مساله صلح دوستی آلمانی ها
مساله صلح دوستی آلمانی ها
10:06
1390 / 01 / 27
"فئودور لوکیانوف" (Fedor Lukyanov) تحلیل گر سیاسی، ویژه خبرگزاری«ریا نووستی»
ممکن است رای گیری در شورای امنیت سازمان ملل متحد که طی آن اجازه اجرای عملیات مسلحانه در لیبی صادر شد، بر سیاست اروپایی تاثیر جدی بگذارد. وقتی آلمان در این رای گیری در شورای امنیت سازمان ملل متحد رای ممتنع داد، متحدان در اتحادیه اروپا و ناتو کم مانده بود برلین را به خیانت به ایده آل های همبستگی در منطقه اروپا و اقیانوس اطلس متهم سازند.
مدل اروپای غربی در نیمه دوم قرن 20 میلادی هدف تشکیل چنان سیستمی را دنبال می کرد که از تکرار درگیری های فاجعه بار در نیمه اول این قرن جلوگیری کند. هدف اولیه هم ناتو و هم جامعه اروپا نگه داشتن آلمان، محرک دو جنگ جهانی در چارچوب چنان ائتلاف های سخت گیرانه ای بود که امکان انحراف از خط مشی مقرر را بوجود نیاورند. یگانه نوع مجاز توسعه طلبی برای این کشور، توسعه طلبی اقتصادی بود که آلمانی ها بطور درخشانی از آن استفاده کرده و بسرعت به قدرت اقتصادی برتر در اروپای متحد تبدیل شدند.
اتحاد آلمان پس از سقوط اردوگاه سوسیالیستی نگرانی های زیادی را در کشور های همسایه بوجود آورد. با استفاده از همین راهکارها در رفع نگرانی ها توفیق حاصل شد. در نظر بود با تقویت و گسترش ائتلاف هایی که آلمان در آنها عضویت داشت، تقویت آلمان تعدیل شود. ابتدا همه چیز همانا چنین بود و ناتو و اتحادیه اروپا نه فقط در سیاست اروپایی بلکه در سیاست جهانی جلو دار و پیشتاز بودند. برلین نقش خود به عنوان شریک اصلی پاریس را بخوبی اجرا می کرد و این دوکشور موتور همگرایی بودند. آلمان موتور اقتصادی و فرانسه موتور سیاسی این روند بود.
در قرن 21 میلادی همه چیز تغییر کرد. آمریکا که در گرداب مسایل کاملا متفاوتی از جمله خاورنزدیک، تروریسم و همچنین ارتقای آسیا گیر کرده بود، دیگر وقت رسیدگی به امور اروپا را نداشت. اروپا نیز نه فقط حدود گسترش و تعمیق همگرایی بلکه همچنین امکان عقب روی بسوی افزایش نفوذ و بلند پروازی دولت های ملی در این قاره را احساس کرد چون هماهنگ کردن راهکارهای سیاسی و تقسیم مشکلات مالی برای کشور های اروپایی هر چه دشوار تر می شد.
رفع بحران پروژه اروپایی، کمک رسانی اقتصادی و رهبری سیاسی را طلب می کند و همانا از آلمان قوی ترین و با نفوذ ترین کشور عضو اتحادیه اروپا چنین انتظاراتی دارند اما آلمانی ها دیگر عادت ندارند نقش رهبری کننده را ایفا کنند چون تمام سیاست اروپایی تا به حال در راستای مبارزه با بلند پروازی های آلمان قرارداشته است. هر وقتی که آلمان جرات می کند در هرحال گامهای مستقل بردارد، فورا احساس نگرانی در شرکای این کشور بوجود می آید.
به این معنا ازآلمان انتظار دارند نقش پیشتاز ایفا کند اما فقط تا آن درجه ای که همسایگان بزرگ اجازه دهند.
بطور همزمان نگرانی رای دهندگان آلمانی بخاطر وضع اقتصادی در این کشور افزایش می یابد.علاقه آلمانی ها به ایفای نقش "کیف پول" اصلی اروپا برای پرداخت بدهی های دولتهای بی مسئولیت کشور های دیگرهر چه کمتر می شود.
اتحادیه اروپا بدون تحولات بنیادی درونی در معرض خطر تبدیل به ناحیه دچار مصیبت اقتصادی قرار خواهد گرفت.اراده آلمان که فقط در صورت وجود مقامات قوی و دارای اعتماد بنفس در این کشور امکان پذیر خواهد شد، برای اجرای اصلاحات ضرورت دارد. اما نه در آلمان و نه در فرانسه چنین مقاماتی وجود ندارند چون در فرانسه هم "نیکلا سرکوزی" مبارزه بسیار شدیدی را برای انتخاب مجدد به سمت ریاست جمهوری در سال 2012 میلادی در پیش دارد.
عدم تمایل آلمان به شرکت در عملیات نظامی در رابطه با مخالفت شدید مردم در داخل این کشور با چنین کاری است و مقامات آلمان نمی توانند ضرورت استقرار سربازان آلمانی در افغانستان را به مردم کشور خود توضیح دهند.
اصلا اینکه اکنون شرکای آلمان از چیزی بسیار ناراضی هستند که در واقع به منزله پیروزی سیاست آنها می باشد، عجیب و باور نکردنی است. آخر 50 سال تلاش می شد آلمان عادت ستیزه جویی و تجاوزکاری را ترک کند اما حالا از این کشور بخاطر عدم شرکت در لشگر کشی ها انتقاد می نمایند.
چگونگی موضع گیری آلمان در امور اروپایی یک مساله اساسی است که وضع اتحادیه اروپا در سالهای نزدیک وابسته به آن خواهد بود. آیا اروپای متحد از لحاظ سیاسی بطور نهایی فروخواهد پاشید یا تشکل تازه های بر اساس نوین آغاز خواهد شد؟