عيدك مبارك






حلول عید صیام را به همه مردم در بند مانده و ستم کشیده افغانستان تبریک میگویم. به امید روز های خوش عید و بدون حملات انتهاری


ستراتیژی جدید طالبان.
پیروزی های نیروهای بین المللی مساعدت به امنیت در افغانستان و اردوی ملی این کشور که طی مدت زمان یک ونیم سال اخیر بدست آمده است منجر به تغییرات جدی در اوضاع نظامی این کشور شده است. دراین وضعیت دسته های مختلف طالبان به ستراتیژی جدید پیشبرد جنگ روی آورده اند که براساس آن از برخوردهای مسلحانه خودداری می کنند و بجای آن به فعالیت های تخریبی توسط دسته های کوچک متکی می شوند. این ستراتیژی طالبان و پیامد های احتمالی آن برای امنیت ملی افغانستان در چارچوب مقاله ذیل تحلیل می گردد. استراتژی عملیات تخریبی را به طور رسمی می توان به خوداری از جنگ های جبهه ای و اشغال و نگهداری دراز مدت مشابه دانست. نمونه برجسته این گونه راهبرد؛ کارگذاری ماین های کنارجاده ای، انفجار وسایط نقلیه اکمالاتی و یا نظامی دشمن، آماج قرار دادن انفرادی کارمندان دولتی و گروگان گیری ازغیرنظامیان است. تغییر در استراتژی و تاکتیک طالبان از مدت ها قبل قابل پیش بینی بود؛ کارل آیکن بری،‌ سفیر اسبق امریکا در افغانستان در اپریل 2011 در مورد آن صحبت کرده بود و این پیش بینی به طور کامل ثابت شد. طالبان در 18 ماه گذشته به طور سیستماتیک کارمندان دولتی را آماج قرار دادند،‌ قبل از آن برخورد طالبان با افغان هایی که با « اشغالگران» همکاری می کردند متفاوت بود، دراین میان بیشتر افراد بومی که از سازمان های غیرحکومتی خارجی کمک دریافت می کردند و یا با آنها همکار بودند، قربانی حملات طالبان می شدند. اما طالبان از سال 2010، درحالی که از حملات گسترده علیه مردم و مؤسسات حکومتی خودداری نمی کنند بلکه کارمندان دولتی را نیز هدف قرار می دهند. برپایه اطلاعات سازمان ملل متحد،‌ 140 کارمند دولتی از جمله 5 ولسوال که در عملیات جنگی شرکت نداشتند، به قتل رسیده اند. گذار از جنگ های جبهه ای و منظم در هر جریان مبارزات هر گروه نظامی ضد دولتی یک امر طبیعی شمرده می شود. دراین شرایط تلفات سنگین سبب عدم امکان پیشبرد جنگ های متعارف می گردد و باعث می شود که استراتژی و تاکتیک جنگ فرق کند. این وضعیت در جنگ با گروههای شورشی در جنگ 1945 اوکراین وجود داشت. در سال 1944،‌ ملی گرایان اوکراینی پس از تلفات سنگین وادار به خودداری از پیشبرد عملیات های بزرگ گروهی شدند و مجبور گردیدند تا خط مشی حفظ نفرات و پیشبرد عملیات کوچک تخریبی را برگزینند. چرخشی مشابه طی سالهای 2004 و 2005 در فعالیت های افراد مسلح در جمهوری چچن رخ داد و شورشیان در عراق نیز در سال های 2007 و 2008 آن را تجربه کردند. طالبان افغانستان نیز قابلیت تجدید نظر در رویکرد جنگی خود دارند؛ آنها طی یک و نیم سال اخیر دست کم 15 هزار تن از جمله بیش از یک هزار قوماندان و متخصص رشته های مختلف را از دست داده اند. نخست، قوماندانان مجرب جبهات به دلیل سن بالا و وضعیت صحی از صفوف جنگ خارج شده، به خاطر حمایت از مخالفین مسلح کشته شده و یا مجبور به مهاجرت به پاکستان می شوند در غیرآن صورت برای صلح با حکومت تلاش می ورزند. در حال حاضر طالبان بجز« شورای پیشاور» که چندی قبل عملیات بزرگ گروهی را در نورستان و ننگرهار انجام دادند، از استراتژی جدید مبنی برگذار از جنگ های جبهه ای پیروی می کنند. مخالفین مسلح در چارچوب استراتژی نو مبارزاتی خود با دولت افغانستان و نیروهای خارجی از تاکتیک های نو و یا کمتر مورد نظر در گذشته،‌ از جمله ماین گذاری در راه های ارتباطی،‌ حملات انتحاری در محلات شلوغ و ترور گسترده انفرادی استفاده می کنند. از این گونه تاکتیک ها می توان از ترور جنرال داود داود،‌ قوماندان پولیس حوزه 303 پامیر در شمال افغانستان، ترور احمد ولی کرزی، برادر ناتنی و کوچک رئیس جمهور که ریاست شورای ولایتی قندهار را برعهده داشت و قتل جان محمد خان، مشاور رئیس جمهور در امور اقوام و قبایل نام برد. این گونه ترورها در سطح بالای برنامه ریزی با استفاده از نفوذ جاسوسان در صفوف نگهبانان و یا نهاد های امنیتی، شیوه های غیر معمول انتقال سلاح و مواد منفجره ( از جمله در دستار)، پوشیدن چادری زنانه صورت گرفته است. لازم به یاد آوری است که طالبان تلاش کردند از این نوع تاکتیک های تخریب کارانه به ویژه در مراسم فاتحه خوانی احمد ولی کرزی،‌ در یک مسجد قندهار جایی که اعضای خانواده، دوستان و کارمندان دولتی گردهم آمده بودند،‌ استفاده کنند. این سوء‌ قصدها از جمله پر سر وصدا ترین فعالیت های ترور انفرادی بودند؛ همه قربانیان عملا طرف دار «اقدامات جدی» علیه طالبان بودند و می توانستند موضع گیری انعطاف ناپذیری در مذاکره با طالبان داشته باشند. ازهمین رو ما باید پیش بینی قبلی را به یاد بیاوریم که ترورهای انفرادی بخاطر« برقراری» مذاکرات می باشد و افزون برآن با از بین رفتن مخالفان مذاکره با طالبان و خالی شدن شماری از پست های رهبری،‌ طالبان می توانند برآن تکیه زنند. جدا ازاین، امکان دارد ترور این اشخاص با انگیزه های سیاسی و یا قومی صورت گیرد، اما در هر صورت شکی وجود ندارد که برمبنای فرضیه بالا،‌ طالبان از آن نفع می برند. ترور چندین سیاستمدار مشهور و دیگر انفجارهای ناشی از ماین های کنارجاده ای باعث می شود که فضای ترس برجامعه حکمفرما شود. بسیاری از کارمندان دولتی که در ولایات جنوب وظیفه اجرا می کنند به طور آشکار در گفتگو با خبرنگاران اعتراف کرده اند که نگران امنیت جانی شان هستند. ترسی مشابه از سوی آن عده ازمخالفین مسلح که به برنامه صلح پیوسته اند نیز اظهار شده است و باعث گردیده از حدود یک ماه پیش برنامه صلح به طور کامل برهم بخورد. از سوی دیگر خیلی ها درافغانستان و کشورهای خارجی تصور می کنند که پیروزی های سالیان اخیر خیالی است و دولت افغانستان و نیروهای ائتلاف بین المللی حتی امنیت خود را نمی توانند تامین کنند. اما بلاخره این تغییر استراتژی با خودداری از عملیات در قالب گروههای بزرگ که هدفی مناسب برای نیروهای دولتی و نظامیان خارجی شمرده می شوند به طالبان امکان مصئون ماندن افراد مسلح عادی را فراهم ساخته است و نتیجه بخش بوده است. طالبان برای اولین بار در ماه جولای سال جاری توانستند سطح تلفات افراد خود را کاهش دهند، تعداد بازداشت ها و موارد کشف و مصادره سلاح نیز با کاهش همراه بوده است. اما به رغم این، استراتژی جدید طالبان نتایج معکوس نیز دارد که از آن جمله افزایش بکارگیری ماین های کنار جاده ای که پیش از این به آن اشاره شد بیشتر از آن که به نیروهای نظامی آسیب وارد کند،‌ از میان مردم عادی قربانی می گیرد. دراین انفجارها بیشتر سرنشینان وسایط نقلیه مسافربری قربانی می شوند که این گونه انفجارها منجر به کاهش محبوبیت مخالفین مسلح در جامعه می شود. تندروان احساس می کنند که محبوبیت آنان در بین مردم طی یک و نیم تا دو سال اخیر کاهش یافته است. در مواردی دیده می شود که نماینده گانی از طالبان بخاطر دوری گزیدن از حملات به شدت مورد نفرت تاکتیکی از جمله استفاده از عملیات تروریستی انتحاری تلاش می کنند. یاد آوری این نکته نیز مهم است که ترور کارمندان دولتی طالبان را از یک سری برتری های سیاسی محروم می کند و جنگی که آنان مبارزه علیه اشغال گران خارجی می خوانند در اذهان مردم به یک جنگ داخلی و ضد حکومتی تبدیل می شود. با طرح جدید دولت افغانستان در تابستان سال جاری مبنی بر تثبیت هویت همکاران طالبان در تشکیلات نظامی این کشور، طالبان آشکارا مشکلات شان را برای تحقق بخشیدن به استراتژی جدید تخریبی، ایجاد شبکه مخفی اجنت ها و دستیاران دهشت افگنان در مناطق تحت کنترول دولت احساس می کنند. واضح است که این اقدامات در واکنش به اعمال موفق خرابکارانه طالبان با استفاده از جاسوسان در ساختارهای قدرت صورت می گیرد و احتمال می رود که این عملیات که تا اکنون نیز ادامه دارد موفقیت آمیز باشند. می توان پیش بینی کرد که طالبان برهم خوردن شبکه جاسوسی خود را یک تهدید بزرگ می شمارند به عنوان مثال استفاده طالبان از سردارمحمد، محافظ و شخص مورد اعماد احمد ولی کرزی،‌ بخاطر قتل او، بیانگر این موضوع است که جایگاه این رابط طالبان زمینه را برای حل مسائل و جمع آوری اطلاعات و تامین مادی پیشبرد برنامه ها به نفع آنان فراهم می ساخت، اما افشای نام او را می توان به عنوان شکست و یا دلیل برهم خوردن سازمان دهی طالبان قلمداد کرد که امکان استفاده موثر از چنین فرد ارتباطی را از دست دادند. در واقع بسیاری از منابعی که گروههای ضد دولتی درجنگ جبهه ای می توانستند استفاده کنند بعد از گذار به استراتژی عملیات تاکتیکی خرابکارانه به چیزهای اضافی و غیر ضرروی تبدیل می گردند. کاهش سطح وظایف و « ارزان شدن» آنها از نقطه نظر منابع انسانی و مادی به افراد مسلح در جنگ جبهه ای و در دوران گذار امکان انجام یک سلسله اعمال قوی تروریستی را فراهم می سازد. در سال 2004 وضعیتی مشابه در روسیه وجود داشت؛ وقتی که افراد مسلح چچنی که از نبردهای جبهه ای خودداری کردند و توانستند عملیات تروریستی را در بسلان، انفجار دو طیاره مسافربری و حمله در شهر نذران را سازمان دهی کنند. اما با پایان یافتن مرحله گذار منابعی که قبلا جمع آوری گردیده بودند ناگزیر تمام می شوند که در این وضعیت فعالیت های تروریستی با رکود مواجه می گردد. چنین وضعیتی در قفقاز موجود بود و می توان انتظار داشت در افغانستان نیز به وجود آید


نیکیتا میندکویچ، تحلیلگر مرکز مطالعات افغانستان معاصر. ناتالیا خانوا، خبرنگار


FRU

المشاركات الشائعة من هذه المدونة

پنج اقتصاد برگ جهان

مصر پایتخت اداری جدید را با هزینه ۴۵ میلیارد دلار می‌سازد

آب درمانی" مزایا و مضرات