امپراتوری زبان فارسی در قاره هند و حاکمیت مطلق اداری زبان فارسی
فارسیزدایی و عصبیت آشکار قومی
زبان فارسی تنها با چالش سیاسی داخلی روبرو نیست. چالش سیاسی خارجی در برابر زبان فارسی در افغانستان پیوسته یکی از چالش ها در سده های اخیر است | ||||
تاریخ انتشار: ۱۹:۲۸ ۱۴۰۱/۱۲/۲۱ | کد خبر: 172635 | منبع: | پرینت |
بحث فارسیستیزی پیشینهای تاریخی در افغانستان دارد که از زمان ورود انگلیسیها به هند نشات میگیرد. امپراتوری زبان فارسی در قاره هند و حاکمیت مطلق اداری زبان فارسی در حوزه افغانستان، هند و پاکستان در زمانی که انگیسیها به هند ورود پیدا کردند خیلی برجسته و مشهود بود و شکی نیست که تاریخ زبان فارسی تاریخ خیلی شامخ و قله بلندی است که جزء بهترین تمدنهای دنیااست.
زبان راهگشای تمدن است. ما وقتی در یک مملکت زبانی مسلط داریم قاعدتا سیاست مسلط داریم. فرهنگ مسلط داریم و اقتصاد مسلط را نیز داریم. انگلیسیها برای اینکه بتوانند در هند حضور پیدا کنند و فرهنگ انگلیسی و اقتصاد انگلیسی را آنجا، ترویج کنند نیاز داشتند که علیه زبان فارسی اقداماتی انجام دهند. سیاست انگلیسی در دوستی با فرهنگ مولانا نیست لذا برای حذف فرهنگ مولانا نیاز داشتند فرهنگی جدید با سیاستی جدید داشته باشند. ادامه آن مبارزات یا جنگ علیه زبان و فرهنگ و تمدن فارسی رسیده به این مراحل که تقریبا جوانتر شده و اکنون در افغانستان نیز این وضعیت را میبینیم.
با تسلط دوباره طالبان بر افغانستان بحث «فارسیستیزی» بار دیگر داغ شده است. شماری از شهروندان و فرهنگیان، حذف زبان فارسی از مکاتبات بیشتر ادارههای دولتی، تغییر تقویم هجری شمسی به هجری قمری و حذف نوروز از تقویم، سخنرانیهای مقامهای طالبان و حذف متن فارسی از لوحههای ادارههای دولتی را نشانههای روشنی از «فارسیستیزی» طالبان میدانند.
با وجود آنکه 2 حوت، به مناسبت «روز جهانی زبان مادری» وزارت اطلاعات و فرهنگ امارت اسلامی طالبان با نشر یک بیانیه، اعلام کرد که برای رشد همه زبان های بومی این کشور تلاش می کند.
در بیانیه وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان آمده است که«زبانها در یک جامعه وسیله افهام و تفهیم است، باید تمام زبانهای مروج در کشور بدون تفکیک و امتیاز ضمن اینکه احترام شود، باید رشد و توسعه یابد.»
به گفته این وزارت «در حال حاضر بیش از ۳۰ زبان بومی و مادری در کشور وجود دارد و مروج است.»
این وزارت تأکید کرده است که بهعنوان ارگان مسئول متعهد به حفظ تنوع و بهبود همهی زبانهای بومی و مادری است.
فارسی ستیزی طالبان؛
وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان در حالی بر «حفظ تنوع»، «رشد» و «توسعه» تمام «زبان های مروج» کشور «بدون تفکیک» و «امتیاز» تأکید کرده است که این گروه از زمان تسلط بر افغانستان تاکنون، بارها متهم به «فارسی ستیزی» شده که موارد ذیل را در راستای تضعیف زبان فارسی اعمال کردند.
1.تضعیف رسمالخط فارسی و بهکارگیری زبان پشتو در بیشتر مکاتبات اداری دولت.
2.تغییر تقویم سالانه کشور از شمسی به قمری و حذف برخی از مناسبتهایی که ریشه در فرهنگ و تمدن فارسیزبانها دارد؛ مثل حذف رسمیت جشن نوروز از تقویم افغانستان و نیز حذف رخصتی روز عاشورا که بازهم یک روز بزرگ و رسمی ویژه پیروان مذاهب اسلامی میباشد و حذف آن نوعی مقابله با فرهنگ غیرپشتونها میباشد.
3.جابجایی کوچیها در مناطق کلیدی فارسیزبانها.
4.به پایین کشیدن تابلوهای به خط فارسی از سر دروازههای برخی ادارات رسمی دولتی، مخصوصا دانشگاهها و خیابانها.
5.برخورد تبعیضآمیز ادارات دولتی نسبت به کسانی که به زبان پشتو صحبت نمیتوانند و ایجاد سهولت برای مراجعین پشتوزبان.
6.فارسیزدایی از متون نوشتاری به بهانه اینکه واژهها ایرانی است.
7.ارایه سخنرانیها و مصاحبههای مطبوعاتی مقامهای حکومتی فقط به زبان پشتو.
8.تخلیه ادارات دولتی از حضور کارمندان غیرپشتون و تقرر عناصر پشتون؛ بدون کوچکترین توجه به تخصص و میزان تحصیل.
9.سپردن حداقل نود درصد وزارتخانهها، معینیتها، ریاستهای مستقل، ولایتها، و ریاستهای وابسته به ولایتها و وزارتخانهها، دادگاههای مرکز و ولایات به قوم پشتون.
سیاست دوگانه در نبود قانون؛
بسیاری از شهروندان افغانستان طالبان را متهم به «سیاست دوگانه» در قبال زبان های ملی و فرهنگ کشور می کنند.
عزیزالله رحمانی یکی از فرهنگیان هرات حذف واژههای فارسی را گامی برای ایجاد فاصله میان اقوام بیان میکند و میگوید: "اهانت به یک زبان و یک قوم اصلِ برابری شهروندی را زیر سئوال میبرد."
حمیدالله روفی یکتن از فرهنگیان بدخشان تصمیم طالبان را علیه زبان فارسی دشمنی آشکار با سایر اقوام ساکن در کشور عنوان کرده، میگوید: "زبان فارسی یک زبان بزرگ است و طالبان با دشمنی آشکارشان نمیتوانند سبب حذف یک زبان بزرگ شوند. با این کار تنها به خود توهین میکنند."
عطا محمد نور، والی پیشین بلخ در زمان جمهوریت در صفحهی رسمی فیسبوک، طالبان را به فارسیستیزی متهم کرده است.
آقای نور نوشته است: "این اقدامات فارسیستیزانه جز آنکه آتش نفرت را شدت بخشد کار دیگری نمیتواند. ستون این زبان آنقدر سست نیست که فرو ریزد"
رحمتالله نبیل، رییس پیشین امنیت ملی در رابطه به حذف واژه دانشگاه از درب ورودی دانشگاهاها واکنش نشان داد.
آقای نبیل در تویتی نگاشته است: «هموطنان ما از حذف کلمه شیرین و پر مفهوم دانشگاه باید ملول نباشند، و آنعده از هموطنان ما که تنها با درج کلمه پوهنتون به وجد آمدهاند، هم خشنود نباشند؛ چون اگر این وزیر تحصیلات عالی و این ملاها باشند، حال محصلان را در دانشگاه و پوهنتون هر دو خراب میبینم."
منیژه باختری، نویسنده و سفیر افغانستان در اتریش میگوید: «طالبان افزون بر اینکه یک گروه تبهکار تروریستیاند، دشمنی و ستیزهجویی با فرهنگها و زبانها هم دارند. آنان میخواهند افغانستان را کشور یکفرهنگی و یکزبانی معرفی کنند و در این راستا آجندای مشخصی دارند.» سفیر افغانستان در اتریش میافزاید که افغانستان یک کشور رنگارنگ، دارای فرهنگها و زبانهای متعددی است و این تنوع متعلق به همه شهروندان است. هیچ کسی حق ندارد با حذف، انکار و ستم هویت کشورمان را به یک زبان و قوم منحصر سازد. به گفته او، زبان فارسی، زبان بینالاقوام در افغانستان است و حذف آن به معنای انکار بیش از نصف شهروندان این کشور و فرهنگ زبان فارسی است.
مجیب مهرداد استاد دانشگاه نیز در یادداشتی درباره فارسیستیزی طالبان نگاشته است: «حذف واژه فارسی دانشگاه از تابلوی دانشگاه بلخ، سیاستهای طالبان را با سیاستهای ناسیونالیستهای تنگنظر دوره جمهوریت و تاریخ ریشهدار ستم فرهنگی در وطن پیوند میزند و این برداشت را که طالب نیروی ایدیولوژیک صرف است، باطل میکند.»
کاوه جبران، نویسنده نیز در این مورد واکنش نشان داده است. آقای جبران حذف واژه «دانشگاه» را برخورد قومی میداند و تاکید میورزد: «انکار قومیت و زبان طالب یک بحث سیاسی و نهایت گمراهکننده است. پروژهای ساختهوپرداخته دو دور جمهوریت قومی کرزیـغنی به همکاری شماری از ماموران چاکرمنش تاجیک و هزاره است که در اتاقهای ریاست امنیت ملی طراحی و تطبیق شده است.»
یعقوب یسنا، استاد پیشین دانشگاه البیرونی، از اقدام طالبان مبنی بر حذف زبان فارسی از لوحههای دانشگاهها و شماری از ادارههای دیگر دولتی از سوی طالبان هشدار میدهد. او میگوید که طالبان از زمان تصرف افغانستان تا این دم، دست به فارسیستیزی زده و تعصبات قومی را در بخشهای مختلف کشور دامن زدهاند. این استاد دانشگاه میافزاید: «فارسیستیزی بنا بر عصبیت و تعصب قومی طالبان است. اقدام طالبان از نادانی این گروه برمیخیزد. طالبان باید میدانستند که وجود زبانها در کشور فرصت و غنیمت برای کشور است. همچنان زبان فارسی زبان میانجی و زبان وحدت بین مردم افغانستان است.»
یسنا علاوه میکند که هرچند حذف زبان فارسی از کشور امکانپذیر نیست، اما این اقدام طالبان سبب شعلهور شدن تعصبهای زبانی و پرتنش ساختن مناسبات فرهنگی و اجتماعی مردم افغانستان میشود. یسنا خاطرنشان میسازد: «این اقدام طالبان بسیار خطرناک است و مناسبات فرهنگی، اجتماعی و همچنان زبانی جامعه افغانستان را آسیب میزند. اگرچه هماکنون هم این مناسبات خیلی آسیبپذیر است، اما این آسیبپذیری میتوانست ترمیم شود؛ اما این برخورد طالبان سبب میشود که اقوام و فرهنگهای کشور مرزهایش جدا شود.»
احمد، از فعالان پشتون در شبکههای اجتماعی نوشته است: «من باورم این است که نویسندهگان و روشنفکران امروزی زبان پشتو و فارسی رابطه دو طرفهای پشتوزبانان با زبان فارسی و فارسیزبانان با زبان پشتو را دوباره ترمیم کنند و رابطه ای که در قرن ۲۰ و در اثر به وجود آمدن دولتـملتها و تعبیر نادرست از "بیداری هویتها» ضرر دیده و باعث جدایی پشتوزبانها و فارسیزبانها از یک بخش تاریخشان که در آثار کلاسیک فارسی و پشتو است، شده، دوباره ترمیم شود."
امان الله فصیحی یکتن از فرهنگیان بلخ در یک دهه گذشته، نوعی فارسی ستیزی در افغانستان دلایل سیاسی میداند(من فکر نمی کنم حامیان خارجی دخالتی در این قضیه داشته باشند. ناسیونالیست های تند پشتون، عامل اصلی هست. آن ها در تمام ساختار قدرت به خصوص در زمینه آموزش و پرورش و دانشگاه ها. حضور موثری دارند، حتی قبلا خبرنگاری که از واژه دانشگاه به جای استفاده از معادل آن در زبان پشتو استفاده کرد، به شدت با او برخورد شد. وزارت آموزش و پرورش یا با این خبرنگار برخورد کرد. یعنی یک جریان ناسیونالیستی قدرتمند در آن جا این مسایل زبانی را عمده می کنند. در این بین منافع سیاسی گروه های قومی در اینجا تعیین کننده تر است تا این که یک عامل خارجی وجود داشته باشد. لذا به نظر نمی رسد که قدرت خارجی در این جا آمریکا و اروپا در افغانستان مسئله آن ها هم بحث زبان فارسی یا زبان پشتو نیست.)
سمیه پارسی یکتن از فرهنگیان کاپیسا میگوید: اگر ما به رابطه سیاست، زبان و هویت، به ویژه در جامعه چند فرهنگی و چند قومی افغانستان دقت کنیم، آن گاه اهداف سیاسیون پشتون در مبارزه با زبان فارسی نمایان میشود. فارغ از اینکه امروز چه فرقی دارد که به دو چرخه «بایسکل»، به دانشگاه «پوهنتون» و به خیابان «سرک» گفته شود ولی واقعیت این است که واژههایی از این دست این روزها دیگر صرفا کلماتی روزمره نیستند، بلکه تبدیل به نمادهایی از هویت و سیاست شدهاند و سیاستمداران کشورهای استعماری بر اساس برنامه های قدیمی از این تفاوت ها برای ایجاد تفرقه و جدایی در بین مردم دارند استفاده می کنند. اینکه که گفته می شود چرا مردم افغانستان زبان و لهجه دری را کنار گذاشته و با لهجه تهرانی و اصفهانی صحبت می کنند این نتیجه طبیعی سال ها زندگی در ایران است و این از آثار و عوارض زندگی در غربت است.
وی در ادامه افزود" چالش اصلی زبان فارسی در افغانستان اختلاف سیاستمداران پشتوزبان با سیاستمدران تاجیک و تبدیل یک موضوع فرهنگی به ابزاری برای پیشبرد سیاستهای تفرقه افکنانه است. متاسفانه در هشت سال گذشته دولت اشرف غنی به شکلی عیانتر از حکومتهای پیشین افغانستان از راههای مختلف تلاش کرده است نسخه مورد پسند خود را از زبان فارسی با وارد کردن الفاظ پشتو بر فارسیزبانان افغانستان تحمیل کنند و سیاستهایی برای نیل به این هدف برگزیدهاند که افغان ها آن را «فارسیستیزی» تعبیر می کنند.
خلیل قانت نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات میگوید: در دوران حکومت امانالله خان، تشخیص شد که زبان فارسی مانع رشد ادبیات اصیل افغانی یا همان زبان «پشتو» میشود و باید سرکوب شود، اما سرکوب نتیجه نداد.
در ادامه می افزاید: «محمد داوود خان، شماری از زبانشناسان شوروی وقت را دعوت کرد تا راههای جایگزینی پشتو را به جای فارسی بسنجند. این دانشمندان پیشنهاد کردند تا در زبان فارسی ماین بکارد، به این معنا که در هر جملهی فارسی، بین دو تا چند واژه پشتو را زیر نام مصطلحات ملی وارد کند.»
آقای قانت در ادامه میگوید: «داوودخان به وزارت فرهنگ نامه فرستاد تا اعضای دولت از واژههای فارسی مانند «بانو» و «دانشگاه» استفاده نکنند که این سنت را داوود خان به جا گذاشت و تا هنوز هم ادامه دارد.
در همین حال احمدغنی خسروی رییس سابق دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه دولتی هرات و استاد در دانشگاه بارت برلین درگفتگوی با بنیاد سعدی با برجستهسازی اهمیت زبان فارسی گفت: باور من این است که همیشه زبانهای قوی با همان قوت در جایگاه خود باقی میمانند. زبان فارسی قدرتمند است و حتی اگر در این سرزمین بیمهریهایی نسبت به آن صورت بگیرد زبان فارسی زبان همه است. قرنها حکومت کرده و قرنهای بعد هم در افغانستان حکومت خواهد کرد و نمیشود چنین درخت قوی و نیرومندی را حذف کنیم و زبان دیگری را که فرزند این زبان است جایگزین آن کنیم.
این پژوهشگر زبان برای نشاندادن قدرت زبان فارسی به ایستادگی و ماندن آن در برابر زبان عربی اشاره کرد و گفت:زبان عربی به عنوان یک زبان قدرتمند آمد و دهها و صدها زبان را در مسیر خود حذف و نابود کرد، از زبان سریانی گرفته تا زبان قبطی و نبطی و زبانهای دیگر که در کشورهایی مثل لیبی و مراکش و مصر و امثال آنها وجود داشت؛ اما زبان فارسی نابود نشد و توانست در برابر هجوم زبان قدرتمند عربی که دو پشتوانهی قوی دین و پشتوانه بسیار بزرگ جغرافیایی داشت، مقاومت کند. این نشان میدهد که زبان فارسی چنان بنیان قوی و قدرتمندی داشته است که توانسته است در برابر هجوم و سلطه زبان عربی باقی بماند.
وی افزود: آنچه باعث شد زبان فارسی بتواند در مقابل زبان عربی ایستاد بشود این بود که پشتوانه بسیار قوی داشت: مثل پهلوی ساسانی، پهلوی اشکانی، سغدی، تخاری، خوارزمی و اوستایی. تمام زبانها در مسیر زبان عربی حذف شدند، اما فارسی زبانها برای حفظ زبان خود دست به ایجاد لهجه دری زدند. لهجه دری بنا به گفته دکتر معین در شمال خراسان ایجاد می شود که بلخ و بدخشان و خوارزم و سمرقند و بخارا باشد. بعد همین لهجه دری میآید و از مسیر کابل و بامیان و هرات و نیشابور تا به فارس میرسد. سپس، همین لهجه دری لهجه اصلی زبان فارسی میشود که امیرخسرو از آن یاد میکند.
او با جداخواندن زبان دری و تاجیکی از زبان فارسی مخالفت کرد و گفت: ما یک زبان داریم که زبان فارسی و با لهجههای مختلف است. ریشهی اصلی و مادر همه این لهجهها هم زبان فارسی است.
حضرت وهریز، بنیان گذار ویبسایت گهواره و استاد زبان میگوید، دامن زن به نفاق قومی-زبانی یکی از نشانههای فروپاشیدهگی حکومت فعلی است. او نوشته است که سررشتۀ نفاق قومی-زبانی امروز مثل همیشه در دست ارگ است.
به گفتۀ آقای وهریز، ارگ ریاست جمهوری عمداً با بلندکردن سروصدا و تحریک مردم افغانستان میخواهد به روی کمکاریهایش سرپوش بگذارد.
پیشینه فارسی ستیزی؛
آنچه در مورد «خارجی» خواندن زبان فارسی در مدارک ثبت اسناد افغانستان در این اواخر دیدیم، به وضوح و روشنی میشود حس کرد که فارسیستیزان افغانستان به چیزی کمتر از حذف زبان فارسی از رسمیات کشور قانع و راضی نخواهند شد. آنان در این یک قرن قدم به قدم جلو آمدهاند، بدون هیچ تزلزلی و بدون هیچ تصمیمی برای توقف.
صد سال پیش زبان فارسی زبان رسمی، زبان اداره، زبان علم و زبان ادب کشور افغانستان بود و حتی شاهان درانی گاه به فارسی شعر میسرودند و دفتر و دیوان و کتابهای تاریخ آنان به فارسی بود. «تاریخ احمدشاهی» که وقایع سلطنت احمدشاه درانی را در خود دارد هم به دستور خود او و به فارسی نوشته شده است، به وسیله منشیای که خود پادشاه او را استخدام کرد.
تیمورشاه درانی به فارسی شعر میگفت و حلقهای از شاعران و ادبا را در گرد خود داشت. و از آن به بعد تا عصر امیر حبیبالله خان بارکزایی چنین بود. سردار مهردلخان مشرقی از برادران بیستگانه امیر دوستمحمد خان از مروجان زبان ادب فارسی بود و سردار نصرالله خان، نایبالسلطنه حبیبالله خان کسی است که دیوان بیدل زیر نظر او گردآوری و چاپ شد، در حوالی یک قرن پیش.
واصل کابلی شاعر نامدار فارسیزبان افغانستان دبیر خاص عبدالرحمان خان بود و کتاب «تاجالتواریخ» که وقایع عصر حکومت عبدالرحمان خان را از منظر خود پادشاه روایت میکند به فارسی است. همچنین است کتاب «سراجالتواریخ» که به نام «سراجالسلطنه» یعنی امیر حبیبالله خان پیوند خورده است.
زبان فارسی در یک سدۀ اخیر با چالش های سیاسی ناشی از سیاستِ نامهربانانه، تبعیض آمیز و غرض آلود دولت ها و برخی زمام داران افغانستان بگونۀ پیوسته و سیستماتیک رو برو گردید:
سال ۱۲۹۸خورشیدی: تغیر نام خراسان به افغانستان توسط شاه امانالله و در پی آن تغیرنام نشریهی سراجالاخبار به امان افغان.
سال ۱۳۰۰خ: صادرشدن دستور ایجاد «پشتو مرکی» به خاطر ساختن دستور زبان و واژگان جدید برای زبان پشتو.
سال ۱۳۰۴خ: تغیرنام واحد پولی کشور از «روپیهی کابلی» به افغانی.
سال ۱۳۰۹ /۱۳۱۲خ: جابهجاکردن پشتونهای آن سوی سرحد در شمال و مرز غربی کشور، به دلیل جداکردن فارسیزبانان سه کشور از هم و غصب زمین مردم بومی این مناطق و توزیع آن به این ناقلین توسط نادر شاه. البته آغاز این طرح در زمان امانالله بوده و هموست که نظامنامهی ناقلین به سمت قطغن را ترتیب داد. ولی با به تختنشستن نادر، این طرح به شدت عملی شد.
سال ۱۳۱۲خ: رسمیشدن زبان پشتو در کشور برای نخستینبار توسط ظاهرشاه.
سال ۱۳۱۵خ: برداشتهشدن زبان فارسی از نظام آموزشی و ممنوع اعلانکردن آن و مجبورساختن دانشآموزان به آموزش از راه زبان پشتو. در پی این دستور ظاهرشاه تمام کتابهای معارف که به زبان فارسی بود گردآوریشده و در صحن آن وزارت آتش زدهشد. دیگر هیچ آموزگار و هیچ دانشآموزی حق نداشت که در صحن مکتب فارسی گپ بزنند.
سال ۱۳۱۶خ: انجمن ادبی کابل دارای مجلهای بود به نام «مجلهی کابل» که از سال ۱۳۱۰ به زبان فارسی چاپ میشد. در سال ۱۳۱۶خ با تغیرنام انجمن ادبی کابل به «پشتو تولنه»، مجلهی کابل نیز به «کابل مجله» تغیرنام یافت.
سال ۱۳۱۸خ: در سال ۱۳۱۲ همزمان با بنیانگذاری بانک ملی افغانستان، پولهای زمان ظاهرشاه به چاپ رسید که باز هم متن آن مثل همیشه به زبان فارسی بود، بدینگونه: «خزانهی ملی افغانستان وعدهی تٲدیهی مبلغ [..] افغانی را به حامل سند هذا عندالمطالبه میدهد.» اما در سال ۱۳۱۸ پس از ایجاد «د افغانستان بانک» زبان متن پولها از پارسی دری به پشتو تغیر داده شد.
در قانون اساسی سال ۱۳۴۳ افغانستان، پس از جنجالهای بسیار سرانجام زبان فارسی را حذف کردند و به جای آن زبان پشتو رسمیت یافت. این امر باعث شد که هرگونه اصطلاحات فاخر فارسی غیر ملی خوانده شود و تنها اصطلاحات رایج در گویش فارسی دری افغانستان پذیرفته شود. در لویه جرگه آخرین قانون اساسی دوره جمهوریت نیز پس از چندین روز تنش، بازهم فارسی زبانها به خاطر مصالح سیاسی کوتاه آمدند و سرانجام در این قانون اساسی تصویب شد که "اصطلاحات ملی" باید در افغانستان محفوظ و غیر قابل تغییر بماند. به تفسیر مخالفان زبان فارسی، هر نوع اصطلاحاتی که در زبان فارسی در ایران استفاده شوند، کاربرد آن در ادارات رسمی، نظام آموزشی و رسانههای رسمی افغانستان غیر ملی به حساب میآید. اکنون هم، تنها استدلال مخالفان واژه "دانشگاه" این است که این واژه ایرانی است و نباید وارد ادارات و نظام آموزشی افغانستان شود.
سال ۱۳۵۲خ: کودتای داود خان و بنیادگذاشتن نظام جمهوری در کشور. داود همیشه میکوشید تا یک حکومت ملی مدرن را با ایدیولوژی ناسیونالیستی پشتونی ایجاد کند که بر محور پشتون و زبان پشتو بچرخد.
سال ۱۳۵۷خ: سال به قدرترسیدن نورمحمد ترهکی. ترهکی به عامساختن زبان پشتو میکوشید.
سال ۱۳۵۸خ: سال به قدرت رسیدن حفیظالله امین است. او نیز در قبال زبان همان سیاست ترهکی را داشت.
سال ۱۳۵۸خ: در این سال پس از حکومت سهماههی حفیظالله امین، ببرک کارمل به قدرت میرسد. کارمل زبان تمام ارگانهای دولتی را که به پشتو گردانیده شدهبود به فارسی بازگردانید و نشرات نیز در زمان وی کاملا به زبان فارسی بود.
سال ۱۳۶۵خ: سالیست که دکتر نجیب به قدرت میرسد. او نیز در قبال زبان سیاست کارمل را داشت. دکتر نجیب حتی در کنفرانس جهانی فرانسه که از سوی یونسکو برگزار شدهبود ــ و در آنجا از رهبران کشورها خواسته شدهبود که به زبان ملیشان سخن بگویند ــ به زبان فارسی سخنرانی کرد.
سال ۱۳۷۱: سال به قدرترسیدن استاد برهانالدین ربانی است. در زمان استاد ربانی برای کشور سرود ملی ساختهشد و این سرود به زبان فارسی بود. قلعهی اسلام قلب آسیا/ جاودان آزاد خاک آریا….
سال ۱۳۷۷خ: سال به قدرترسیدن ملاعمر است. در زمان سیاه وی آنچه میتوانست جان یک آدم را نجات دهد، بلدبودن زبان پشتو بود.
سال ۱۳۸۱خ: در این سال حامد کرزی به عنون رییس دولت موقت تعیین شد، او پس از دورهی موقت دو دور دیگر نیز رییسجمهور شد. کرزی برای از میان برداشتن زبان فارسی، زبان انگلیسی را قدعلم کرد تا زبان نظام آموزشی دانشگاهها شود، با این حساب میشد داشتههای علمی زبان فارسی را برای همیشه قات کرده و کنار گذاشت.
سال ۱۳۹۸خ: اینک غنی احمدزی، رییسجمهور غیرقانونی این کشور میخواهد صدسالگی نام قبیلوی افغانستان و دولت مستقلهی افغانیه را که از پدرانش ارث برده، تجلیل کند. این در حالیست که خارجیها در مذاکرات پشتپرده میخواهد سرنوشت صلح و جنگ این کشور را تعیین کند. غنی برای به اهتزاز درآوردن پرچم قبیلهاش بر برج خلیف ۲ میلیون دالر هزینه میکند و نزدیک به ۱۰ میلیون دالر دیگر تا کنون خرج برنامههای پرچم و استقلال شدهاست که سرجمع شود ۱۲ میلیون دالر، در حالیکه در کشورش چندین میلیون گرسنه نان شب خویش را ندارند.
پس از سقوط حکومت اشرف غنی هم، طالبان با ایجاد ارعاب و وحشت به «فارسیستیزی» سرعت بیشتری دادند؛ کارمندان فارسیزبان دوایر دولتی را اخراج، و کلیه متون اداری حکومت خود را بر مبنای زبان پشتو منتشر کردند. که سکوت رهبران ارشد طالبان در قبال این اقدامات است. بدیهی است که این سکوت سیاسی، باعث رشد رویکرد فارسیستیزی تاریخی در افغانستان میشود.
علاوه براین، رویه و سنت سیاسی در افغانستان همیشه این گونه بوده است که رهبری نظام و مقامات ارشد دولت در مناسبتهای رسمی باید به دو زبان فارسی و پشتو صحبت و سخنرانی کنند. برخلاف این رویه، تمام سخنرانیها و بیانیههای رسمی ملا هبت الله آخوندزاده رهبر طالبان، ملا محمد حسن آخوند رئیس دولت طالبان، رهبران ارشد طالبان مانند ملا برادر و سراجالدین حقانی در مناسبتهای رسمی، همه فقط به زبان پشتو بوده است و این در حالی است که بیش از نیم از جمعیت افغانستان را فارسی زبانها تشکیل میدهند و برخی از رهبران ارشد حکومت طالبان نیز به فارسی مسلط هستند. به نظر میرسد که این رویه رهبران ارشد طالبان، نیز زمینه لازم را برای رویکرد و اقدامات فارسیستیزانه در افغانستان، بیش از گذشته فراهم میسازد.
با وجود آنهم اخیراً ملا هبتالله آخوندزاده در دیدار با برخی مقامهای محلی طالبان، آنها را نصیحت کرده که از «تعصب قومی و منطقهگرایی» پرهیز کنند. جالب اینجا است که طالبان افرادی را که از انحصارگری و تمامیتخواهی طالبان انتقاد کنند، متهم به تعصب قومی و منطقهگرایی میکنند. آنها بارها در پاسخ به این سوال که چرا اکثریت اعضای کلیدی طالبان را پشتونها تشکیل میدهند، مدعی شدهاند که برای طالبان، نظر به ارشادات دینی، تقوا، دینداری و شایستهگی مهم است و قومیت و زبان اهمیت و ارزشی ندارد. گویا همه شایستگیها در وجود اعضای پشتون طالبان گرد هم آمده است.
یکی از موضوعاتی که ادعای طالبان در مورد داعیه دینی داشتنشان را نقض میکند، این حقیقت است که آنان عموماً فقط با شخصیتها و نمادهایی سر دشمنی دارند که متعلق به اقوام دیگر است. آنها مکرراً عکسهای مسعود، مزاری و ربانی را پاره یا محو میکنند، اما مثلاً با تصویر امانالله خان مشکلی ندارند. این در حالی است که اگر برمبنای تصورات دینی طالبان قضاوت کنیم، امانالله خان به هیچ صورت نباید فردی قابل قبول برای طالبان باشد. امانالله بهشدت طرفدار آموزش و آزادیهای زنان بود و در دوره حکمرانیاش تلاش کرد دست ملاها را از سرنوشت مردم کوتاه و امتیازات آنان را قطع کند.
بعد خارجی؛
زبان فارسی تنها با چالش سیاسی داخلی روبرو نیست. چالش سیاسی خارجی در برابر زبان فارسی در افغانستان پیوسته یکی از چالش ها در سده های اخیر است. نقش روس ها و انگلیس ها در تضعیف زبان فارسی بصورت کل در منطقه طی سده های 19 و 20 موضوع نا آشکار و پوشیده محسوب نمی شود. آن ها مانند دو تیغۀ یک قیچی، زبان فارسی را در آسیای میانه، شبه قاره هند و جنوب آسیا قطع کردند. امروز نیز که تمام رسانه های غربی به زبان فارسی در تلویزیون و رادیو برنامه پخش و منتشر می کنند، از صدای امریکا تا صدای آلمان، صدای روسیه، رادیوی آزادی و حتی بی بی سی، سیاست جدایی زبان فارسی را با دو نام فارسی و دری تعقیب می کنند و می کوشند تا این جدایی و تفاوت را در یک زبان واحد به نام سه زبان جدا گانه معرفی و ثبت کنند.
نقش سیاسی ایران و سیاست دولتی و رسمی آن بر خلاف تصور و بصورت باور نکردنی، در جهت تضعیف زبان فارسی در افغانستان قابل مطالعه و بررسی است. ایران نه تنها به عنوان یک کشور قدرتمند و ثروتمند منطقه و همسایه بر خلاف کشورهای چون ترکیه و عربستان که برای تقویت زبان ترکی و عربی با تمام توان و ظرفیت تلاش می کنند، یک دالر را در جهت تقویت زبان فارسی در افغانستان هزینه نکرد، بلکه بر عکس در موضع رسمی و سیاسی خود موجب تضعیف و تخریب زبان فارسی در افغانستان شد. ایران با سیاست انحصار طلبی در زبان فارسی و در نقش برادر بزرگ غاصب در صدد آن شد تا تنها زبان فارسی را به عنوان یک زبان بزرگ تمدنی منحصر به جغرافیای سیاسی ایران بسازد و تمام مفاخر تاریخی این زبان و حوزۀ تمدنی آن را به خود اختصاص دهد. امروز این انحصار طلبی نامنصفانه به گونه ای است که ایرانی ها مولوی جلال الدین محمد بلخی را با تمام مشاهر علوم وادب زبان فارسی که در جغرافیای افغانستان متولد شده اند، ایرانی می دانند و آن ها را در سازمان فرهنگی یونسکو به نام خود ثبت می کنند.
مغز متفکر فارسی ستیزی؛
در قرن نوزده که مفکوره ناسیونالیستی در جهان ایجاد شد و به ترکیه عثمانی، ایران، افغانستان و شبه قاره هند رسید تعدادی از شخصیتهای پشتون به فکر افتادند زبان افغانی(به معنای پشتون) را در افغانستان رسمی کنند. ایدئولوگ این مفکوره در افغانستان محمود طرزی بود که در دوره عبدالرحمن به ترکیه مهاجر و همانجا با پانترکیزم و اندیشه ناسیونالیزم و تحولات اروپایی آشنا شد. طرزی وقتی در دوره حبیب الله خان به افغانستان برگشت فرصت یافت: اولاً کمکم زبان، فرهنگ و ادبیات پشتو را ایجاد کند، چون تا آن موقع چیزی نبود؛ ثانیاً آن را رسمیت ببخشد. رسمیتبخشیدنش هم ساده بود برای اینکه قدرت در دست پشتونها بود؛ اما نه آنقدر ساده که به یکمرتبه انجام شود.
فرهنگ غالب این سرزمین، فرهنگ فارسی بود و خود خاندان طرزی آدمهای ادیب و تحصیل کرده به زبان فارسی بودند. شاهان سدوزایی که افغانستان را بهوجود آورده بودند هم همهشان به زبان فارسی پرورش یافته بودند و فرهنگشان فارسی بود. فرهنگ، تاریخ، ادبیات و زبان محاوره و آموزش مردم بهطور کلی فارسی بود. برای همین، به صورت مرحله به مرحله برای توسعه زبان افغانی یا پشتو مقدمهچینی کرد. این مقدمهچینی در روزنامه سراج الاخبار و سراج امانی صورت گرفت و مقالاتی با عنوان زبان و ادبیات نوشت که در مرحله اول، زبان فارسی را و در مرحله دوم ادبیات فارسی(شعر و نثر فارسی) را بیریشه خواند. بیریشه به این معنا که تقلیدی از ادبیات عرب است و از پیش از اسلام سند زنده و موجود برای چهطور بودن شعر فارسی و ادبیات فارسی نداریم. این گونه خواست که زیر پای زبان فارسی را سست و زبان و ادبیات پشتو را محکم کند. این نخستین توجه حکومتهای پشتونتبار به زبان پشتو در افغانستان است که زمینهچینیاش از دوران حبیبالله و شروع رسمیاش از دوره امان الله است.
انگیزه های فارسی ستیزی؛
1.حب ذات و علاقه ی شدید به قوم: این وابستگی شدید عامل بسیاری از خرافات و زشتی ها به بهانهای حفظ آداب و رسوم می شود. و حجابی در برابر حق و منطق. همین ویژگی باعث می شود که چشمت را در برابر حق ببندی و توانایی دیدن استعدادهایی کسی یا قومی دیگر را نداشته باشی.
2.پایین بودن سطح فکر و فرهنگ: این ویژگی تا جایی بر آنها فشار می آورند که تنبانش را در مقابل جمع بکشد؛ لخت و برهنه از دیگران تنفر جویند
3.شخصیت زدگی عامل دیگری تعصب و لجاجت است: گاه شخصی در نظر انسان چنان قداست پیدا می کند، که گفتار و رفتار او از دایرهای نقد خارج می شود. هر چند از نظر علمی و اخلاقی در سطحی پایینی قرار داشته باشد. بابا و امیر و متفکر دوم گفته چشم و گوش بسته، جان و مال و وجدان خود را در راه او از دست داده، بی آنکه در محتوای گفتار و رفتار او کمترین اندیشه کنند.
4.راحت طلبی و تنبلی نیز باعث تعصب و لجاجت می شود. زیرا انتقال از وضع موجود به وضع بهتر، نیاز به کوشش و تلاش و پیکار دارد. و راحت طلبان حاضر به استقبال این امور نیستند. به همین دلیل آنچه دارند سخت می چسبند و از آن جدا نمی شوند. اینجاست که بر وجدان ها فشار می آورند، که بپذیرند تا کسی با ۲۰ نمره در دانشگاهی بیاید و دیگری با ۳۲۰ نمره حق ورود به آن دانشگاه را نداشته باشد.
5.انزوایی اجتماعی و فکری یکی دیگر از اسباب تعصب است. وقتی انسان در خودش، محیط فکری و اجتماعی و قومی اش فرو برود و از جوامع دیگر و افکار آنها بی خبر بماند، نسبت به آنچه در اختیار اوست، سخت وابسته می شود. نمی بینند که در کتابخانه ها، در مقابل هر صد قفسه کتاب فارسی یک قفسه کتاب پشتو نیست.
سیاسی کردن موضوع زبان فارسی در افغانستان یک سم مهلک برای یکپارچگی مردم است و سیاستمداران نباید خود را وارد این عرصه کنند و آن را ابزاری برای پیشبرد سیاستهای خود کنند، بهتر است این عرصه را به شهروندان و سازمانهای مردم نهاد واگذار کنند تا سیر تکاملی زبان فارسی در جامعه افغانستان محک خورد و آزمایش شود و خود به پختگی برسد.
حامیه نادری
منابع:
1.کتاب «پارسی دری در سهصد سال اخیر» اثر تهماسبی خراسانی.
2.کتاب «سرگذشت زبان فارسی دری» اثر رهین، رسول.
3.https://fa.shafaqna.com
4.https://8am.media/
5.صفحات فضای مجازی(فیسبوک و تویتر