رویا افسون شاعر و ستاره درخشان جوان
جزیرهء هیاهو
By Roya Afson · Thursday
درفصل دوم مادهء بیست و دوم قانون اساسی افغانستان چنین نگاشته شده است
(هر نوع تبعیض و امتیاز بین اتباع افغانستان ممنوع است.
اتباع افغانستان اعم از زن و مرد در برابر قانون دارای حقوق و وجایب مساوی می باشند)
این در حالیست که در کندز زن را با سگ تبادله نمودند ودر اکثر ولایات کشورما دختر و زن را می فروشند و در اثر عدم توجه هر نیم ساعت یک زن در هنگام زایمان میمیرد و اینکه به خاطر نمایش قلابی دموکراسی دو وزیر زن و چند وکیل کاسه لیس در پارلمان داریم که هیچکدام از این خانم ها روزی نشده است که صدای زن محکوم و زجر کشیدهء افغانستان را بلند نماید
حقوق زن در جامعه عقب گرا و نهایت دین خوی کشور ما همیشه پایمال بوده و است و حتا مطابق احکام دین هم با زن رفتار صورت نمی گیرد و صدها زن هرسال از اثرعدم تحمل رنج و ستم دست به خودکشی و خود سوزی زده و بیشمار دختران بالغ و نو بالغ مورد تجاوز قرار می گیرند
حتا به سطح استادان پوهنتون ها که قشر با مدارک بلند تحصیلی اند و عدهء به آنها روشنفکر خطاب می نمایند به زنان ( سیاه سر ) می گویند یعنی کسانیکه دماغ تاریک و سیاه دارند
این محکومیت و هزاران محکومیت پر رنج و درد زن افغان، قلب هرانسانی را به درد می آورد و وا میدارد که دل و احساسش را بر روی تابه های سوزان که زنان هر لحظه بروی آن می سوزند و جزغاله می شوند، بگذارد ( جزیرهء هیاهو) درد و فریاد از هزاران درد و فریاد زنان سر زمین ماست
By Roya Afson · Thursday
درفصل دوم مادهء بیست و دوم قانون اساسی افغانستان چنین نگاشته شده است
(هر نوع تبعیض و امتیاز بین اتباع افغانستان ممنوع است.
اتباع افغانستان اعم از زن و مرد در برابر قانون دارای حقوق و وجایب مساوی می باشند)
این در حالیست که در کندز زن را با سگ تبادله نمودند ودر اکثر ولایات کشورما دختر و زن را می فروشند و در اثر عدم توجه هر نیم ساعت یک زن در هنگام زایمان میمیرد و اینکه به خاطر نمایش قلابی دموکراسی دو وزیر زن و چند وکیل کاسه لیس در پارلمان داریم که هیچکدام از این خانم ها روزی نشده است که صدای زن محکوم و زجر کشیدهء افغانستان را بلند نماید
حقوق زن در جامعه عقب گرا و نهایت دین خوی کشور ما همیشه پایمال بوده و است و حتا مطابق احکام دین هم با زن رفتار صورت نمی گیرد و صدها زن هرسال از اثرعدم تحمل رنج و ستم دست به خودکشی و خود سوزی زده و بیشمار دختران بالغ و نو بالغ مورد تجاوز قرار می گیرند
حتا به سطح استادان پوهنتون ها که قشر با مدارک بلند تحصیلی اند و عدهء به آنها روشنفکر خطاب می نمایند به زنان ( سیاه سر ) می گویند یعنی کسانیکه دماغ تاریک و سیاه دارند
این محکومیت و هزاران محکومیت پر رنج و درد زن افغان، قلب هرانسانی را به درد می آورد و وا میدارد که دل و احساسش را بر روی تابه های سوزان که زنان هر لحظه بروی آن می سوزند و جزغاله می شوند، بگذارد ( جزیرهء هیاهو) درد و فریاد از هزاران درد و فریاد زنان سر زمین ماست
کابوس ها
فرمان می رانند
آدمک های پشم آلوی
تراش سنگ
در خواب های پریشان
دست و پا میزنند
چراغ به دستان
خود را "دیوژن"( 1) خوانند
که با مشعل زیر نور آفتاب
انسان می پالید
کورمال کورمال میروند
نیمهء خود گویند
و خنجر به دستان< بز
سالار مردان جزیره توهم
با مغز های کبود
پشت دیوار قرون و اعصار
برای رفع عطش شهوات شان
صیادان بره آهوان< مسطوره> اند
با خون شکار چهرهء زمخت
سرخ و رنگین سازند
و مردانگی به نمایش بگذارند
اینجا خورشید هم کسل است
همه ابعاد را تنهایی میجود
حق باطل است
و فریاد برای رهایی
از بغض
در یخن می ریزد
بیا و نزدیکتر بیا
آسمان سنگین را
ستارگان و ماهش را
نظاره کن
چگونه در هذیان تب سوزنده
برای ماه رویان شاعران
سالهای دور
در این جزیرهء پر هیاهو
اشک میریزند
برای من هم گریه میکنند
که بهایم نیمهء بهای عاشقم است
وارزش خونم
نیمهء ارزش خون شکارچیان
کی میگوید
انسانها با هم برابر اند!..
1_ "دیوژن" عالم و فیلسوف بزرگ یونان قدیم که اسکندر میگفت اگرمن اسکندر نبودم دوست داشتم که دیو ژن می بودم
فرمان می رانند
آدمک های پشم آلوی
تراش سنگ
در خواب های پریشان
دست و پا میزنند
چراغ به دستان
خود را "دیوژن"( 1) خوانند
که با مشعل زیر نور آفتاب
انسان می پالید
کورمال کورمال میروند
نیمهء خود گویند
و خنجر به دستان< بز
سالار مردان جزیره توهم
با مغز های کبود
پشت دیوار قرون و اعصار
برای رفع عطش شهوات شان
صیادان بره آهوان< مسطوره> اند
با خون شکار چهرهء زمخت
سرخ و رنگین سازند
و مردانگی به نمایش بگذارند
اینجا خورشید هم کسل است
همه ابعاد را تنهایی میجود
حق باطل است
و فریاد برای رهایی
از بغض
در یخن می ریزد
بیا و نزدیکتر بیا
آسمان سنگین را
ستارگان و ماهش را
نظاره کن
چگونه در هذیان تب سوزنده
برای ماه رویان شاعران
سالهای دور
در این جزیرهء پر هیاهو
اشک میریزند
برای من هم گریه میکنند
که بهایم نیمهء بهای عاشقم است
وارزش خونم
نیمهء ارزش خون شکارچیان
کی میگوید
انسانها با هم برابر اند!..
1_ "دیوژن" عالم و فیلسوف بزرگ یونان قدیم که اسکندر میگفت اگرمن اسکندر نبودم دوست داشتم که دیو ژن می بودم
تفاوت شعر شهوانی، عاشقانه و مردمی
By Roya Afson · Friday, August 19, 2011
تفاوت شعر شهوانی،عاشقانه ومردمی
====================
شعر شهوانی در بارهء غریزه ، جنسیت و عشق جنسی است، شعر عاشقانه از جزییات جنسی پرهیز میکند، شعر شهوانی با به کار گیری تشبیهات، استعارات، نماد ها و تصاویر، محرک سکس، هوس و شهوت است که این گونه اشعارازمحرومیت و انحراف جنسی نشت میکند و بر شهوت تاکید مینماید، مانند این شعر شاعر هندی :
اوه....چقدر خوشحالم
س...
View Full Note ·LikeUnlike ·
دانه گندم
By Roya Afson · Tuesday, August 9, 2011
دانه گندم
======
در دشت های آفتابی
جنوب و شرق
آنجا که می رویید
دانهء گندم برای زیست
گویند می کارند تخمهء کوکنار
و می رویید گل کوکنار
هر آنکس بوییدش یکبار
فرجام از هستی شود بیزار
ولی اینجا هر جمعه
به هنگام نماز
آنها که می گیرند
شیره از کوکنار
دستان سیاه شان
بالا سوی آسمان ها
دانهء زرین گندم
از خدا خواهند
View Full Note ·LikeUnlike ·
گل لبخند
By Roya Afson · Thursday, August 4, 2011
گل لبخند
=====
هر گاه افسرده و دلگیرم
از دغدغه ها، تنش ها، نابسامانی ها
بر می خیزم
آب می دهم گلدان هایم
می آرایم قفس کتاب هایم
می گشایم دفتر خاطره هایم
فکر میکنم به بهترین امید هایم
هرگاه به ستوه می آیم
از دلهره ها، چه کنم ها، ناسپاسی ها
بر می خیزم
در آیینه گل لبخند می کارم
در چمن زار خیال با یارم
پروانه وار می چرخم
می خوانم ، می رقصم
هرگاه ناراحت و مغمومم
از ش...
View Full Note ·LikeUnlike ·
طلوع
By Roya Afson · Saturday, July 30, 2011
این شعر را به تو تقدیم میکنم که ازمنی اما در گریز از من و غرق درسیاهی با چشمان بسته که شاید فردا در تاریکی بر من هم خنجرت فرود آید
طلوع
===
عروس قشنگ آفتاب
با ناز و خرام
نور افشان
از پشت، بلند ستیغ
درشرق
به جهان می خندد
امواج پرتلاطم نور
جاریست دردریای چشمانم
مرا گرمی می بخشد
به اوج می برد
نور باران می شوم
به زندگی می خندم
تو ای یار، ای همراه
از خواب شب...
View Full Note ·LikeUnlike ·
پنجره
By Roya Afson · Wednesday, July 27, 2011
پنجره
====
از ازدحام شهر گذر می کردم
حباب چشم هایم ترا میجستند
آدم ها در نظرم
کوتوله های سرگردان
تا نینی چشم ها
غباروخاک در جولان
از پل وسط شهر
سوی خانه میرفتم
جوانک های بی خیال
مستانه می خندند
حسرت و دریغ بر آنان
حسرت بر بی خیالی شان
دریغ از ناآگاهی شان
صدای گامهایم
در دهلیز خانه می پیچد
کمپیوتر روشن است
خواستم تصاویر افکارم را
روی صفحهء دیجیتالی ثبت کنم
که مرا نمی...
View Full Note ·LikeUnlike ·
هر روز یک انسانم
By Roya Afson · Friday, July 22, 2011
غاده سلطان= ترجمه: رویا افسون
====================
اگر به خانه من آمدی
برایم یک پارچه ذغال بیاور
ذغال سیاه
می خواهم روی چهرهء گلگونم
خطوط کج و معوج بکشم
تا به جرم زیبایی
در قفس نیفتم
یک رنگ پاک هم بیاور
برای محو رنگ لبهایم
نمی خواهم کسی به هوای سرخی شان
بر من بهتان بندد و روزکارم را سیاه کند
یک بیلچه هم نیاز دارم
تا تمام غرایز زنانه ام را
از ریشه بیرون کنم
شخم ب...
View Full Note ·LikeUnlike ·
پناه
By Roya Afson · Thursday, July 21, 2011
در این قایق سرگردان
بر روی موجهای نا آرام
بحر زندگی
وقتی که دیو های زشت
نفرت و کینه
میکند در قلب آدمها ریشه
وهجوم میاورند شیاطین
در افکار آدمک های
تهی از مهر و اندیشه
به کجا باید پناه برد
View Full Note ·LikeUnlike ·
انتظار غریب
By Roya Afson · Tuesday, July 19, 2011
انتظار غریب به خاطر فضای غبار آلود و آیندهء مجهول سرزمین مان در افکار، روان و احساسم شکل گرفته است
انتظار غریب
=======
در این سیاهی شب
راهء پر سنگلاخ
در این دیار پر از ناله،
خونین دل
در این وسعت اندوه،
رنج بی پایان
من از تمامی حجم کبود تفرقه ها
من از ضخامت اندوه
و از فراز ستون های رنج های بلند
و از نشیب پریشان کینه های حقیر
که هزاران تن خونین
به خاک افگنده
برای گ...
View Full Note ·LikeUnlike ·
قفس
By Roya Afson · Friday, July 15, 2011
قفس
===
در این فرهنگ غریب
و این سنت خرفت
چنان باور منسوخ
چنین محیط دلگیر
آسمانش هم ابر
زن این محکوم تاریخ
زندگیش
قفس اندر قفس است
میله پشت میله
قفل در چنبر قفل
کلید ها گمگشته
پر آزادی زن
بسته به این تنگ قفس، با زنجیر
نه توان پرواز
نه گلوی آواز
By Roya Afson · Friday, August 19, 2011
تفاوت شعر شهوانی،عاشقانه ومردمی
====================
شعر شهوانی در بارهء غریزه ، جنسیت و عشق جنسی است، شعر عاشقانه از جزییات جنسی پرهیز میکند، شعر شهوانی با به کار گیری تشبیهات، استعارات، نماد ها و تصاویر، محرک سکس، هوس و شهوت است که این گونه اشعارازمحرومیت و انحراف جنسی نشت میکند و بر شهوت تاکید مینماید، مانند این شعر شاعر هندی :
اوه....چقدر خوشحالم
س...
View Full Note ·LikeUnlike ·
دانه گندم
By Roya Afson · Tuesday, August 9, 2011
دانه گندم
======
در دشت های آفتابی
جنوب و شرق
آنجا که می رویید
دانهء گندم برای زیست
گویند می کارند تخمهء کوکنار
و می رویید گل کوکنار
هر آنکس بوییدش یکبار
فرجام از هستی شود بیزار
ولی اینجا هر جمعه
به هنگام نماز
آنها که می گیرند
شیره از کوکنار
دستان سیاه شان
بالا سوی آسمان ها
دانهء زرین گندم
از خدا خواهند
View Full Note ·LikeUnlike ·
گل لبخند
By Roya Afson · Thursday, August 4, 2011
گل لبخند
=====
هر گاه افسرده و دلگیرم
از دغدغه ها، تنش ها، نابسامانی ها
بر می خیزم
آب می دهم گلدان هایم
می آرایم قفس کتاب هایم
می گشایم دفتر خاطره هایم
فکر میکنم به بهترین امید هایم
هرگاه به ستوه می آیم
از دلهره ها، چه کنم ها، ناسپاسی ها
بر می خیزم
در آیینه گل لبخند می کارم
در چمن زار خیال با یارم
پروانه وار می چرخم
می خوانم ، می رقصم
هرگاه ناراحت و مغمومم
از ش...
View Full Note ·LikeUnlike ·
طلوع
By Roya Afson · Saturday, July 30, 2011
این شعر را به تو تقدیم میکنم که ازمنی اما در گریز از من و غرق درسیاهی با چشمان بسته که شاید فردا در تاریکی بر من هم خنجرت فرود آید
طلوع
===
عروس قشنگ آفتاب
با ناز و خرام
نور افشان
از پشت، بلند ستیغ
درشرق
به جهان می خندد
امواج پرتلاطم نور
جاریست دردریای چشمانم
مرا گرمی می بخشد
به اوج می برد
نور باران می شوم
به زندگی می خندم
تو ای یار، ای همراه
از خواب شب...
View Full Note ·LikeUnlike ·
پنجره
By Roya Afson · Wednesday, July 27, 2011
پنجره
====
از ازدحام شهر گذر می کردم
حباب چشم هایم ترا میجستند
آدم ها در نظرم
کوتوله های سرگردان
تا نینی چشم ها
غباروخاک در جولان
از پل وسط شهر
سوی خانه میرفتم
جوانک های بی خیال
مستانه می خندند
حسرت و دریغ بر آنان
حسرت بر بی خیالی شان
دریغ از ناآگاهی شان
صدای گامهایم
در دهلیز خانه می پیچد
کمپیوتر روشن است
خواستم تصاویر افکارم را
روی صفحهء دیجیتالی ثبت کنم
که مرا نمی...
View Full Note ·LikeUnlike ·
هر روز یک انسانم
By Roya Afson · Friday, July 22, 2011
غاده سلطان= ترجمه: رویا افسون
====================
اگر به خانه من آمدی
برایم یک پارچه ذغال بیاور
ذغال سیاه
می خواهم روی چهرهء گلگونم
خطوط کج و معوج بکشم
تا به جرم زیبایی
در قفس نیفتم
یک رنگ پاک هم بیاور
برای محو رنگ لبهایم
نمی خواهم کسی به هوای سرخی شان
بر من بهتان بندد و روزکارم را سیاه کند
یک بیلچه هم نیاز دارم
تا تمام غرایز زنانه ام را
از ریشه بیرون کنم
شخم ب...
View Full Note ·LikeUnlike ·
پناه
By Roya Afson · Thursday, July 21, 2011
در این قایق سرگردان
بر روی موجهای نا آرام
بحر زندگی
وقتی که دیو های زشت
نفرت و کینه
میکند در قلب آدمها ریشه
وهجوم میاورند شیاطین
در افکار آدمک های
تهی از مهر و اندیشه
به کجا باید پناه برد
View Full Note ·LikeUnlike ·
انتظار غریب
By Roya Afson · Tuesday, July 19, 2011
انتظار غریب به خاطر فضای غبار آلود و آیندهء مجهول سرزمین مان در افکار، روان و احساسم شکل گرفته است
انتظار غریب
=======
در این سیاهی شب
راهء پر سنگلاخ
در این دیار پر از ناله،
خونین دل
در این وسعت اندوه،
رنج بی پایان
من از تمامی حجم کبود تفرقه ها
من از ضخامت اندوه
و از فراز ستون های رنج های بلند
و از نشیب پریشان کینه های حقیر
که هزاران تن خونین
به خاک افگنده
برای گ...
View Full Note ·LikeUnlike ·
قفس
By Roya Afson · Friday, July 15, 2011
قفس
===
در این فرهنگ غریب
و این سنت خرفت
چنان باور منسوخ
چنین محیط دلگیر
آسمانش هم ابر
زن این محکوم تاریخ
زندگیش
قفس اندر قفس است
میله پشت میله
قفل در چنبر قفل
کلید ها گمگشته
پر آزادی زن
بسته به این تنگ قفس، با زنجیر
نه توان پرواز
نه گلوی آواز