به کدام بهانه ، افتخار کنم

از تنهاي سنگ گشته ام
سنگ بارانم كنيد
در زمستان يخ بسته ام
آب بار أنم كنيد
به کدام بهانه ، افتخار کنم ؟ !! .
سال 2013 م نیز گذشت ، با درد و الم باید گفت که : سال گم شدن نور و غلبۀ ظلمت بود ، اشک بود و آه بود ، سربُریدن و قصابی انسانها بود ، سال گوش و لب و بینی بریدنها بود ، سال رهایی سگها و بستن سنگ ها بود ، س...ال تجاوز بر دخترکان باکره و کودکان صغیر بود ، سال حلق آویز کردنها ، خفک کردنها ، سال خود سوزی ها ، سال بچه بازی ها ، دشنام دادنها و ریا کاریی ها بود ، سال انتحار با لباس زنانه و شملۀ مردانه بود ، سال معاوضه زن با قاطر ، سال صف آرایی های پرخاشگرانه و به مقابله خواستنها بود ، عید کاخ نشینان و عزأ داری کوخ نشینها بود ، جشن گرگان حریص و ربودن بکارت ها ، سال تجاوز به امور مستمندان ، زور گویی ها و نا فهمی ها بود ، سالی بود که پشه ها را از کوچکترین سوراخ غربال گذشتاندند و شتر ها را بلعیدند و قرآن به تذویر خواندند .
آری ... هموطنم ! .
در کشور های همسایه به من افاغنه گردن کلفت و سر بُر گفتند ، القاعده و طالبم خطاب کردند ، پاکستان گلم جم ام گفت ، در اروپا و امریکا در کنج لاگر های به خاطر مشکوک بودنم که مبادا عضوی از طالب و القاعده باشم توهین و تحقیر شدم و در انتظار سر نوشتی پوسیدم .
سرزمین من آنچه که می شد ، نشد . پس بگذارید تا پسوند « یت » افغان را به انسان و انسانیت معاوضه کنم و سرزمینهای خدا را وطن خود سازم و تمام ادیان و فرقه ها را در مذهب واحد انسانیت گرد آورم .
چرا چون زالو ها به جان مردم چسپیده اید ، تا کی برای فردای نا معلوم به گریه و سوگواری گذراند ، در کجای دنیا آدمی آدمی را چون حیوانات وحشی می درد . برای من این وطن هیچگاه وطن نبوده ، من غریب شهر خودم .
گروهی با دهل و سرنا و غرور کاذب گوش ها را کر ساخته اند که به افغانیت و اسلامیت افتخار کن ، در کجای افغانیت افتخاراتی نهفته تا افتخار کنم ، آنانیکه در مسند رسول خدا نشسته اند غرق در فساد و رشوه گیری اند و عملکرد افغانها ، آنچه که در بالا ذکر کردم . چرا به مغز های مان سُرب می ریزید . مگر اینست اسلامیت ؟ و آنست افغانیت ؟! .
افغانیت زائیدۀ چیست . کُنه ، مفهوم ، مقصود ، معنی و افتخاراتیکه از زاویۀ فرهنگ تمدن ساز بشری داشته و دارد ، چه است ؟ .
نمی دانم که به کدام بهانه به افغانیت و اسلامیتی که داریم سر فراز بوده و افتخار کنیم .
« غُربت تلخ »
به استقبال سال 2014 م

باز در غُـربت و دور از همـه یارانم من
سال نو را چه کنم دیدۀ به گریانم من

میروی باد صبا سوی وطن گوی زمـن
کـه بهـر لحظـه بـیاد تــو در افغـانم من

از من ای باد صبا گوی تو با هموطنم
که ز اندوه شما خـسته و بریانم مـن

این هیولا کـه بـه آزار شما بسته کمر
چـاره جز گریه ندارم وطن انسانم من

دیده را بست کریمی و به یادت خوابید
سربلند کردم و دیدم که در آلمانم من
کریمی استالفی

المشاركات الشائعة من هذه المدونة

پنج اقتصاد برگ جهان

با ميوه ها آشنا شويد

مصر پایتخت اداری جدید را با هزینه ۴۵ میلیارد دلار می‌سازد