جلال اباد : پر کابل بانک بريد
بحرانهای کابلبانک ریشههای سیاسی دارد
سرایت بحران کابلبانک، شیرازه اقتصادی کشور را از هم میپاشد
■ مهران راد
هنوز از یاد هیچ کس نرفته است که کابلبانک به عنوان بزرگترین بانک خصوصی کشور، دست به گریبان مشکلات اقتصادی فراوانی شد، تا جایی که بسیاری از مردم از ترس از بینرفتن پول و سرمایهشان در صدد درآوردن پولهای خویش از این بانک بودند.
د افغانستان بانک، کلید ماجرا را در دست گرفت و به وضعیت این بانک، سروسامان بخشید و در نهایت هم قرار شده که طی دو الی سه سال آینده، این بانک به فروش برسد.
اما برای روشن شدن این امر که مشکلات کابل از کجا نشأت گرفتند و چه دستهایی پشت پرده بحرانهای موجود در بزرگترین بانک کشور، فعالیت داشتند، به منظور بررسی بیشتر اوضاع این بانک، سایر بانکها و نظام بانکداری کشور، مصاحبهای ترتیب شده با استاد مسعود، استاد پوهنتون اقتصاد کابل.
راه نجات: استاد، با تشکر از این که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید، به عنوان اولین سوال میخواهم بپرسم که آیا به مفهوم واقعی اقتصادی، کابلبانک ورشکست شده است؟
استاد مسعود: من فکر میکنم که پرابلم کابلبانک تنها مشکل اقتصادی نیست، بلکه پرابلم اقتصادی ـ سیاسی است. به این معنا که علاوه بر برخی انگیزههای اقتصادی مانند برخی سیاستهای بدون احتیاط و سهم دادن سرمایههای کابلبانک در معاملات پرریسک به خصوص معاملات مسکن در دوبی، و برخی مشکلات دیگر به نسبت نبود یک مهارت بانکداری درست و غیره، که یکی از عوامل این مشکلات میباشد، عوامل سیاسی هم در پشت پرده زیر کار است که تا حالا این شناسایی نشدهاند، اما فکر میکنم که پوزیشنهای بلند داخلی و خارجی، با یکدیگر در کابلبانک مسابقه دادند، در حقیقت رقابت قاتلانه خود را انجام دادند.
کابلبانک در حقیقت میان نتیجه یک تقابل بسیار قوی نیروهای داخلی و خارجی قرار گرفته و از این لحاظ است که پرابلم کابلبانک، یک نوع پرابلم اقتصادی ـ سیاسی است، نه مشکل اقتصادی به صورت تنها. با وجودی که باز هم تاکید دارم که مسایل اقتصادی در کابلبانک دخیل بوده است.
اما نباید از یاد برد که کابلبانک با حرکاتی که انجام داده، همین لحظه نیز نقطه محوری بانکی و پولی ما را انجام میدهد و کابلبانک با موجودیت خودش، در حقیقت خط کشید بر عدم باور مردم که در 30 سال گذشته در بانکداری به وجود آمده بود و کابلبانک با میتود و شیوههای جدیدی که به وجود آورد، توانست آخرین دستآوردهای پولی را در اختیار مردم قرار دادند و یک خدمت بسیار کلان انجام دادند. به این دلیل یک نوع مودل شد برای این که بانکهای خصوصی دیگری نیز به وجود بیاید، به همین دلیل کسانی میخواستند به کابلبانک و محور پولی و بانکی افغانستان ضربه بزنند تا تاثیرات سوئی را بر پوزیشهایی که خودشان میخواستند، وارد آورند.
راهنجات: با این اوصاف نمیتوان گفت که کابلبانک ورشکست شده است؟
مسعود: من تا حالا نمیگویم که کابلبانک ورشکست شده، بلکه کابلبانک را به سوی یک بحران بردهاند و بحران دامنگیر کابلبانک شده است، و ورشکست نشده، چرا که اگر ورشکست میشد، در حقیقت به فروش هم رسیده نمیتواند، ورشکستها از صحنه فعالیت حذف میشوند.
اما د افغانستان بانک میگوید که پرابلمها حل شده و آن را مهار کردهاند و روی همین دلیل صندوق بینالمللی پول آیاماف هم میگوید که کابلبانک باید هرچه سریعتر به فروش رسانده شود، تا سرمایهگذاران داخلی و خارجی اگر میخواهند این بانک را خریداری کنند.
کابلبانک و صندوق وجهی بینالمللی یک حرف را میزنند، اما کابلبانک میگوید که دو سال بعد ما این را برای فروش آماده میسازیم و با وجودی که خصیصه خصوصی بودنش را حفظ میکنیم، تا آن زمان مسوولیت این بانک را بانک مرکزی بر عهده میگیرد، ولی صندوق وجهی بینالمللی میگوید که باید این کار زود صورت بگیرد. چرا این صندوق از این امر نگران است که یک برگشت غیرمعقول از سکتور خصوصی به دولتی شدن شاید صورت بگیرد و در آینده اگر این مسایل برای سایر بانکهای خصوصی نیز به میان بیاید، شاید بانک مرکزی بالای آنها نیز پنجه نرم کند.
راهنجات: آیا فروش کابلبانک میتواند در حل این بحران ممد واقع شود؟
مسعود: ما فعلاً در دورن بحران هستیم و د افغانستان بانک هم نمیگوید که بحران رفع شده است، در حقیقت باید حسابها تصفیه شود، باید رقم اساسی قرضههایی که صعبالوصول میباشد، تفکیک شود. د افغانستان بانک از بیش از 500 میلیون دالر سخن میگوید، در حالی که صندوق وجهی میگوید این مبلغ بالاتر از 950 میلیون دالر میباشد. از این لحاظ فکر میکنم که افرادی که قرضه هم گرفتهاند، هم حضور دارند و کسانی که پول هم دادهاند، حضور دارند.
اگر مقصد این باشد کابلبانک را بفروشیم، به کس دیگری بدهیم، آماده است، بعد از این که بحران کمی کنترول شد از جانب د افغانستان بانک و این بسیار خوب است تا این که اکنون بخواهیم با این همه بحران آن را بخرد که کسی حاضر به چنین معاملهای نمیشود. اکنون اگر کسی با این همه قرضه حاضر به خرید کابلبانک شود، کدام توطیه سیاسی وجود دارد که در اثر همین مسایل میخواهد کابلبانک را به یکی از نیروهای خارجی بدهند و وقتی نیروی خارجی این بانک را بگیرد، به این دلیل که کابلبانک به مرکز و محور بانکی و پولی افغانستان تبدیل شده، و 1.3 میلیون مشتری دارد و اگر خانوادهاش را نیز مدنظر بگیریم، این رقم به 8 میلیون نفر از مردم میرسد. در حالی که در کنار آن، مسایل مالی دولت نیز به کابلبانک وابسته است، از معاشات، یارانهها و... از این لحاظ زدودن چنین بانکی و افتادن آن به دست یک شخص دیگر، چه در داخل دولت باشد یا مخالف از آن، فکر میکنم که برد مسایل پولی به دست آنها خواهد افتاد، به همین دلیل دولت افغانستان تلاش میکند تا طی دو سال این بانک را تحت کنترول خود داشته باشد و صندوق وجهی بینالمللی تلاش میکند که این را از دست دولت خارج کند و خودش و یا یک سکتور خصوصی که یقین کامل بالایش داشته باشد، و چون افغانها این قدر پول برای خرید آن ندارند، یک خارجی پیدا میشود که آن را بخرد و باز هم خارجیای حاکم میشود در بزرگترین بانک کشور.
راهنجات: بسیاری از کارشناسان از فعالیتهای غیراصولی کابلبانک میگویند، به عنوان مثال این که سهام کابلبانک با قرضههایی که خودش داده، خریداری شده است، این مسایل چهقدر در بحرانهای این بانک نقش داشتهاند؟
مسعود: این مربوط میشود به این که ما به منظور زدودن اثرات ناگوار بانکی یک وسیله داریم و این وسیله، عبارت از بانک مرکزی است و این بانک شعبهای با نام نظارت دارد که متشکل از دو وظیفه نظارت کمی و کیفی میباشد. در امر کیفی، نظارت میکند که آن کریدتها و قرضههایی که بانک اجرا میکند، در کدام سکتورها به کار میرود و از کدامسو حرکت میکند و از لحاظ کمی هم نظارت میشود که چه مقدار پول، در کدام زمان باید به کریدت داده شود که اینها مربوط به بانک مرکزی است.
بانک مرکزی با ساختاری که خودش در تمام دنیا دارد، نوعی نیروی بازنده در مقابل آنارشیگری و سرکشی بانکهاست، بانکها علاقه دارند که یک منفعت کلان را به دست آورند، از این لحاظ است که سرمایهگذاری خود را در معاملات پرریسکی که منفعت زیادی دارد، دخیل میسازند که بانک مرکزی از این مسایل به منظور حفظ حقوق فردی مردم ممانعت میکند. اگر چنین کاری شده باشد، و مقصدش همان دو سه نفر است که صندوق وجهی بینالمللی اشاره میکند، وظیفه نگهداری آن برعهده د افغانستان بانک بود.
یک هفته قبل از بحرانی که دامنگیر کابلبانک شد، آقای فطرت، رییس بانک مرکزی، بانکها و سیستمهای بانکی افغانستان را عاری از بحران دانست و در حقیقت آنها را یکی خوبترین سیستمهای بانکی منطقه قلمداد کرد. یک هفته بعد کابلبانک به بحران رفت و گفتند که چنین کاری صورت گرفته است. اگر این کار شده باشد که قرضه گرفته باشد و دوباره قرضه را داده باشد، از لحاظ بانکی مشکلی نیست، برخی میگویند که قرضه گرفته شده است.
فرض کنید که امروز شما 200 میلیون دالر قرض میگیرید، یک هفته بعد میآیید 200 میلیون دالر میدهید و میگویید این سهم من است، نظر به سیستم شما با وجودی که 200 میلیون دالر، قرضدار هستید، 200 میلیون دالر دیگر را سهم آوردهاید. پس از لحاظ قانونی این مشکلی ندارد، این مشکل خود بانک و د افغانستان بانک است که باید پرسیده شود، آیا کسی که 200 میلیون کریدت گرفته، میتواند، با 200 یا 180 میلیون دیگر سهم بخرد، بله میتواند سهمش را گرفته، بنابراین ما مشکلی از نظر قانونی و اقتصادی نداریم، ما وقتی میتوانیم مشکل پیدا کنیم که گمان نماییم پول داده شده، دوباره با مشکل بازگشت میکند. مثل بانکهای امریکا که چنین شکستی را از بازگشت دادن کریدتها متقبل شدند، نه از حرکاتی که نسبت به سهم است. اگر نسبت به سهم باشد، پول را آورده و به بانک داده است. بسیار جالب است، شما 200 میلیون قرضه بگیرید و دوباره آن را بیاورید به عنوان سهمتان، این پول در سهمتان شامل است. موقعی که بانک به سمت شکست میرود، 200 میلیون قرضه را میگیرند، کدام مشکلی ندارد، باید دید که این پولی که آوردهاند، با پول نقد آوردهاند یا نه. این امر را باید تفتیشهای د افغانستان بانک دقیقاً روی آن کار کنند. اما متأسفانه از اعلامیه صندوق وجهی بینالمللی چنین برمیآید که این تفتیشها مورد قبول آنها نیست و صندوق بینالمللی میخواهد هیأتی را برای پیداکردن علل بحران ایجاد نماید.
راهنجات: آیا با این حساب میتوان گفت که نحوه نظارت بانک مرکزی در این بحران رول دارد؟
مسعود: عمدتاً ما از نظر کمی و کیفی فقط یک وسیله داریم و وسیله ما که عملاً در برابر فعالیتهای خلاف بانکی یک بازنده است، عبارت از همان د افغانستان بانک میباشد. یکی از وظایف بانک مرکزی این است، بانکهای خصوصی را قسمی نظارت میکند که باید در جایی سرمایهگذاریاش صورت بگیرد که خطر از بینرفتن سرمایههای مردم را دارد، به وجود نیاید. چون بانک مرکزی یک بانک دولتی است و یکی از وظایف دولت، حفظ حقوق فردی افراد است و یکی از حقوق فرد، مسأله پولش است. این پول وقتی که به بانک میآید، دولت موظف است که این پول را حفظ نماید، از این لحاظ خود نظارت کمی و کیفی د افغانستان بانک، میتواند از انجام چنین کارهایی جلوگیری کند.
در غیر این صورت ما حتماً دست به سبسایدی میزنیم. برای اینکه وقتی د افغانستان بانک سبسایدی میکند، این خلاف مارکیت نیست که بگوید سبسایدی نکند. همان امریکاییهایی که ما را توبیخ میکردند و میگفتند که دست به سبسایدی میزنید، رییسجمهورشان، باراک اوباما، 1.5 تریلیون دالر را برای بیرونرفت از بحران اقتصادی امریکا به بانکها داد، تا بانکها سقوط نکنند. بیش از 200 بانک امریکایی با سقوط مواجه شدند.
این خصوصیت بانکهاست که حرکات پولی انجام میشود که در یک زمان بسیار کم، برایشان مفاد هنگفت میآید و زمانی هم برخی را به خاک سیاه مینشاند، از این لحاظ فکر میکنم که عوامل مختلف اقتصادی و سیاسی، به خصوص عوامل سیاسی، دست به دست هم دادند و کابلبانک را به این روز رساندند. روی همین اصل که د افغانستان بانک، یک هفته قبل اعلام کرده بود که این بانک، بانک خوبی است، یعنی نظارت خود را انجام داده بود، میگویم که این بحران بیشتر سیاسی است. اگر نظارت نبود، چهگونه گفت که سیستم بانکی ما خوب است و هیچ خدشهپذیر نیست.
حتی یک بار رییس بانک مرکزی گفت، بحران اقتصادی که در جهان به وجود آمده، بالای سیستم اقتصادی افغانستان، هیچگونه تاثیر منفی نداشته است. ببینید، اگر بحران تاثیر وارد کرده بود، خوب ما بیخبر بودیم ولی اگر وارد نکرده، این مسأله بیشتر سیاسی بوده است، به همین دلیل دولت افغانستان سخت تلاش میکند که این موقعیت و این مهره را از دست ندهد.
راه نجات: آیا در این راستا نظام بانکی افغانستان هم دچار ضعف بوده است؟
مسعود: من فکر میکنم که نظام، نوپا و کودک است، متوجه باشید که ما بعد از 30 سال، دوباره نظام بانکی خود را ساختهایم و از جانب دیگر در حرکاتی که بانکهای خصوصی انجام میدهند، بسیار نوپا هستیم. اگرچه آغاز بانکهای ما خصوصی بوده است، بانک ملی، اول خصوصی بوده و بعد دولتی شده است. ولی تا سالها بانکهای خصوصی کوچکی داشتیم که محسوس نبودند ولی بعد از سال 2001 یکی از دستآوردهای افغانستان این بوده که در پهلوی بانکهای دولتی، بانکهای خصوصی ایجاد شد، حتی لبه گرانتر را بالای سکتور خصوصی گذاشتند.
در اینجا بانکهایی به وجود آمدند با میتودها و شیوههای نو بانکداری، محاسباتی و حتی شیوههای نو تبلیغاتی و اشتهاری. کابلبانک در اشتهارات و تبلیغ، اشتهارات گذشته را زنده نساخت که یک قدم فراتر گذاشت و با وجودی که از لحاظ اقتصادی، اشتهار را خوب نمیدانند، چون آزادی انسان را میگیرد و با اشتهار و با تحت تاثیر قرار دادن حس ششم، انسان را به سویی سوق میدهد که هیچ علاقهای به آن ندارد. شما به سوی یک چیزی میروید که بخرید، اما علاقه ندارید و فقط حس ششم شما تحت تاثیر قرار میگیرد و شما را وادار میسازد که بروید آن جنس را بخرید. اما در کابلبانک این کارها را انجام دادند، بهترین هنرمندها و سایر مسایل را در اشتهارات میانداختند و از جانب دیگر مهارت منیجمنت کابلبانک که در این 9 سال چهگونه کار کرده است، از این لحاظ تصور دارم که هر کمبودی که در سیستم بانکی نوپای ما است، یک چیز واضح است که برخی نارساییها دارد، ولی این کاستیها توسط بانک مرکزی، باید گوشزد شود.
یکی از مسایلی که اقتصاد آن را توصیه میکند و در کتاب خودم نیز که به چاپ رسیده، این است که ما تشویقهای معینی را از جانب بانک مرکزی داریم، به این صورت که در مجالس مختلف، مشکلات را برای بانکها تشریح و آنها به حل این مشکلات تشویق مینمایند.
در کنار آن در اثر بلند آمدن و پایین آمدن فیصدیهای ذخایر قانونی و اختیار میتواند که حرکات پولی را در بانکهای خصوصی انجام دهد که یا پول معینی را برای کار کردنشان میگذارد، یا یک پول معین را از حسابشان خارج میکند تا انفلاسیون و سیاست پولی در بازار صدمه نبیند.
یا مسأله خود مارکیت که در حقیقت پهنکردن یک مقدار پول، و کشیدن یک مقدار پول دیگر در مقابلش که بانک مرکزی به منظور حفظ درجه مناسب پولی در بازار انجام دهد.
از این لحاظ فکر میکنم که سیستم بانکی در تمام دنیا دارای نواقصی است ولی این کاستیها را با حرکاتی اصلاح مینمایند. چون مسایل پولی، تنها مسأله پول نیست بلکه مسأله پولی ـ سیاسی ـ اجتماعی است. به این معنا که پول علاوه بر این که اقتصادی است به تمام مسایل سیاسی، اجتماع و تمام زندهگی دخیل است.
راه نجات: با توجه به مشکلاتی که شما برشمردید، آیا امکان دارد که سایر بانکهای خصوصی افغانستان نیز دچار مشکلات مشابه کابلبانک شوند؟
مسعود: صد فی صد، چرا نه، این یک درس خوب هم بود. یکی از کارهای خوبی که کابلبانک انجام داد، عکسالعمل سریع درباره این مشکل بود و این حرکت توانست، کابلبانک را از یک حالت بد نجات بدهد، اگر کابلبانک توسط د افغانستان بانک، تحت پوشش قرار نمیگرفت و میگذاشتند که کابلبانک از بین برود، اول که تمام باورهای مردم نسبت به بانکداری، دوباره از بین میرفت. اما بحران کابلبانک 2 درصد از علاقهمندی مردم را پایین آورد که آنهم در این روزها مجدداً بالا میرود و این مرض با سایر بانکها چون عزیزیبانک، ایآیبی و باختربانک و... و اگر این بانک از بین میرفت، این باور مردم نیز از میان برداشته میشد که گویا دیگر نیرویی نیست که این بانک را نگهدارد و شاید پولشان بسوزد. در روزهای اول، مردم یک بر سه پول خود را در این بانک میگذاشتند و تنها راضی به دریافت 60 فیصد بودند، چون میگفتند که بقیه پولشان از بین رفته است، اما هنگامی که د افغانستان بانک تلاش کرد که این مسأله را جبران کند، هر کس آمد و پول خود را کشید و در واقع د افغانستان بانک از ذخایر خود چنین کاری را انجام داد.
اگر نظارت کمی و کیفی از سوی بانک مرکزی صورت نگیرد، باید هر بانک دیگری نیز شامل چنین بحرانی شود، برای اینکه بانک یک پدیده اقتصادی ـ اجتماعی و سیاسی است و در کنارش الیگرشی مالی که به وجود میآید و خود الیگرشی مالی شکل سیاست و قدرت و ابرقدرتش را تعیین میکند، از این لحاظ کل بانکها و سیستم در دست هر قدرتی که باشد، در حقیقت قدرت اساسی یک جامعه به دست وی میافتد. از این لحاظ تمام حریفان دولت که هستند، این کار را انجام میدهند، هم قوتهای بینالمللی و هم دولت، چون نمیخواهند که نیروی بسیار قوی پولی به دست کس دیگری بیفتد.
همین لحظه، امریکا، صندوق وجهی بینالمللی، بانک جهانی و بانک آسیایی را با خود دارد، در حقیقت جهان را پیش خود دارد و جهان نمیتواند که تکان بخورد. صندوق وجهی بینالمللی، استقلال پولی را بر اساس سیاستهای امریکا ایجاد میکند. بانک جهانی هم در حقیقت وسیلهای است که خرابی به وجود میآورد و بانک انکشاف آسیایی هم که در حقیقت بیشتر اسهامش را جاپان به واسطه امریکا دارد و این بانک را ساختهاند تا دروازه انکشاف را به روی کشورهای غربی باز کنند و در حقیقت مواد خام ما را بکشند و مواد خود را به من بفروشند.
پس این مسأله، امر مهمی است و دولت هم فکر میکنم این را میداند، در صورتی که بانکهای خصوصی را از بین ببرد، توان پاسخگویی نیازهای پولی جامعه را نخواهد داشت، از این لحاظ دیگر بانک انکشاف صادرات نخواهد بود که کارهای صادراتی را انجام دهد و یا بانکهای صنعتی و زراعتی را که جایشان واقعاً خالی است و باید ایجاد شوند.
ببینید، بانکهای خصوصی به وجود آمده و تمام مسوولیتها را گرفتهاند، بانکهای خصوصی هستند که تجارت میکنند، قرضه میدهند، محصولات را منتقل میکنند، پس اگر اینها به جای دیگر سرایت کنند، شیرازه اقتصادی کشور از هم میپاشد و دولت درک کرده است که باید از این بانکها حمایت نمایند.