صلح با كي؟
اعلان خبر مرگ ملا عمر رهبر گروه طالبان باعث دگرگوني ها در سياست حکومت افغانستان در قبال گروه طالبان و پاکستان و همچنين منجر به ايجاد تنش در درون گروه طالبان شده است. ملا اختر منصور معاون ملا عمر خواهان رهبري اين گروه است.
او براي مشروعيت بخشي رهبري خود دست به کار هاي زيادي زده است. از جمله پذيرش بيعت ايمن الظواهري رهبر القاعده.
اين رابطه بيش از همه مسئله گفتگو هاي صلح را در حالت تعليق در مي آورد. از پيش شرط هاي گفتگو هاي صلح اين بود که گروه طالبان با القاعده قطع رابطه نمايد.
اکنون که رابطه ميان القاعده و گروه طالبان ايجاد شده است، آيا گفتگو هاي صلح ادامه خواهد يافت. آيا حکومت افغانستان بعد از نشر خبر مرگ ملا عمر علاقمندي به گفتگوي صلح با گروه طالبان دارد؟ گفتگو با گروهي که در حال انشعاب است، سودمند است؟ اين سوال ها جدي و داراي اهميت اساسي براي تدوين و پيشبرد مسئله صلح است. در ذيل تلاش مي شود به اين سوال ها پاسخ داده شود.
در سال 2001 ميلادي، گروه طالبان در يک مخمصه جدي گير مانده بود. بعد از حملات يازدهم سپتامبر از گروه طالبان خواسته شده بود که رهبر القاعده را به آن ها تسليم نمايد و اين گروه تروريستي را از افغانستان خارج نمايد.
گروه طالبان اما، از القاعده حمايت کرد و اسامه بن لادن را به آمريکا و جامعه جهاني تسليم نکرد.
اين انتخاب براي گروه طالبان سخت تمام شد. آن ها امارت اسلامي را از دست داد. اميرالمومنين شان سال ها، پنهان شد و بي صدا، بي تصوير زندگي کرد و در نهايت به شکل حقيرانه مرد. با اين حال، اين گروه به صورت کامل از پاي در نيامد. با وجود از دست دادن قدرت و امارت اما، شکست کامل را نپذيرفته بود و در سيزده سال گذشته عليه نيرو هاي خارجي و حکومت افغانستان جنگيد.
در سال هاي اخير حکومت حامد کرزي اما، نوع نگاه به گروه طالبان تغيير کرد. سران حکومت در پي گفتگو برآمدند. هر راه ممکن براي متقاعد کردن اين گروه براي گفتگو را در پيش گرفتند. با اين حال، حکومت کرزي موفق به گفتگو مستقيم و رو در رو نشد.
با روي کار آمدن حکومت جديد و دنبال کردن پروسه صلح به صورت جدي تر اما، امکان گفتگوي صلح بيشتر شد.
حکومت نتوانست به صورت مستقيم با نماينده هاي گروه طالبان بنشيند و بر سر جنگ و صلح گفتگو نمايد. اما اين گفتگو ظاهرا با نشر خبر مرگ ملا عمر به پايان رسيد.
آغاز پروسه صلح اين پيش شرط از جانب ايالات متحده آمريکا و حکومت افغانستان مطرح شد که گروه طالبان براي گفتگو بايد با القاعده قطع رابطه نمايد.
روي آوردن دو طرف به گفتگوي صلح به معني پذيرش اين پيش شرط بود. از آغاز گفتگوي صلح روابط گروه طالبان و شبکه القاعده نيز با ابهام مواجه بود. هيچ نهاد امنيتي سخني از رابطه اين دو گروه با همديگر گزارش ندادند.
اکنون اما، رابطه اين دو گروه يک بار ديگر عيان شد. پيش شرط گفتگوي صلح را زير پا گذاشت. حال آيا جانب حکومت افغانستان گفتگوي صلح را دنبال خواهد کرد. پاسخ به اين سوال سخت و دشوار است. زيرا، به بعيد به نظر مي رسد که گروه طالبان با شبکه القاعده قطع رابطه کرده باشد. در زمانه که قدرت سياسي را به دست داشتند و به خاطر آن ها قدرت و امارت را از دست دادند، بعيد به نظر مي رسد که در چند سال گذشته به خاطر گفتگوي صلح با آن ها قطع رابطه کرده باشد. اکنون که رابطه شان برملا شده است، نشان از دو چيز است.
اول؛ در درون گروه طالبان دو دستگي به وجود آمده است. اين دو دستگي باعث شده است که دو طرف براي بالا بردن سطح مشروعيت خود با گروه هاي جهادي در نقاط مختلف جهان ارتباط برقرار نمايد و حمايت آن ها را با خود داشته باشد. افشا شدن رابطه القاعده و طالبان در زمانه کنوني ناشي از اين مسئله است. اما اين بدين معني نيست که گروه طالبان با آغاز گفتگو هاي صلح با القاعده قطع رابطه کرده باشد.
باور نگارنده بر اين است که گروه طالبان بازي دوگانه را در پيش گرفته بود. از يک طرف در صدد پيشبرد جنگ با نيرو هاي خارجي و حکومت افغانستان بود و از طرف ديگر، به دنبال امتياز گيري از حکومت افغانستان از مجراي گفتگوي هاي صلح. آن ها هيچ گاه به دنبال صلح واقعي نبوده است.
با شبکه القاعده هيچ گاه رابطه خود را قطع نکرده بود. بلکه براي استفاده از پروسه صلح رابطه خود را پنهان نگه مي داشت.
با اين اتفاقات گفتگوي هاي صلح اما، ديگر سودي براي حکومت افغانستان ندارد. گروه طالبان به صورت مشخص به سه دسته تقسيم شده است. عده اي انشعاب کرده است و به گروه داعش پيوسته است. عده اي جانب ملا اختر منصور معاون ملا عمر را گرفته اند و در حال جنگ، انتحار و انفجار در افغانستان است. تعدادي کمي از گروه طالبان اما، چشم به يعقوب پسر ملا عمر دوخته اند. تا هنوز معلوم نيست که پسر ملا عمر به مخالفت با رهبري ملا منصور ادامه مي دهد يا خير. به هر صورت، اين چند دستگي نشان تضعيف شدن گروه طالبان است. بعيد به نظر مي رسد که ملا منصور همانند ملا عمر بتواند نفوذ اجتماعي و سياسي کسب نمايد. بنابراين، اراده قاطع براي مبارزه در سطح رهبريت گروه طالبان براي هميشه با ملا عمر به خاک سپرده شد.
قراين وجود دارد که حکومت افغانستان نيز ديگر به دنبال گفتگوي صلح با گروه طالبان نيست. حملات نخبگان سياسي بر پاکستان يکي از موارد است. در فرجه زماني بسيار کم رئيس جمهور اشرف غني، معاون اول رياست جمهوري، ژنرال عبدالرشيد دوستم و وزير دفاع در برابر پاکستان واکنش تند نشان دادند. واکنش ها بيانگر آن است که با مرگ ملا عمر و چند دستگي ميان گروه طالبان حکومت افغانستان ديگر خواهان گفتگو هاي صلح نيست. زيرا، گفتگوي صلح منجر به ثبات و آرامش نمي شود. مرگ ملا عمر و پنهان نگه داشته شدن آن نشان داد که گروه طالبان اراده مستقل ندارد بلکه کشور هاي مختلف بر اين گروه نفوذ دارد و بدون اراده آن ها قادر به انجام کاري نيست.
در پايان بايد گفت که حکومت افغانستان بايد به بازي دوگانه گروه طالبان نقطه پايان بگذارد و نگذارد که ديگر از مجراي گفتگوي صلح آن ها به امتيازاتي دست يابد. به جاي هزينه کردن روي گفتگوي صلح که تا هنوز نتيجه عيني و ملموس در کاهش حملات و انفجار و انتحار ها نداشته است، بهتر آن است که اين هزينه ها روي سازماندهي و پاسخدهي حملات اين گروه مصرف شود. چند دستگي گروه طالبان و روي کار آمدن داعش باعث تضعيف بيشتر اين گروه مي شود و در نهايت، احتمال اين وجود دارد که گروه طالبان براي هميشه از صحنه سياسي افغانستان خدا حافظي نمايد.