، عشق جگر خوار مرا        يار تويي ، غار تويي ، خواجه نگه دار مرا

روح تويي ، نوح تويي ، فاتح و مفتوح تويي      سينه ي مشروح تويي ، بر در اسرار مرا

 

ذوقافيتين :

گاهي شعر داراي دو قافيه پاياني است كه قافيه ي اصلي در واژه  هاي  آخر مصراع هاست .

گزيد از غنيمت  ظرايف   بسي               كز آن سان نبيند  طرايف   كسي  

قافيه ي خطي :

قافيه بر مبناي صورت ملفوظ است كه هم جنبه ي سمعي دارد و هم جنبه يبصري مثل :  ريز ، خيز 

ولي قافيه كردن واژه هاي : حضيض ، لذيذ ، غليظ ، مشك بيز و خيز، نادرستاست چون شكل خطي آنها از نظر ديداري متفاوت است .

عيوب قافيه :

1-  واژه ي " پُر با تَر " چون مصوت اولي ضمه و دومي فتحه است قافيه كردن آنها نادرست است .

2-  واژه ي " فردوسي با طوسي " چون " و " فردوسي صامت است و " و " در واژه ي طوسي مصوت بلند است ، قافيه كردن آنها نادرست است .

3-  واژه ي " احتياط با اعتماد " چون حرف آخر آنها متفاوت است قافيه كردن آنها نادرست است

تكرار واژه هاي قافيه را علماي بلاغت عيب فاحش مي شمرند مگر اينكه ابيات شعر از بيست ، سي درگذرد يا قصيده دو مطلع داشته باشد .

صنعت ردالقافيه : تكرار واژه ي قافيه ي مصراع اول در مصراع چهارم را ردالقافيه گويند .

تكرار واژه هاي غير بسيط قافيه :

در صورتي كه اجزاي سازنده ي آنها چندان آشكار نباشد يا ميان دو جزء فرقي بتوان نهاد ، رواست .

مثل : " رنجور ، مزدور " و " پاسبان ، مهربان " و " كوهسار ، آبدار و پايدار " و " آب ، گلاب "

ولي اگر اجزاي كلمات كاملاٌ شناخته باشد ، تكرار قافيه روا نيست . مثل : " خوب تر ، بد تر " و " زلفكان ، رخان "

نظر نيما يوشيج در مورد قافيه :

اگر قافيه نباشد چه خواهد بود ؟ حباب تو خالي ، شعر بي قافيه ، مثل آدم بي استخوان است . هنر شاعري در قافيه سازي است ...

نظر نيما در مورد ضابطه ي قافيه :

قافيه مقيد به جمله ي خود است ، همين كه مطلب عوض شد و جمله ي ديگري به روي كار آمد ، قافيه به آن نمي خورد .

قافيه در شعر نو و كلاسيك :

قافيه شعر كلاسيك در آخر ابيات مي آيد حال آن كه در شعر نو بستگي به مطلب دارد و هر مطلب قافيه دار نيست . وقتي شعر حاوي مطالب پراكنده و وصف هاي جداگانه است يا جنبه ي امري و دعايي دارد ، قافيه را لازم نمي دانند .

شاعران نو پرداز در چه صورتي قافيه را در شعر لازم نمي دانند :

وقتي شعر حاوي مطالب پراكنده و وصف هاي جداگانه است يا جنبه ي امري و دعايي دارد ، قافيه را لازم نمي دانند .

 

ب ) بخش عروض :

هجا : يك واحد گفتار است كه با هر ضربه ي هواي ريه به بيرون رانده مي شود .

انواع هجا :

1-    هجاي كوتاه : داراي دو حرف ( صامت + مصوت كوتاه ) است با علامت  مثل : نَه = نَ

2-  هجاي بلند : داراي سه حرف ( صامت + مصوت كوتاه + صامت = نَر ) ، ( صامت + مصوت  بلند = ما ، با ) است با علامت – 

3-  هجاي كشيده : داراي چهار يا پنج حرف ( صامت + مصوت كوتاه + صامت + صامت = نَرم )   ( صامت + مصوت بلند + صامت + صامت = پارس ) است با علامت – U   مثل : نَرم ، پارس ، 

تبصره :

1-   امتداد هر مصوت بلند دو برابر مصوت كوتاه است و در وزن شعر دو حرف به حساب مي آيد .

2-   " آ " در خط ، برابر است با همزه و مصوت بلند " آ " لذا سه حرف به حساب مي آيد . 

3-  آ ، و ، ي " وقتي دومين حرف هجا باشند مصوت بلند هستند و دو حرف به حساب مي آيند . مثل : سود ، كار  ، ديد ولي در كلمات " وام ، قول ، سيل ياد " ، ( و ، ي ) صامتند .

قواعد تقطیع :

در تقطیع اشعار به ارکان عروضی مراعات نکات زیر امری ضروری است  :

1 – درعمل تقطیع حروف ملفوظ دارای درجه ی اعتبار است نه حروفی را که بر روی کاغذ نوشته می شود 

2- امکان حذف همزه : هر گاه قبل از همزه آغاز هجا حرف صامتی بیاید همزه را می توان حذف کرد چون با حرف قبل و بعد خود یک جا تلفظ می شود . مثل :  در آب = د - راب     

3- حرف مشدد ( ّ ) در تقطیع دو بار به حساب می آید . معلّم = معللم

4- تنوین : چون مکتوب نیست نون ساکن می گذارند . مثلا‍‍ً = مثلن

5- نون ساکن بعد از مصوت   بلند( آ – او – ای ) حذف می شود . کاروان = کاروا

6-چنان چه این ( ن ) به هجای بعد منتقل گردد در این هجای جدید چون بعد از مصوت بلند قرار نمی گیرد به حساب

 مي آيد  .    

7- انواع واو :

الف ) واو بیان ضمه :  به هنگام تقطیع حذف می شود و  حرف ماقبل خود را مضموم می کند .مثل : چون – چو  -دو ( عدد )- تو  - خود = چُن – چُ – دُ – تُ – خُد

ب ) واو عطف ) هر گاه میان دو کلمه قرار گیرد حرف ما قبل آن را مضموم مي شود  و واو حذف       می شود . راه و چاه = راهُ چاه . گاهی واو عطف ملفوظ است و در تقطیع به حساب می آید . سر وَ سینه 

ج ) واو  معدوله ) واوی که نوشته می شود ولی خوانده نمی شود از تقطیع حذف می شود . خواهر = خاهر

8- های غیر ملفوظ چون به تلفظ در نمی آیداز تقطیع حذف می شود و  حرف ما قبل آن مکسور می شود .

که – چه – آهسته = کِ – چِ – آهستِ

9- کلماتی که واو با کرسی همزه ( ء ) دارند به صورت ( ع ) تلفظ می شود . مئودًب = معددب

10 – هجای پایان مصراع چه کوتاه باشد چه کشیده همیشه بلند به حساب می آید . باد = -   

11- در کلمات بسیطِ ( ساده ) فارسی هیچ گاه مصوت بلند ( ای – i ) قبل از ( ی - y ) قرار نمی گیرد پس کلماتی نظیر گیاه – سیاه را چنین می نویسیم : (  گِ – یاه )  - ( سِ – یاه )  یعنی هجای اول با کسره تلفظ می شود. 

 ( بیا = بِ – یا ) – ( روحانیون = رو – حا – نِ – یون ) – ( زیاد = زِ – یاد ) – بیاموز = بِ – یا – موز )

وزن شعر : عبارت است از نظمي در اصوات گفتار مثل وزن شعر فارسي كه بر مبناي كميت هجاها است .

عروض : علمي است كه قواعد تعيين اوزان شعر ( تقطيع ) و طبقه بندي اوزان را ، از جنبه ي نظري و عملي به دست 

مي دهد .

واحد وزن : در شعر فارسي مصراع است و در شعر عرب بيت است .        

قواعد تعيين وزن :

1- درست خواندن و درست نوشتن ( استفاده از خط عروضي ) 2- تقطيع هجايي 3- تقطيع به اركان 4- اختيارات شاعري

تقطيع هجايي : مشخص كردن هجاهاي شعر اعم از كوتاه ، بلند و كشيده است .

تقطيع به اركان :

هجاهاي هر مصراع را سه تا سه تا يا چهار تا چهار تا يا چهار تا سه تا بر اساس نظمي كه دارند جدا مي كنيم 

اركان عروضي :

وقتي اجزاي شعري را به اجزاي چهارتا چهار تا يا سه تا سه تا يا چهار تا سه تا كه نشان دهنده ي نظم آنها باشد ، جدا كرديم نام معادل آنها را مي آوريم .

اركاني كه در آغاز و ميان و پايان مصرع مي آيند :

الف ) اركاني هستند كه هجاي آخر آنها بلند باشد مثل : فاعِلاتُن =  ( فا - ، ع U  ، لا -  ، تُن - )                    مُفتَعِلُن = ( مُف -  ، تَ U  ، عِU ، لُن- ) مَفاعيلُن = ( مَ U، فا- ، عي- ، لُن- )

ب ) اركاني كه در آخر مصرع قرار نمي گيرند . آخرين هجاي هر يك از اين اركان كوتاه است .

مثل : فاعِلاتُ = ( فا- ، عِU ، لا- ، تُ U) مفعولُ = ( مَف- ، فu  ، عو- ، لُu ) مفاعلُ = ( مَ  u، فا - ، عِu ، لُ u )

ج ) اركاني كه فقط در آخر مصراع قرار مي گيرند . مثل : فَعَل = ( فَu ، عَu ، لu ) فَع = ( فَع- )

بَحر : بر وزن شهر به مفهوم دریاست . چون موسیقی دارای دستگاه گوناگونست در وزن اشعار فارسی نیز دستگاه متفاوتی است که به هر یک از این دستگاه هابحر نامیده می شود . مانند بحر هَزَج –  رَجَز – مُتِقارِب – رَمَل

سالم : اگر ارکان بیتی به صورت  ( توالي )کامل تکرار شود و هیچ گونه زحافی نداشته باشد سالم می گویند .

زَحاف : وزنی که از اجزای غیر سالم تشکیل شده باشد بحر غیر سالم یا مزاحفگویند .

مُثَمًن : اگر ارکان مصرعی چهارركني باشد با مصرع بعدش مجموعا هشترکن می شود که به آن مُثَمًن گویند .

مُسَدًس : اگر ارکان مصرعی سه ركني باشد با سه ركن مصرع بعدي شش ركني  می شود که به آن مسدس    مي گویند .

بحور رایج در شعر فارسی : ( رَمَل – مُتِقارِب – هَزَج – رَجَز )

الف  ) بحر رَمَل :

از تکرار فاعِلاتُن به دست می آید.

زحاف رایج بحر رَمَل : 

1-    فَعَلاتُن : حذف حرف دوم فاعلاتن است که نام آن مَخبون است.

2-    فَعَلاتُ حذف حرف دوم و آخر فاعلاتن است که نام آن مَشکول است .

3-    فاعِلُن : حذف حرف پنجم و ششم فاعلاتن است که به آن مَحذوف گویند.

4-    فَعَلُن : حذف دوم و پنجم و ششم از فاعلاتن است که به آن مَقصور گویند .

اوزان رایج بحر رَمَل :

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن = بحر رَمَل مثمن سالم

فاعلاتُن – فاعلاتن – فاعلن = بحر رمل مسدًس محذوف

فَعَلاتُ فاعِلاتُن فعلاتُ فاعلاتُن = بحر رمل مثمًن مشکول

فَعَلاتُن فَعلاتُن فَعَلُن + بحر رمل مسدًس مَخبون مقصور     فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فعلن = بحر رمل مُثَمًن مقصور 

ب )بحر مُتِقارِب : از تکرار فَعُولُن به دست می آید . 

زحاف رایج بحر مُتِقارِب :

1-    فَعول : حذف حرف آخر فعولُن است که به آن مقصور گویند .

2-    فَعَل : حذف حرف سوم و پنجم فعولُن است که به آن محذوف گویند .

اوزان رایج بحر مُتِقارِب :

فَعُولُن فعولن فعولن فعولن = بحر مُتِقارِب مُثَمًن سالم

فَعُولُن فعولن فَعَل = بحر متقارب مُسَدًس محذوف

فعولن فعولن فعول = بحر متقارب مُسدًس مقصور 

ج )بحر هَزَج : 

از تکرار مَفاعیلُن به دست می آید .

زَحاف رایج بحر هَزَج :

1-    مَفاعیلُ : حذف حرف آخر مفاعیلن است که به آن مَکفوف گویند .

2-    مَفعولُ : حذف حرف اول و آخر مفاعیلن است که فاعیلُ می ماند و تبدیل به مَفعولُ می شود و  به آن اَخرَب گویند.

3-    مَفاعِلُن : حذف حرف پنجم مفاعیلُن است که به آن مَقبُوض گویند .

    فَعولُن حذف دو حرف آخر مفاعیلن است که مَفاعی می ماند تبدیل به فَعولُن می شود که به آن مَحذوف گویند .

4-    مَفاعیل : حذف حرف آخر مفاعیلن با سکون لام که به آن مَقصور گویند .

اوزان رایج بحر هَزَج :

مفاعیلن مفاعیلن فعولن : بحر هَزَج مُسَدًس محذوف

مفعولُ مفاعیلُن مفعول مفاعیلن : بحر هزج مُثَمًن اَخرَب

مفاعیلُن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن : بحر هزج مثمًن سالم 

مفعول مفاعِلُن فعولُن : بحر هزج مُسدًس مَکفوف محذوف

مَفعولُ مفاعیل مفاعیل فعولن : بحر هزج مثمن اخرب مکفوف

د ) بحر رَجَز : 

از تکرار مُستَفعِلُن تشکیل می شود .

زحاف رایج بحر رَجَز :

مُفتَعِلُن : حذف حرف چهارم مُستفعلُن که مُستَعِلُن می ماند که تبدیل به مُفتَعِلُن می شود که به آن مَطوی گویند .

مَفاعِلُن : حذف حرف دوم مُستفعلُن است که مُتَفعِلُن می ماند تبدیل به مَفاعِلُن می شود و به آن مَخبون گویند .

اوزان رایج بحر رَجَز :

مُستَفعِلُن مستفعلن مستفعلن مستفعلن : بحر رَجَز مُثَمًن سالم

مُفتَعِلُن  فاعِلُن مفتعلن فاعلن : بحر رجز مثمًن مَطوی مخبون محذوف

مُفتَعِلُن مفاعِلُن مفتعلن مفاعلن : بحر رجز مثمًن مطوی مخبون

اوزان دوری :

از ارکان متناوب درست می شود نه از تکرار یک رکن. و به قرار زیر است :

1- مُفتَعِلُن فاعِلُن     2- مَفعولُ فاعِلاتُن             3- مَفعولُ مَفاعیلُن       4- مَفاعِلُن فاعِلُن

بحر مضارع : از مَفاعیلُن فاعِلاتُن   ( مَفعولُ فاعِلاتُن ) : بحر مُضارع اَخرَب 

زحاف بحر مضارع رجوع شود به بحر هَزَج و رَمَل 

اختيارات شاعري : 1- اختيارات زباني 2- اختيارات وزني

اختيارات زباني : تسهيلاتي در تلفظ، براي شاعر فراهم مي سازد تا به ضرورت وزن از آن استفاده كند  بي آن كه موجب تغييري در وزن بشود و عبارتند از :

1-   امكان حذف همزه :

در فارسي اگر قبل از همزه ي آغاز هجا ، حرف صامتي بيايد ، مي توان همزه را حذف كرد .

مثل : از اين ، ( اَ ، زين )    در آب ( دَ ، راب )

2-  تغيير كميت مصوت ها : شاعر اختيار دارد به ضرورت وزن مصوت هاي كوتاه را بلند و مصوت هاي بلند را كوتاه تلفظ كند.

الف ) بلند تلفظ كردن مصوت هاي كوتاه : مثل : كسره ي اضافه (  ) ، " و " ضمه (  ) ، فتحه     (  ) كه تنهاغ در آخر كلمه ي " نَه " مي آيد و كم اتفاق مي افتد .

ب ) كوتاه تلفظ كردن مصوت هاي بلند : 

هر گاه پس از كلمات مختوم به مصوت هاي بلندِ ( و ، ي ) مصوتي بيايد شاعر اختيار دارد كه مصوت هاي بلند    ( و ، ي ) را كوتاه تلفظ كند تا كوتاه به حساب آيد .در اين صورت ميان دو مصوت ، صامت ( ي ) قرار مي گيرد كه به آن " ي " ميانجي مي نامند . آرزويي = آ U،ر - ، زو – ( U ) ، يي –

تبصره ي 1 :

و " در كلمات تك هجايي مانند : مو ، رو ، بو ، جو و غيره هيچ گاه كوتاه نمي شود اما در كلمه ي  " سو " در حال اضافه ممكن است كوتاه شود .

مثال براي مصوت بلند " ي " :  ي + ي وقايه + مصوت     راستي آموز = را ، س ، تي ، يا ، موز

تبصره ي 2 : 

اگر مصوت بلند " ي " در ميان كلمه اي ساده يا با پسوند يا پيشوند يا ضمير متصل باشد قاعده  " ب " ( كوتاه تلفظ كردن مصوت بلند ) صدق نمي كند زيرا مصوت " ي " در اين مورد هميشه كوتاه تلفظ مي شود و اختياري نخواهد بود .

 مثلا در كلمه ي زياد ( زيياد ) = ( U -  U) حِيَل = ( U  - ) بياموز ( U -  -  U )

اختيارات وزني :

امكان تغييرات كوچك در وزن را به شاعر مي دهد كه گوش فارسي زبانان آن ها را عيب نمي شمارند.

انواع اختيارات وزني :

1-    بلند بودن هجاي پايان مصرع : هجاي آخر چه كشيده چه كوتاه باشد ،بلند به حساب مي آيد . 

2-  به جاي فَعَلاتُن ( u  ، u ، - ، - ) اولِ وزن مي توان فاعِلاتُن ( - ، u ، - ، - ) آورد يعني هجاي كوتاه اولِ u u  را به هجاي بلند تبديل كنيم اما عكس آن امكان پذير نيست .

3-  اِبدال : شاعر مي تواند به جاي دو هجاي كوتاه ميان مصرع ، يك هجاي بلند بياورد يعني به جاي uu-      ( فَعَلُن ) مي تواند –  ( فَع لُن ) بياورد. اين اختيار زماني روي مي دهد كه تعداد هجاي مصرعي كم تر از مصرع ديگر باشد . اين اختيار در دو هجاي ماقبل آخر بسيار رايج است .

در اين اختيار به جاي مُفتَعِلُن ، فَعَلاتُن ، مُستَفعِلُ  مي تواند " مَفعولُن " بيايد .

4- قلب : به ضرورت وزن مي توان يك هجاي بلند و يك هجاي كوتاه كنار هم را جا به جا كرد يعني به جاي –  مي توان u – آورد يا بر عكس . اين اختيار درمُفتَعِلُن ( - u u - ) و مَفاعِلُن   ( u-u  - ) رخ    مي دهد .

اوزان هم گروه :

اوزاني كه از نظر نظم ميان هجاهاي كوتاه و بلند يكسان باشند اوزان هم گروه مي نامند .

اوزان شعر فارسي سه نوع است :

1-    اوزاني كه شاعران به آنها شعر سرودند كه متجاوز از 250 تاست .

2-    اوزاني كه عروضيان خود براي آنها شعري به عنوان مثال آورده اند .

3-    اوزاني كه براي آنها مثال آورده نشده است .

 

اوزان دوري يا متناوب :

وزني است كه هر مصرع آن از دو قسمت تشكيل مي شود و قسمت دوم ، تكرار قسمت اول است . هر نيم مصرع در حكم يك مصرع مي باشد .

مشخصات اوزان دوري :

1-    بعد پاره ي اول هر مصرع وقفه يا مكثي بالقوه يا بالفعل هست .

2-    از اركان متناوب درست مي شود نه از تكرار اركان 

3-    هجاي پاياني نيم مصرع اول هميشه بلند است اما به جاي آن مي توان كشيده يا كوتاه آورد 

4-    هجاهاي هر مصراع زوج است و معمولا هفت يا پنج هجا دارد .

پركاربرد ترين اوزان دوري :

1-     مُفتَعِلُن فاعِلُن 2-  مفعولُ فاعِلاتُن 3-  مفعولُ مَفاعيلُن

اوزان مثنوي :

1-    فَعولُن فعولن فعولن فَعَل وزن حماسي و رزمي است و مناسب پند و اندرز مثل : شاهنامه ، بوستان

2-    مفاعيلُن مفاعيلن فعولُن مناسب داستان هاي عاشقانه است . مثل : ويس و رامين ، خسرو و شيرين

3-    فاعِلاتُن فاعلاتن فاعِلُن مناسب مضامين پند آميز و عارفانه است . مثل :منطق الطير و مثنوي 

4-    مُفتَعِلُن مفتعلن فاعِلُن مناسب پند و حكمت است . مثل : مخزن الاسرار نظامي

5-    فَعَلاتُن فعلاتن فَعَلُن مناسب مضامين پند آميز و عرفاني است . مثل : سبحه الابرار جامي

6-  مفعولُ مَفاعِلُن فَعولُن مناسب مضامين عاشقانه است . مثل : ليلي و مجنون نظامي و مجنون و ليلي جامي و هاتفي و تحفه العراقين خاقاني

وزن شعر فارسي :

به سبب ثابت بودن كميت مصوت هاي بلند و كوتاه در زبان فارسي به ناچار كَمّّي است .

اوزان شعر رسمي : 

الف ) اوزاني كه مبتني بر نظم و تساوي هجاها در هر مصرع شعر است .

ب ) اوزاني كه در آن ها نظم ميان هجاها هر مصرع رعايت مي شود اما طول مصراع ها يكسان نيست .

اوزاني كه در آن ها نظم ميان هجاها هر مصرع رعايت مي شود اما طول مصراع ها يكسان نيست بر سه نوع است : 

1-  وزن در قالب مستزاد : مستزاد شعري است كه در پايان هر مصراع آن مصراع كوتاهي مي آيد . اين مصراع هاي كوتاه با هم هم وزن هستند .

2-     بحر طويل : شعري است كه هر مصراع آن از تكرار تعدادي نامعين اركان عروضي فَعَلاتُن يا مَفاعيلُن ساخته مي شود .

3-   وزن نيمايي : شعري است كه طول مصراع هاي آن مساوي نسيت و جاي قافيه در آن مشخص نيست . در اين وزن مصراع جايي تمام مي شود كه كلام خاتمه يابد يا نفس تازه كردن يا تاكيد و غيره لازم باشد . 

    تكيه : برجستگي هايي كه به يك هجاي كلمه داده مي شود كه باعث مي شود برجسته تر تلفظ   شود تكيه سبب تفاوت معنايي مي شود . مثل : ولي به معني اما و سرپرست

المشاركات الشائعة من هذه المدونة

پنج اقتصاد برگ جهان

مصر پایتخت اداری جدید را با هزینه ۴۵ میلیارد دلار می‌سازد

آب درمانی" مزایا و مضرات