مرز داعش و طالبان كاست؟
- مرز داعش. طالبان كجاست؟11 فوریه 2015 - 22 بهمن 1393
به اشتراک گذاری
اگر بشود حرف آخر را اول زد، میشود گفت که نگرانی از روبرو شدن افغانستان با یک خطر دیگر، روز به روز جدی تر میشود اما به نظر میرسد این بار، هم افغانستان و هم متحدان بینالمللی این کشور، خطر را بوضوح دیده اند و این شاید تنها شانسی باشد که افغانستان برای "علاج واقعه قبل از قوع" دارد.
خطر چیست؟
خطر این است که گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش)، برای جلوگیری از فشار فزاینده غرب در عراق و سوریه، جبهات تازه ای را در دیگر کشورهای اسلامی باز کند و دامنه جنگ را گسترش دهد.
در این صورت یکی از گزینهها می تواند افغانستان باشد، جایی که سالها است تنور نبرد علیه ائتلافی از کشورهای غربی به رهبری آمریکا در آن گرم بوده است.
گوشه چشم داشتن داعش به افغانستان، اگر تا چند ماه پیش فقط یک فرضیه تلقی میشد، حالا علامت های بسیاری را میتوان یافت که نشان میدهد که این ظاهرا یک برنامه است نه صرفا یک فرضیه.
نشانه های نفوذ داعش
۱- حدود دوماه پیش بود که شماری از مقام های محلی در ولایت های غزنی، زابل و هلمند گفتند، خانواده هایی در مناطقی از این ولایات مستقر شده اند که زن و مردشان مسلح اند و عضو گروه طالبان هم نیستند.
۲- کمی بعدتر از آن نوار ویدیویی منتشر شد که ملا رئوف خادم از فرماندهان پیشین طالبان، را در حال بیعت با ابوبکرالبغدادی رهبر گروه دولت اسلامی نشان میداد.
ملا رئوف خادم روزگذشته (۱۰ فوریه) در اثر حمله یک هواپیمای بدون سرنشین در هلمند کشته شد.
اطلاعاتی که امنیت ملی افغانستان پس از مرگ ملا خادم منتشر کرد و نیز اطلاعات دیگری که بیبیسی در مورد او به دست آورد، نشان میدهد که او در گذشته از دوستان ابو مصعب زرقاوی رهبر شبکه القاعده در عراق بوده است.
پرچمدار داعش در افغانستان اخیرا به عراق سفری کرده بوده و در آنجا با فرماندهان گروه دولت اسلامی دیدارهایی داشته است.
۳-شاهدان عینی در ولسوالیهای جاغوری و گیلان ولایت غزنی در تماس با من گفتند که شماری از محاسن سفیدان این دو ولسوالی اخیرا باهم جلسه ای داشته اند و گفتند که طالبان به آنها گفته اند که بهار از گیلان میروند و کسانی دیگری بجای آنها خواهند آمد. محاسن سفیدان محل این "کسانی دیگر" را جنگجویان داعش معنی کرده و برای یافتن راه چاره گردهم آمده بودند.
این شاهدان عینی همچنان گفتند که آنها اخیرا دیده اند که در مناطقی از گیلان، پایگاههایی ایجاد شده که بجز افراد متعلق به آن پایگاه که مسلح اند، کسی از اهالی محل حق نزدیک شدن به آن پایگاهها را ندارد.
یازده سپتامبر دیگر؟
اخیرا کتابی از رابرت گری، مامور پیشین سیا در افغانستان و پاکستان منتشر شده است. نام این کتاب ۸۸ روز تا قندهار است. نکات جالب این کتاب تنها روایت او از گذشته نیست، بلکه هشدار او نسبت به آینده از مهم ترین بخشهای این کتاب است.
آقای گری معتقد است که فشار روز افزونی که گروه دولت اسلامی در عراق و سوریه با آن مواجه است، بخشی از آنها را به افغانستان متواری خواهد کرد و اگر چنین اتفاقی بیافتد و آنها پایگاهی در افغانستان بیابند، خطری که آمریکا و غرب را تهدید خواهد کرد، بزرگ تر از آن چیزی است که در یازدهم سپتامر ۲۰۰۱ اتفاق افتاد.
به اعتقاد آقای گری، منطق طالبان، منطق ساده سیاه و سفید کردن قضایا است و آنها مثل دیگر گروههای تندرو اسلامی، مسایل را با یک تقسیم بندی ساده اسلامی و غیر اسلامی کردن پدیدهها، تحلیل میکنند.
از این نظر به باور رابرت گری، طالبان به گروه دولت اسلامی که یک گروه اسلامی و طرفدار تشکیل خلافت اسلامی است، نه نخواهند گفت همانگونه که به بنلادن نه نگفتند.
این مامور پیشین سیا، جنگ آمریکا در افغانستان را به دو مرحله تقسیم میکند، مرحله اول جنگی برای سقوط امارت اسلامی که به باور نویسنده آمریکا آن را برد و مرحله دوم، مهار شورشگری، که نویسنده از تعبیر "نمی توان گفت آن را برد" استفاده کرده است.
از سوی دیگر رابرت گری باور چندانی به نتیجه دادن تلاشهای صلح محمد اشرف غنی، رئیس جمهوری افغانستان، ندارد. او معتقد است که جنگجویان طالبان هنوز به ساقط کردن دولت فکر میکنند.
تردید واشنگتن؟
در همین حال روزنامه واشنگتن پست خبر داده که کاخ سفید، در حال بررسی تغییر احتمالی برنامه خروج کامل از افغانستان است.
به نوشته این روزنامه به احتمال زیاد کاخ سفید تصمیم دارد قبل از سفر رئیس جمهور غنی به آمریکا در ماه مارس مشخص کند که به درخواست او مبنی بر تغییر برنامه خروج کامل پاسخ مثبت خواهد داد یانه؟
رئیس جمهور غنی قبلا گفته بود اوضاع افغانستان نیازمند این است که برنامه خروج کامل که پایان سال ۲۰۱۶ اعلام شده، تغییر کند. آنچه واشنگتن پست نوشته نشان میدهد که احتمالا روند خروج آهستهتر خواهد شد اما احتمال تغییر زمان هنوز محتمل به نظر نمیرسد.
اظهارات رئیس جمهور غنی در مونیخ
محمد اشرف غنی در اجلاس امنیتی مونیخ که اخیرا برگزار شد،به سه نکته مهم اشاره داشت:
۱-اکثر مردم و اکثر روحانیون از دولت افغانستان، پیمان آمنیتی با آمریکا و نیروهای امنیتی افغانستان حمایت میکنند.
۲- داعش یک مشکل جهانی است مانند دیگر شبکه های تروریستی سرعت عمل دارد اما واکنش جهانی نسبت به آن کند است.
۳- اگر افغانستان باردیگر فراموش شود و تنها گذاشته شود، استعداد تبدیل شدن به محل تلاقی گروههای تروریستی در منطقه را دارد.
حالا اگر هشدار آقای گری، آنچه واشنگتن پست در مورد کند شدن احتمالی خروج کامل نیروهای آمریکا از افغانستان نوشته و اظهارات آقای غنی در اجلاس مونیخ را کنار هم بگذاریم، میشود به این نتیجه رسید که خطری که افغانستان را تهدید میکند بوضوح از سوی دولتمردان افغانستان و جهان دیده شده و جدی گرفته شده است.
اگر این بررسی درست باشد، افغانستان دیگر با تجربه تلخ دهه نود روبرو نخواهد شد. سالهایی که پیامد خطری که افغانستان و منطقه را تهدید میکرد دیده نشد یا دستکم گرفته شد و دود آن سرانجام به چشم همه جهان رفت.
یک نگاه دیگر
در کنار نگرانیهای جدی که در میان شمار قابل ملاحظه ای از افغانها، شماری از مقامهای محلی و چهرههای غیر افغان چون رابرت گری از احتمال نفوذ داعش در افغانستان وجود دارد، شماری از مقام های امنیتی و کارشناسان افغان تهدید داعش در افغانستان را جدی نمی دانند.
اساس استدلال کسانی که این نگاه را دارند این است که طالبان به رغم همخوانی فکری که با گروه دولت اسلامی دارد، این گروه را نه متحد بلکه رقیب خود در منطقه میداند و حاضر نیست به نفع داعش جا خالی کند.
وحید مژده که سالها از نزدیک با رهبران و فرماندهان طالبان در تماس بوده است، به بیبیسی گفت: "از افراد مهم گروه طالبان شنیده که پس از این که ملا عبدالرئوف با گروه داعش بیعت کرد، هیاتی از سوی رهبری گروه طالبان به ولایت هلمند فرستاده شد تا با ملا عبدالرئوف صحبت کنند و او را متقاعد کنند که خود را از گروه داعش دور بگیرد و دوباره به صف طالبان بازگردد که "جواب ملا عبدالرئوف سکوت بود."
به باور این کارشناسان، طالبان نخستین گروهی است که داعیه تشکیل امارت اسلامی را بلند کردند، حدود شرعی را در قلمرو خود اجرا کردند و سیزده سال است که با نیروهای غربی و آمریکایی که مدافع ارزشهایی چون دموکراسی و حقوق بشر هستند، میجنگد.
از سوی دیگر طالبان رابطه عمیقی با القاعده دارند، رهبران این گروه با ملا عمر به عنوان امیرالمومنین بیعت کرده اند و طالبان هنوز تشکیل و اداره سه سال "امارت اسلامی" (افغانستان) را در حافظه خود دارند.
بر اساس این دیدگاه، طالبان نه تنها بستری برای داعش فراهم نخواهد کرد بلکه خود نیز رو در روی آن قرار خواهد گرفت.
اما آنچه از دید این گروه ممکن است دور مانده باشد این است که طالبان دیگر یک گروه منسجم تحت رهبری واحد نیستند. از این رو بسیار محتمل است که نیروهای پراکنده شورشی که زمانی تحت رهبری طالبان بودند، داعش را موثرتر بدانند و جذب آن شوند.
مخصوصا با توجه به اینکه دامنه تبلیعات این گروه که در شبکه های اینترنتی-در میان گروه های مشابه- بیرقیب است، هزاران نفر را حتی از کشورهای غربی به دامن این گروه انداخته است.
ظاهرا به نظر میرسد که هرچند ممکن است مرز همفکری طالبان و داعش از یک طرف و رقابت سیاسی آنها از طرف دیگر برای رهبران این دو گروه روشن باشد، اما این مرز در میان جوانان و نیروهایی که ممکن است جذب این گروهها شوند خیلی مشخص نیست.