امریکایِ پیـروز و افغانستانِ محتاج
امریکایِ پیـروز و افغانستانِ محتاج
احمدفرهاد مجیدی ـ عضو مجلس نمایندهگان/ چهار شنبه 12 حمل 1394
«بیش از سیزده سال حضور امریکا برای افغانستان چه دستاوردی داشته است؟» این پرسش حالا که نیروهای امریکایی در تدارکِ خروج از کشور اند و در میزان کمکهای اقتصادیِ آنها بهدلیل مشکلات داخلی و رکود اقتصادی کاهش به عمل آمدهـ قابل تأمل و بررسی است. این بررسی میتواند از دو جهت و منظر انجام شود: منظرِ نخست از جانب امریکاییها، و منظر دوم از جانب مردم افغانستان و کشورهایی که با حضور امریکا در منطقه از آغاز
مخالف بودهاند.
از منظر نخست، شاید امریکاییها پروژۀ خود در افغانستان را کاملاً موفقیتآمیز تعبیر کنند و به این باور باشند که به نود درصدِ اهدافِ خود در افغانستان رسیدهاند و یا در بدبینانهترین تعبیر، نزدیک شدهاند. چنانکه رهبران امریکایی همواره میگویند که برنامههای آنها در افغانستان موفقانه به پیش رفته و حالا افغانستان کشوریست که نهادهای دموکراتیک دارد، انتخابات برگزار میکند و وضعیتِ زنان بهمراتب نسبت به گذشته، بهبود یافته است. اما وقتی از منظر دوم به قضیه نگاه کنیم، چنین به نظر نمیرسد و میتوان برای آن دلایل مختلفی ارایه کرد.
چرا امریکا به افغانستان آمد؟
امریکا پس از آن در قالب ائتلاف جهانیِ ضد تروریسم وارد افغانستان شد که امنیتِ این کشور از سوی گروههای تندروِ موجود در افغانستان مورد تهدید قرار گرفت. نمودِ روشنِ این تهدید، حمله به برجهای تجارت جهانی در نیویارک و ساختمان پنتاگونِ وزارت دفاع امریکا بود. کاخ سفید به محض روبهرو شدن با این فاجعۀ بزرگ، به دنبال عاملانِ آن افتاد و بر اساس یافتههای سازمانهای استخباراتی امریکا، القاعده مسبب جنایتِ یازده سپتمبر شناخته شد. این موضوع سبب شد که دولت امریکا از گروه طالبان که در آن زمان در افغانستان بر سرِ قدرت بود، بخواهد که رهبر شبکۀ القاعده را در اختیارشان بگذارد. طالبان از پذیرش خواستِ امریکا شانه خالی کردند و امریکا نیز با تشکیل جبهۀ مشترکِ ضد تروریسم، حمله به افغانستان را آغاز کرد.
به دنبال حملۀ ائتلاف جهانیِ ضد تروریسم که در رأس آن امریکا قرار داشت و بهنوعی این جبهه نیز از ساختههای دست امریکاییها بود، رژیم طالبان در افغانستان سقوط کرد و به بیرون از مرزهای کشور و عمدتاً پاکستان رانده شد. امریکا در آن زمان اعلام کرد که تا نابودی کاملِ القاعده و طالبان به جنگِ خود علیه تروریسم ادامه خواهد داد. به همین دلیل، پای این کشور با متحدانِ آن وارد افغانستان شد و در طول این سالها با وجود افتوخیزهایی در این رابطه، امریکا به عنوان بازیگر اصلیِ سیاستهای افغانستان شناخته شده است.
امریکا با حضور خود در افغانستان اعلام کرد که در بازسازیِ این کشور و ایجاد دولتی متکی بر ارادۀ مردم، از تمام توش و توانِ سیاسی و اقتصادیِ خود بهره خواهد گرفت. سیزده سال حضور امریکا در کنار بیش از چهل کشور دیگر برای افغانستان دستاوردهای بزرگی داشته است. پولیس و ارتش افغانستان به کمک جامعۀ جهانی و بهویژه امریکا ساخته شد و با کمکهای بیشایبۀ جامعۀ جهانی، چهرۀ مخدوشِ افغانستان تا حدودی بهبود یافت.
نگرانیها از حضور امریکا در افغانستان
حضور امریکا در افغانستان توام با نگرانیها برای برخی کشورهای منطقه بود. روسیه هرچند که خود را در جنگ با تروریسم حامیِ امریکا میدانست، ولی نسبت به حضور این کشور در افغانستان و منطقه نگرانیهایی را تبارز میداد. زمانی سفیر پیشین روسیه در افغانستان، ضمیر کابلوف اعلام کرد که اگر روسیه پی ببرد که امریکا در منطقه اهدافی فراتر از مبارزه با تروریسم را دنبال میکند، این کشور در برابر آن خواهد ایستاد. ایجاد پایگاههای نظامی روسیه در مرزهای تاجیکستان، دقیقاً در واکنش به حضور امریکا در افغانستان بوده است.
ایران دیگر کشور منطقه نیز حضور امریکا در منطقه را نهتنها به نفع خود، بل به نفع افغانستان هم نمیداند. ایران معتقد است که مشکل افغانستان راهحل منطقهیی دارد و با حضور امریکا در افغاسنتان، نظم و ثبات در منطقه بیش از هر زمانِ دیگری برهم خواهد خورد. ایران دشمن سنتیِ امریکاست و طبیعیست که نیروهای آن را در نزدیکی مرزهای خود تهدیدی بالقوه برای امنیت ملیِ خود تلقی کند.
پاکستان هرچند با پول و جنگافزارهای امریکایی به حیات سیاسی خود در منطقه ادامه میدهد، اما چندان از حضور این دوست استراتژیک در منطقه و بهویژه در افغانستان راضی به نظر نمیرسد. پاکستانیها عمدتاً نگراناند که حضور امریکا در افغانستان سبب شود که این کشور توجه بیشترِ خود را معطوف به افغانستان سازد.
در داخل افغانستان هم طیفها و گروههایی نسبت به حضور امریکاییها خوشبین به نظر نمیرسند. کشتی نرمِ آقای کرزی رییسجمهوری پیشین افغانستان، عمدتاً مصرف داخلی داشت و تلاش میکرد که این گروهها را با خود همسو نشان دهد.
واقعیت حضور امریکا در افغانستان
میگویند هیچ پشکی در راه خدا موش نمیگیرد. امریکاییها هرچند با برنامههای بلندبالا وارد افغانستان شدند، اما اهداف استراتژیکِ بزرگتری را در منطقه دنبال میکنند. افغانستان برای امریکا تختۀ خیز به جانب آسیای میانه و کشورهای حوزۀ خلیج محسوب میشود و از همین منظر به افغانستان نگاه میکند. امریکا میخواهد با حضور دوامدار در افغانستان به اهداف درازمدتِ خود در منطقه دست پیدا کند و بر اوضاع کشورهای این منطقه نقش و سهمِ خود را داشته باشد. روسها که در حال حاضر در مقابل امریکاییها قد علم کردهاند، بهتر از هر کشور دیگری نسبت به نیات امریکاییها آگاهی دارند. در همین حال فراموش نباید کرد که چین نیز از حضور امریکا در منطقه عصبانی است. نزدیک شدن روسیه به چین، دقیقاً در راستای مهار نفوذ امریکا در منطقه صورت میگیرد.
دستاوردهای امریکا در افغانستان
امریکا در حال بیرون شدن از کشوریست که براساس محاسبات و برآوردهای اولیه، در جایگاهی قرار ندارد که در روزهای نخستِ سقوط رژیم طالبان وعده داده شده بود. امریکا در سالهای آغاز حضور خود میگفت که امنیت و صلح را به افغانستان میآورد. از بُعد بازسازی و ایجاد زیرساختهای اقتصادی، این کشور را به خودکفایی میرساند. ارتش و پولیس آن را با معیارهای جهانی تجهیز و آموزش میدهد و در راستای ایجاد حاکمیت قانون و نهادینه شدن ارزشهای دموکراتیک در افغانستان سرمایه گذاری میکند. حضورِ سیزده سالۀ امریکا در افغانستان، به هیچ کدام از این وعدهها کاملاً جامۀ عمل نپوشانده است. افغانستان هنوز با ناامنیهای مدهش دستوپنجه نرم میکند و هر آن خطر سقوط دولت بهوسیلۀ نیروهای مخالف وجود دارد. از نظر اقتصادی، بهشدت کشوری مصرفی و بدون پشتوانههای مطمین مالی است، به گونهیی که حتا از تأمین حقوق کارمندانِ خود بیرون شده نمیتواند. ارتش و پولیس افغانستان در بدترین وضعیتِ ممکن بهسر میبرند. این نیروها نه تنها از آموزش معیاری و جنگافزارهای مدرن برخوردار نیستند، بل توانایی آنها در مقابله با گروههای مخالف بهشدت نگرانکننده است. از این منظر وقتی به قضیه نگاه میکنیم، پروژۀ امریکا در افغانستان را موفقیتآمیز نمییابیم، هرچند باید باور داشت که امریکاییها هوشیارتر از آناند که در این معادله شکست خورده باشند؛ زیرا آنها به اهدافی که خود میخواهند، بدون شک دست پیدا کردهاند.
امریکا در مناسباتِ خود با افغانستان صادقانه برخورد نکرده و همواره منافعِ خود را بر منافع افغانستان ترجیح داده است. حالا هم که سخن از خروج سربازانِ خود از افغانستان میزند، کشوری را با ساختارهای فاسد و مافیاییِ قدرت از خود بهجا میگذارد که بهشدت در حال سقوط به دامنِ بنیادگرایی و افراطیت قرار دارد و به هیچصورت نمیتواند از پسِ مشکلات امنیتی و اقتصادیِ خود بیرون شود. سفر رهبران دولت وحدت ملی به امریکا نشان داد که این کشور نمیتواند به عنوان یک متحد قابل اعتماد و استراتژیک شناخته شود. از جانب دیگر، افغانستان در موقعیتی قرار دارد که نمیتواند بدون جامعۀ جهانی و در رأس آن امریکا، با مشکلات و چالشهای خود مبارزه کند. در معادلۀ سیزدهسالۀ گذشته، امریکا بدون شک پیروزِ این میدان است و رهبرانِ امریکایی حق دارند که به مردمِ خود بابت آنچه که بهدست آوردهاند، تبریک بگویند. اما اینطرفِ معادله که مردم افغانستان باشند، نمیتوانند چنین بیندیشند و حضور امریکاییها را موفقیتآمیز بدانند. زیرا ما در سیزده سال گذشته به اهداف تعیینشده در برابر افغانستان دست پیدا نکردهایم. دلیلِ روشنِ آنهم میتواند این باشد که امریکا با ما صادقانه برخورد نکرد و به اصطلاح، مردم افغانستان را در وضعیتی نگاه داشت که از وابستهگیهایش به دیگران کاسته نشود. به همین دلیل این رابطه نیازمند بازنگری و تعریفِ مجدد است. ما پس از این باید بدانیم که چهگونه با امریکا وارد تعامل شویم و چهگونه منافعِ خود را تامین کنیم. اگر دولت افغانستان به چنین سیاستی در مناسباتِ خود با امریکا و هر کشور غربیِ دیگر نرسد، بدون شک بازهم بازندۀ این میدان مردم افغانستان خواهند بود.