سياست ما در قبال جنگي صلح
مردم ما با اصطلاح سياست دوگانه آشنايي دارند. اين اصطلاح در افغانستان بيشتر در مورد پاکستان به کار مي رود. منظور از سياست دوگانه پاکستان اين است که آن کشور در مبارزه با تروريسم از سياست هاي دوپهلو استفاده مي کند، از يک طرف همگام با ايتلاف بين المللي مبارزه با تروريسم، عمليات هايي را در مناطق مختلف پاکستان راه اندازي مي کند و از سوي ديگر با برخي از شبکه هاي تروريستي در تعامل وهمکاري مي باشد و از آنها براي پيشبرد اهداف راهبردي خود در منطقه استفاده مي کند.
منظور از طرح اين موضوع اين است که حکومت افغانستان نيز در قبال تروريستان و گروه هاي حامي آنها از سياست هاي دوگانه بهره مي برند. از يک طرف پروسه صلح را با مصارف گزاف راه مي اندازد و از طالبان دعوت به مذاکره مي کند و از سوي ديگر شعارهاي تند جنگ را سر مي دهد و از قتل و کشتار سخن مي گويد.
در زمان رييس جمهور قبلي اين دوگانگي کمتر ديده مي شد. آنچه بود شعار صلح و برادري بود. امتيازهاي يک طرفه و خارج ساختن رهبران طالبان از ليست سياه سازمان ملل و آزادي فرماندهان عمده آنها از زندانهاي پلچرخي و بگرام. در آن زمان وقتي حکومت عمليات شبانه را ممنوع اعلام کرد و عليه حملات هواپيماي بدون سرنشين شديدا موضع گرفت و هر روز قضيه کشتار مردم ملکي را بيش از حد برجسته مي ساخت، مردم مي فهميد که حکومت فهيم شان باتمام نيرو و امکانات در راستاي صلح تلاش مي کند. اما اين وضعيت پس از روي کار آمدن حکومت وحدت ملي با پيچيدگي خاص همراه گرديد. از يک طرف رييس جمهور با تعبير» مخالفان سياسي» به نگراني مردم افزود و از سوي ديگر تأکيد مي شد کساني که مردم و نيروهاي امنيتي ما را مي کشند، دشمن ما هستند.
اما طالبان مانند گذشته نه به تعبير نرم رييس جمهور اهميت دادند و نه به هشدارهاي آن وقعي نهادند. سران اين گروه همچنان بر طبل جنگ کوبيدند و از آغاز حملات بهاري خبر دادند. حملات بهاري طالبان برخلاف سال هاي گذشته، بر ناامن سازي مناطق شمالي کشور تمرکز پيداکرد و چالش هاي زيادي را فراروي حکومت در اين مناطق به وجود آورد.
جنايات غير انساني طالبان در بدخشان و ميدان وردک و فشارهاي نظامي که در ولايت هاي ديگر بر نيروهاي امنيتي وارد کرد، خشم عمومي را در برابر طالبان بر انگيخت و فشارهاي مضاعفي را بر مقامات حکومتي تحميل نمود. مقامات امنيتي نيز در پاسخ به انتقادات شهروندان اظهار داشتند که طالبان دشمن ماست. بر کساني که بر مردم ما رحم نمي کنند، هرگز رحم نمي کنيم. البته اين گفته ها تا حدودي روحيه آسيب ديده نيروهاي امنيتي را ترميم کرد و انگيزه هاي جنگي و مبارزاتي نيروها را بالابرد، اما مردم نسبت به اين شعارها باديده شک و ترديد نگاه مي کردند.
رفتن دوستم به ولايت هاي شمال از جايگاه معاون اول رييس جمهور و موضع گيري هاي صريح و روشن ايشان در برابر طالبان و ساير مخالفان مسلح شک و ترديدهاي موجود را تاحدودي از بين برد و اين اطمينان را به وجود آورد که دولت در کنار پروسه صلح به مسأله جنگ نيز توجه دارد.
اما نکته مهم و اساسي اين است که سياست هاي دوگانه حکومت در قبال طالبان و ساير مخالفان مسلح در چوکات يک راهبرد مشخص صورت نمي گيرد. کل حکومت در برابر روند صلح و جنگ، همسان تصميم نمي گيرند، تا از صلح و جنگ مانند دو تيغه يک قيچي براي رسيدن به يک هدف کلان سياسي استفاده شود. اينجا بخشي از حکومت از تمام توان خود در راستاي صلح استفاده مي کنند و بخشي ديگر بر جنگ اصرار مي ورزند، بدون اين که هماهنگي ميان اين دو تصميم و دو عمل وجود داشته باشد. بنابراين سياست هاي دوگانه حکومت، پيش از آن که سلطه و سيطره حکومت را بر مسايل مهم ملي نشان دهد، بيانگر يک نوع گسستگي و نابساماني در راهبردها و برنامه هاي حکومت مي باشد و ادامه اين وضعيت مي تواند هم آينده صلح را به مخاطره اندازد و هم بر سرنوشت جنگ تأثير منفي داشته باشد.