طالبان به دام منطقه نمی‌افتند

 

تمایل به غرب؛ طالبان به دام منطقه نمی‌افتند

 شجاع‌الدین امینی

از وابسته‌گی گروه طالبان به کشورهای منطقه و حمایت برخی از این کشورها از طالبان زیاد خوانده و شنیده‌ایم. این حمایت‌ها زمانی بود که ایالات متحده امریکا در افغانستان حضور سنگین و سهمگین نظامی داشت. برخی کشورهای منطقه (روسیه، چین و ایران) از آن‌جایی‌ که حضور ایالات متحده را به سود خود نمی‌دیدند، از طالبان حمایت می‌کردند؛ چون فکر می‌کردند که طالبان علیه نیروهای امریکایی در افغانستان می‌جنگند. خروج ایالات متحده امریکا از افغانستان و تسلط دوباره طالبان بر این کشور، صحت این مدعا را تا جایی برملا کرد. روسیه، چین و ایران که مخالف حضور ایالات متحده در افغانستان بودند، با شنیدن خبر خروج این کشور از افغانستان، به پرواز آمدند. نه‌تنها بابت خروج ایالات متحده به پرواز آمدند، بلکه گروه طالبان را که عامل موثر در خروج این کشور می‌دانستند، قدر دادند و تا مرز برقراری نوعی مراوده دیپلماتیک (پذیرش سفیر) با این گروه پیش رفتند.

افغانستان عاری از حضور ایالات متحده برای این مثلث (روسیه، چین و ایران) تماشایی‌ترین صحنه بود. مزید بر این، تسلط طالبان بر سرنوشت افغانستان به‌مثابه گروهی که بیست ‌سال تمام علیه رقیب این مثلث جنگیده بود، فضا را بیش از این هم می‌توانست تماشایی‌تر سازد. البته طالبان به رایگان از سوی این کشورها نوازش نمی‌شدند، بلکه مطالباتی از سوی این کشورها پیش روی طالبان گذاشته شده بود که انتظار می‌رفت طالبان آن را برآورده سازند. مبارزه علیه گروه‌های تروریستی (خاصه داعش)، استفاده‌ نشدن از خاک افغانستان علیه منافع این کشورها، تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان و نیفتادن طالبان به دام غرب (خاصه ایالات متحده) خلاصه مطالباتی است که این کشورها آرزوی برآورده شدن آن از سوی طالبان را داشتند و دارند. تا این دم که دیده می‌شود، طالبان نه‌تنها هیچ‌یک از این مطالبات را برآورده نکرده، بلکه خلاف مراد این کشورها فرس رانده‌اند. تازه این کشورها دریافته‌اند که کاربست سیاست «استمالت» با طالبان بازدهی خوبی ندارد و باید چاره‌ای از نو باید جست. دعوت‌ نشدن طالبان در نشست «فرمت مسکو» را می‌توان نوعی تغییر موضع کشورهای منطقه نسبت به طالبان ارزیابی کرد.

     مرور رفتار طالبان تا این دم نشان می‌دهد که این گروه به دام کشورهای منطقه نمی‌افتد. به نظر می‌رسد برقراری رابطه با کشورهای غربی، برای طالبان بیشتر جذابیت دارد تا کشورهای منطقه. این در حالی است که برخی کشورهای منطقه بارها از ضرورت به رسمیت‌ شناختن طالبان سخن گفته‌اند، ولی کشورهای غربی نه. به باور من، عوامل ذیل را در این زمینه می‌توان موثر ارزیابی کرد:

۱-‌ موافقت‌نامه دوحه

طالبان تسلط خود بر افغانستان را مرهون موافقت‌نامه دوحه می‌دانند، نه حمایت کشورهای منطقه. این موافقت‌نامه که میان طالبان و ایالات متحده امریکا به امضا رسیده است، کشورهای منطقه نه‌تنها نقشی در آن نداشتند، که حتا از مفاد آن هم بی‌خبر بودند. تنها نکته‌ای که در این موافقت‌نامه گنجانده شده و می‌تواند متضمن تأمین منافع کشورهای منطقه باشد، منع استفاده از خاک افغانستان علیه کشورهای همسایه، منطقه و جهان است. اگر قرار باشد در شکل و ماهیت رژیم طالبان تغییراتی آید، طبق مفاد این موافقت‌نامه خواهد بود، نه سفارش کشورهای منطقه.

۲-‌ شناسایی طالبان

به رسمیت‌ شناسی رژیم طالبان به معضلی کلان میان منطقه و غرب تبدیل شده است. کشورهای منطقه تمایل دارند که طالبان به رسمیت شناخته شوند، ولی در این زمینه جسارت نمی‌کنند گام اول را بر‌دارند. از این ‌رو، انتظار دارند که کشورهای غربی در این زمینه پیش‌گام شوند. به عبارت دیگر، اگر قرار بر این باشد که کشورهای منطقه طالبان را به رسمیت بشناسند، کشورهای غربی می‌توانند (اگر اراده کنند) این روند را به بن‌بست بکشانند؛ برعکس اگر کشورهای غربی گام اول را در این زمینه بردارند، مخالفت (اگر قرار بر مخالفت باشد) کشورهای منطقه نمی‌تواند جایی را بگیرد. طالبان هم تازه دریافته‌اند که چرخیدن به سمت غرب، می‌‌تواند بستر را برای مشروعیت بین‌المللی‌شان هموار سازد.

۳-‌ حمایت مالی طالبان

طالبان که تازه بر سریر قدرت نشسته‌اند، برای آن‌که دوام‌شان حفظ شود، به حمایت مالی نیاز دارند. این نیاز طالبان را کشورهای غربی می‌توانند برآورده سازند، نه کشورهای منطقه. ارسال محموله ۴۰ میلیون دالری به کابل در هفته از سوی کشورهای غربی زیر نام «کمک بشردوستانه» می‌تواند نمونه کوچکی باشد از حمایت مالی غرب از گروه طالبان. همچنان اگر قرار بر شناسایی رسمی طالبان باشد، دوام و بقای رژیم این گروه به حمایت مالی بیرونی نیاز دارد، که کشورهای منطقه حتا در کوتاه‌مدت هم نمی‌توانند متکفل آن باشند. از دیگر سو، کشورهای غربی در بدل حمایت مالی از طالبان انتظاراتی دارند. خلق درد سر برای برخی کشورهای منطقه یا حداقل نیفتادن به دام آن‌ها می‌تواند بخشی از این انتظارات باشد.

۴-‌ ضعف و گرفتاری کشورهای منطقه

برخی کشورهای منطقه گرفتاری‌های دیگری دارند که کمتر می‌توانند به امور افغانستان بپردازند یا هم از پرداختن به امور افغانستان عاجزند. روسیه به‌مثابه قدرت بزرگ منطقه، گرفتار نبرد در اوکراین است و ایران هم گرفتار اعتراض مردمی. چین هم به‌عنوان رقیب ایالات متحده امریکا، به فراتر از «معدن‌»کاوی و «اویغور»ها در افغانستان فکر نکرده است. طوری که دیده می‌شود، این کشورها فقط به ابراز نگرانی اکتفا می‌کنند، ولی گامی برای رفع آن برنمی‌دارند. پیدا است که طالبان این بلوک ضعیف را وانهاده و به سمت بلوک قوی (غرب) چرخش می‌کنند.

۵- بدهکار ‌خواندن منطقه از سوی طالبان

طالبان به‌نحوی کشورهای منطقه را بدهکار خود می‌خوانند؛ چون فکر می‌کنند بزرگ‌ترین رقیب این کشورها که ایالات متحده امریکا باشد را شکست داده و خاطر این کشورها از ناحیه حضور ایالات متحده در افغانستان را آرام ساخته‌اند. از این‌ رو، انتظار دارند بلادرنگ از سوی کشورهای منطقه به رسمیت شناخته شوند، نه این‌که مطالبات دیگری از نو پیش روی این گروه گذاشته شود. گذاشتن مطالبات جدید‌، بی‌گمان این گروه را به رفتن به سمت غرب ترغیب می‌کند.

۶-‌ خطر حمایت غرب از مخالفان طالبان

طالبان فکر می‌کنند که حفظ و گسترش تعامل گرم با برخی کشورهای منطقه ممکن است غرب را به حمایت از مخالفان این گروه وا‌دارد. تا این دم که دیده می‌شود، مخالفان طالبان با غرب بیشتر دم‌ساز به نظر می‌رسند تا کشورهای منطقه؛ چون فکر می‌کنند این غرب است که اگر اراده کند، می‌تواند طالبان را سر جایش بنشاند. دیدار با مقام‌های غربی، اشتراک در نشست‌های بین‌المللی، حضور در رسانه‌های غربی و صحبت علیه طالبان، تدویر کنفرانس‌های بین‌المللی و… زمینه‌هایی است که در فضای غرب برای مخالفان طالبان مساعد گشته است.

۷- قدرت نظامی طالبان

طوری که مشاهده می‌شود، طالبان تا این دم از موضع مغرورانه با کشورهای منطقه صحبت می‌کنند، نه موضع فروتنانه. این غرور ناشی از توان نظامی طالبان است. طالبان امروز با توپ و تانک امریکایی مسلح‌اند. باد غرور و نخوت در دماغ‌شان پف شده است. شعار استقلال مطلق سر می‌دهند و صدای مخالف را در داخل سرکوب می‌کنند. همین‌طور دوست ندارند از بیرون چیزی بر این گروه تحمیل شود. درگیر شدن طالبان با مرزبانان برخی کشورهای همسایه، ناشی از غروری است که به واسطه توپ و تانک امریکایی در سر طالبان برانگیخته شده است.

۸-‌ نبود اهرم فشار در چنگ کشورهای منطقه 

دست کشورهای منطقه خالی از اهرم فشار است. طالبان اگر از برآورده‌سازی مطالبات این کشورها سر باز زنند، این کشورها نمی‌توانند اقدامات تنبیهی در پیش گیرند. نه اهرم مالی در اختیار دارند و نه هم اهرم نظامی. طالبان فکر می‌کنند برخی کشورهای منطقه حتا ظرفیت حمایت از مخالفان این گروه را نیز ندارند. برای نمونه چالش‌هایی که روسیه و ایران بدان گرفتارند، عظیم‌تر از آن است که به این دو کشور مجال حمایت از مخالفان طالبان را اعطا کند. همچنان طالبان به حمایت مالی این کشورها وابسته نیست که با قطع این حمایت ماشین حکومت‌داری‌شان از کار بیفتد.

نتیجه

براساس آن‌چه در بالا آمد، طالبان هوشیارتر از آن‌اند که به دام منطقه بیفتند؛ چون کشورهای منطقه را ضعیف‌تر از آن ارزیابی می‌کنند که بتوانند مایحتاج حکومت‌داری این گروه را برآورده سازند. کشورهای غربی تا این دم قبله آمال طالبان و مخالفان این گروه به شمار می‌روند. هر دو، چشم به سمت غرب دوخته‌اند. پیدا نیست که غرب این دو جناح مخالف را در هم عجین می‌کند و معجونی به نام «حکومت فراگیر» می‌سازد یا یکی را فدای دیگری قمی‌کند.

المشاركات الشائعة من هذه المدونة

پنج اقتصاد برگ جهان

با ميوه ها آشنا شويد

مصر پایتخت اداری جدید را با هزینه ۴۵ میلیارد دلار می‌سازد