زنګ اول
کودتایی که تاریخ را به عقب کشانید
چهارشنبه 07 ثور 1390 ساعت 09:19 روزنامه 8صبح
گرچه خصلت و سرشت و پیامدهای همه کودتاها در تاریخ، حتا آن کودتاهایی که با حسننیت بهراه افتادهاند را میتوان شبیه به هم دید اما در این میان کودتای هفتم ثور 1357 بازیگران بیشرم و دروغگو و مردمفریبش با ریاکاری و تزویر شیطانی، آن را انقلاب نام نهاده بودند و پشت سر آن جز نیاتها و مقاصد اقتدارگرایانهی عدهای لومپنمنش نهفته نبود و اغراض الحاقطلبانه و جهانخوارانهی امپریالیزم نظامیگر شوروی قرار نداشت. حقیقت این است که مشتی شیاد سیهکار و تشنهی قدرت در رهبری و تعدادی ناآگاه بیخبر در صفوف، فاجعهای را کارگردانی کردند که موجب ایجاد اختلال در روند تکامل تاریخ افغانستان شد و عواقب شوم و منفی آن تاهنوز دامنگیر مردم و کشور ما است. ترهکی رهبر حزب و شارلاتان شیاد جنرالزادهی شناخته شدهای که ببرک کارمل نام داشت، با اعلام اینکه چون فاجعهی هفت ثور در روز روشن رخ داده است میتوان آن را انقلاب نام نهاد و دیگر افراد حزب که رادیوی حزب تودهی ایران تنها منبع آموزش ایدیولوژیکشان بود و چند اعلامیهی حزبی نیز پشتوانهی استراتیژیکشان را میساخت، با همان تعریف ترهکی به استقبال کودتایی رفتند که حتا برخی از رهبرانشان از وقوع آن خبر نداشتند و صبح روز بعد باخبر شده و به رفقای!شان پیوستند. شاخص عمدهی دورهای که با کودتای ثور آغاز شد جعل و دروغ و فریب بود که توسط سادیست وحشی و توطیهگر بیرحم عقدهمندی بهنام حفیظالله امین که فقط به اعتبار آشنایی با نظامیان حزب، قوماندان اعلی کودتا لقب گرفته بود و با تکیه بر همین نظامیان قدرت و سلطهی بیچون و چرایش را حتا بر رهبران حزب قایم کرده بود، فرماندهی میشد. در واقع کودتای ثور بنیانگذار بدعتها و سنتها و آموزههای شرمآور و ننگینی شد که با از بین رفتن حزب و دولت خلقی هم از بین نرفت و حتا توسط جانشینان آنها ادامه یافت. حزب خلق عنوان پیشگام طبقهی کارگر برخود گذاشته بود در حالیکه هیچ یک از رهبران آن نه سابقهی کارگری داشتند و نه اخلاق و سلوک کارگری یا دهقانی، از همین سبب از قتلعام کارگران و دهقانان و سایر اقشار فقیر و نادار ابایی نداشتند. در جناح مقابل نیز کسانی از انقلاب و جهاد اسلامی سخن میگفتند که نه از تقوا و خلوص پیامبر گرامی اسلام و نه از صفا و صداقت خلفای اسلام در رفتار و اخلاقشان، نشانهای وجود نداشت. پیامبر اکرم چیزی برای خودش نیندوخت و ابوبکر و عمر و علی نیز همچنین، اما غارت و چپاول و سرقت و تجاوز توسط کسانی که منسوب به آن شخصیتها بودند، چنان نبود که به سادگی از آنها چشم پوشید. جنگ بر سر تصاحب و تملک و غصب قدرت و ریاست، به حدی رسید که جنایات و خیانات جلادان سرخپوش و سیاهدل آن دوران را کمرنگ سازد نه اینکه به فراموشی ببرد. این شاید یکسره تصادفی هم نباشد که هشت ثور یک روز پس از هفت ثور، تکرار میشود.
چهارشنبه 07 ثور 1390 ساعت 09:19 روزنامه 8صبح
گرچه خصلت و سرشت و پیامدهای همه کودتاها در تاریخ، حتا آن کودتاهایی که با حسننیت بهراه افتادهاند را میتوان شبیه به هم دید اما در این میان کودتای هفتم ثور 1357 بازیگران بیشرم و دروغگو و مردمفریبش با ریاکاری و تزویر شیطانی، آن را انقلاب نام نهاده بودند و پشت سر آن جز نیاتها و مقاصد اقتدارگرایانهی عدهای لومپنمنش نهفته نبود و اغراض الحاقطلبانه و جهانخوارانهی امپریالیزم نظامیگر شوروی قرار نداشت. حقیقت این است که مشتی شیاد سیهکار و تشنهی قدرت در رهبری و تعدادی ناآگاه بیخبر در صفوف، فاجعهای را کارگردانی کردند که موجب ایجاد اختلال در روند تکامل تاریخ افغانستان شد و عواقب شوم و منفی آن تاهنوز دامنگیر مردم و کشور ما است. ترهکی رهبر حزب و شارلاتان شیاد جنرالزادهی شناخته شدهای که ببرک کارمل نام داشت، با اعلام اینکه چون فاجعهی هفت ثور در روز روشن رخ داده است میتوان آن را انقلاب نام نهاد و دیگر افراد حزب که رادیوی حزب تودهی ایران تنها منبع آموزش ایدیولوژیکشان بود و چند اعلامیهی حزبی نیز پشتوانهی استراتیژیکشان را میساخت، با همان تعریف ترهکی به استقبال کودتایی رفتند که حتا برخی از رهبرانشان از وقوع آن خبر نداشتند و صبح روز بعد باخبر شده و به رفقای!شان پیوستند. شاخص عمدهی دورهای که با کودتای ثور آغاز شد جعل و دروغ و فریب بود که توسط سادیست وحشی و توطیهگر بیرحم عقدهمندی بهنام حفیظالله امین که فقط به اعتبار آشنایی با نظامیان حزب، قوماندان اعلی کودتا لقب گرفته بود و با تکیه بر همین نظامیان قدرت و سلطهی بیچون و چرایش را حتا بر رهبران حزب قایم کرده بود، فرماندهی میشد. در واقع کودتای ثور بنیانگذار بدعتها و سنتها و آموزههای شرمآور و ننگینی شد که با از بین رفتن حزب و دولت خلقی هم از بین نرفت و حتا توسط جانشینان آنها ادامه یافت. حزب خلق عنوان پیشگام طبقهی کارگر برخود گذاشته بود در حالیکه هیچ یک از رهبران آن نه سابقهی کارگری داشتند و نه اخلاق و سلوک کارگری یا دهقانی، از همین سبب از قتلعام کارگران و دهقانان و سایر اقشار فقیر و نادار ابایی نداشتند. در جناح مقابل نیز کسانی از انقلاب و جهاد اسلامی سخن میگفتند که نه از تقوا و خلوص پیامبر گرامی اسلام و نه از صفا و صداقت خلفای اسلام در رفتار و اخلاقشان، نشانهای وجود نداشت. پیامبر اکرم چیزی برای خودش نیندوخت و ابوبکر و عمر و علی نیز همچنین، اما غارت و چپاول و سرقت و تجاوز توسط کسانی که منسوب به آن شخصیتها بودند، چنان نبود که به سادگی از آنها چشم پوشید. جنگ بر سر تصاحب و تملک و غصب قدرت و ریاست، به حدی رسید که جنایات و خیانات جلادان سرخپوش و سیاهدل آن دوران را کمرنگ سازد نه اینکه به فراموشی ببرد. این شاید یکسره تصادفی هم نباشد که هشت ثور یک روز پس از هفت ثور، تکرار میشود.