گلبدین با کی.جی.بی رابطه داشت
گلبدین با کی.جی.بی رابطه داشت
خیانت و جنایت گلبدین به راکتپرانی و کشتار و تباهی کابل در دهه نود میلادی محدود نمیشود، او حتی قبل از ورود به کابل، در ستمگری و معاملهگری گوی سبقت را از دیگر همفکران و شرکای جرم تنظیمیاش ربوده، مقاومت ضدروسی ملت ما را از پشت خنجر میزد. باآنکه ساخت و پاخت با قاتل و میهنفروشی چون شهنواز تنی ماهیت ضدملی باند گلبدین را برای همه آفتابی نمود، اما گاهگاهی اربابان امریکایی و پاکستانی وی نیز گوشههایی از حقایق در مورد این گروه خیانتپیشه را برملا ساخته اند. در ذیل ترجمه مقالهای منتشره در روزنامه معتبر پاکستانی را نقل میکنیم که از رابطه گلبدین با کی.جی.بی در روزهایی که داد از «جهاد» میزد، پرده برمیدارد.
حکمتیار با کی.جی.بی رابطه داشت
منبع: روزنامه «دی نیوز»، ۸ اکتوبر ۱۹۹۲
نویسنده: عمران اکبر
ترجمه دری برگرفته از «پیام زن»، شماره مسلسل ۳۱ و ۳۲، جدی ۱۳۷۱ ـ جنوری ۱۹۹۳
کمیته تحقیق بخش تروریزم ایالات متحده امریکا، سی.آی.ای (CIA) و دستگاه استخباراتی پاکستان آی.اس.آی (ISI) را بخاطر نادیده گرفتن و کتمان شرمآور بدرفتاریها و جنایات حزب اسلامی افغانستان در طول ۱۳ سال جنگ داخلی بشدت محکوم نمود.
راپور همچنان افشا میسازد که آی.اس.آی حکمتیار را بعنوان نخبهترین مسلمان حمایت میکرد، درحالیکه کاملاً آگاه بود که او عملاً در خدمت دستگاه استخباراتی اتحاد شوروی کی.جی.بی (KGB) قرار دارد.
راپور ۱۹ صفحهای که در مارچ ۱۹۹۰ ارائه شده و حالا در اروپا دست بدست میگردد مدعیست که آی.اس.آی، حکمتیار را چنان تربیه نموده تا صرف به رژیم نظامی جنرال ضیاالحق خدمت نماید. راپور میافزاید «ناگفته پیداست که بزرگ ساختن حکمتیار بوسیله تبلیغات کی.جی.بی منحیث چهره موفق در جنگ داخلی بسیار منطبق با تمایلات ضیاالحق و آی.اس.آی بود. بعدها این رهبر مسلمان از طرف ضیاالحق نیز پذیرفته شد زیرا آی.اس.آی وی را از جمله افراطیون طرفدار اسلامی کردن جنبش و از لحاظ ایدئولوژیکی دنبالهرو جماعت اسلامی پاکستان و رهبران عربستان سعودی تشخیص کرده بود.
صدراعظم جدید (بینظیر بوتو) توانایی آنرا نداشت تا رهبر افغان را که توسط پدرش (ذوالفقار علی بوتو) ساخته شده بود کنار زده و از وی فاصله گیرد بناءً آی.اس.آی آزاد گذاشته شد تا فعالیتهای مربوط افغانها را سازمان دهد.»
راپور علاوه مینماید: روشن است که گزارشها مبنی بر موفقیتهای حزب اسلامی چنان در خدمت سیاست اساسی آی.اس.آی بود که آی.اس.آی نسبت به آنها کوچکترین شک و تردیدی نداشت و طبعاً از لحاظ سیاسی نیز این امر به صلاح دیده نمیشد. با طرفداری همه جانبهی رژیم ضیا از گلبدین حکمتیار بود که هر تشبثی را در مورد رسیدگی به صحت و سقم ادعاهای وی (گلبدین)، مقامات بالایی اسلام آباد بسرعت جلوگیری و خنثی نمودند. علاوه بر آن بزرگ ساختن گلبدین به نفع شخصی تعدادی زیادی افسران ارشد آی.اس.آی بود که از سرازیر شدن فزایندهی سیل کمکهای مالی و تسلیحاتی امریکا و عربستان سعودی مقادیر هنگفتی به جیب میزدند و هم میخواستند مطمئن باشند که این جریان کماکان ادامه یابد.
گزارشهای نادرست سی.آی.ای از اسلام آباد منجر به فسخ کمکها در سال ۱۹۸۹ و اجرای پلان حمله وسیع توسط آی.اس.آی به جلال آباد شد. این شکست بحدی بزرگ بود که حتی تا امروز هم نه شمار تلفات دقیقاً روشن گردیده و نه پلانگذار اصلی به محکمه کشانده شد. سیاهترین قسمت این ماجرا آنست که گروه حکمتیار از قبل برای کی.جی.بی کار میکرد و عملاً در اذیت و آزار و بالاخره شکست دادن سایر بخشهای مقاومت با قوای روسی همکاری مینمود.
راپور مذکور حکمتیار را بحیث قوماندانی میشناسد که به مقایسه عساکر روسی و دولت افغانستان تعداد بیشتری از مجاهدین را بقتل رسانیده است.
همچنان راپور مذکور حکمتیار را بحیث قوماندانی میشناسد که به مقایسه عساکر روسی و دولت افغانستان تعداد بیشتری از مجاهدین را بقتل رسانیده است. راپور مذکور از رویداد عجیبی حکایه میکند که طی آن آی.اس.آی دو جاسوس بلند پایه خود را بخاطری از دست داد تا حکمتیار و شبکه جاسوسی او در ارتباط با کی.جی.بی در رسانههای جمعی درز نکند. در بهار ۱۹۸۵ منبع بانفوذی مربوط یکی از قوماندانان مشهور مقاومت در شبکه استخباراتی روسیه موافقه نموده بود تا در بدل انتقال مصون فامیلش، سوابق حکمتیار را در مسکو افشا سازد. وقتی سی.آی.ای برای انجام این ماموریت آمادگی میگرفت تمام شبکه به شورویها افشا شد زیرا دعوت جلسهای از قوماندانهای مهم مقاومت، توسط حکمتیار ردیابی گردیده بود.
در ظرف ۲۴ ساعت طیاره روسی نوع (IL-62M) با پرواز مخصوص شبکه مذکور را به تاشکند انتقال داد که تا حال هیچ خبری از آن نیست. تحقیقات بعدی نشان داد که گلبدین بیم داشت ازینکه مبادا منبع معتبر مذکور هویت اصلیاش را برملا نماید. چون آی.اس.آی سنگینی عواقب این افشاگری را درک میکرد و از طرفی بالای حکمتیار و امپراتوری خودساختهاش که به گرد اسطورهی او بنا یافته بود نیز اعتماد نداشت، بنا فیصله نمود تا این غائله را فرو نشاند، باوجود آنکه دوتن از اعضای فعال خودشان نیز دربین دستگیر شدگانی بودند که به تاشکند انتقال یافتند.
ارتقای سریع حکمتیار زمانی آغاز گردید که موصوف از لیسه عسکری کابل اخراج گردید. تا این زمان او یک کمونیست وفادار بود و بعد بدستور کی.جی.بی و خاد در گروپهای اسلامی بنیادگرا نفوذ کرد.(۱)
همکاری بین کی.جی.بی و حکمتیار را میتوان بر اساس این حقیقت انکارناپذیر قبول نمود که قوماندانان مقاومت در «میدان» از ترس جان، بر قطارهای روسی حمله نمیکردند. زیرا آنان از حملات انتقامجویانه حزب اسلامی میهراسیدند. قوماندانان حکمتیار، حملات نیروهای هوایی رژیم کابل را بر سایر قوماندانان مقاومت هدایت میکردند. علاوه بر آن حکمتیار موفق شد تا دو دیپوی مهمات و پنج لاری اسلحه را در گرمچشمه که در حوالی سرحدات پاکستان (چترال) قرار دارد از بین برده و احمد شاه مسعود رهبر جمعیت اسلامی را از اسلحه و مهمات مذکور محروم ساخت.
تیم موظف آی.اس.آی که عملیات کمین در ولایت تخار را تحقیق کرده اند مدعی اند که طی آن عملیات یک تعداد قوماندانان برجسته جمعیت اسلامی بقتل رسیدند و عدهای هم به وحشیانهترین شکل شکنجه شدند. سیستم مخابره و تبادله پیامها به همان طول امواجی عیار شده بود که آی.اس.آی نیز از آن استفاده میکرد....
قتل مجروح روشنفکر لیبرال توسط حزب اسلامی در پشاور سازماندهی شده بود و تیم تروریستی حزب یک کماندوی (SPETSNAS) روسی را نیز در ترکیب خود داشت.
مشاورت آی.اس.آی و همکاری مستقیم کی.جی.بی و خاد با حکمتیار بود که فاصله بین پشتونها و سایر ملیتها بیشتر گردید. در نتیجه زد و خوردهای دوامدار قومی و مذهبی روزانه بطور اوسط به قیمت جان ۲۰۰ نفر در افغانستان تمام میشد. حکمتیار زمانی مرتکب جنایات هولناکی شد که جنرال حمیدگل رئیس آی.اس.آی بود. بعداً گرچه نامبرده متقاعد شد اما اکثر اوقات (برای رسیدگی به امور تنظیمها) به پشاور میاید درحالیکه جنرال آصف درانی در مقام ریاست آی.اس.آی در اسلام آباد نشسته بود و این همزمان با اوجگیری رسوایی ایران کنترا بود (۲) که پاکستان در آن بعنوان شریکی مشتاق نام برده میشد. این مسئله بیانگر آن بود که بین سالهای ۱۹۸۸-۱۹۸۵ مقدار معتنابهی هیروئین توسط کشتیها از ساحل مکران (Makran) در پاکستان به جزایر موریش در افریقا انتقال داده میشد.
کمکهای عربستان سعودی به حکمتیار نیز جهات تاریکی دارد. جنرال کمال ادهم کارشناس بزرگ استراتژی اسلامی و همچنین رئیس سابق استخبارات عربستان سعودی که هم اکنون در خانهاش تحت نظارت قرار دارد، مسئولیت سازماندهی ملاقات بین حکمتیار و نماینده روسی بنام یوورنتسوف (Yo Vorontsov) را در طایف عربستان سعودی بعهده داشت. این ملاقات در سال ۱۹۸۹ توسط داکتر نجیبالله رئیس جمهور سابق افغانستان پیشنهاد شده بود. گفته میشود که علت گرفتاری کمال ادهم دست داشتن او در قضایای هیروئین و پول و سرمایهگذاری در بانک (BCCI) میباشد. این واقعه مصادف به زمانیست که دو تن از اعضای نیروی دفاعی اسرائیل که در ۱۹۸۹ توسط آی.اس.آی دعوت شده بودند در جریان عملیات کمین در افغانستان بقتل رسیدند.
در پاریس عقیده بر آنست که رسواییهای راپور مذکور در انتخابات آینده ریاست جمهوری امریکا برای مسئولین تبلیغاتی جمهوری خواهان دردسرهای بیشتری ایجاد خواهد کرد.
سوالی که اینجا اکثراً از طرف متخصصین امور امنیتی مطرح میشود اینست که چرا آی.اس.آی و سی.آی.ای در ارائه تصویر واقعی حوادث و شخصیت گلبدین کوتاه آمدند.
آیا حالا با جنگهای قومی که مخارج آن از تجارت هیروئین تامین میشود و آسیای جنوب غربی را در برگرفته، حکمتیار خدمت بزرگی به عمل میآورد که به نحوی ارکان «نظم نوین جهانی» را تشکیل میدهد؟
۱- بنظر میخورد نویسنده مقاله اطلاع دقیقی از زندگی گلبدین ندارد. واقعیت اینست که گلبدین تا قبل از اخراجش از لیسه عسکری غرق در فساد اخلاقی خود بود تا سیاستبازی و بگفته نویسنده کمونیست شدن محتملاً منظور آقای عمران اکبر دوران بعد از اخراج از حربی شوونځی است که گلبدین بوسیله نظامالدین تهذیب به حزب خلق جذب گردید و یا دوران اخراج او از صنف اول فاکولته انجینیری.
۲- ایران کانترا نام افتضاح بزرگی در امریکا بود که در سال ۱۹۸۷ ثابت شد که سی.آی.ای بطور غیرقانونی به ایران اسلحه فروخته و درآمد ناشی از آن را به ضدانقلابیون نیکاراگوئه میداد تا دولت ساندنیستها در کشور مذکور را براندازند.