اهدآ میکنم به آن اندیشمندان بلوچ
اهدآ میکنم به آن اندیشمندان بلوچ ، که غبطۀ غول را از سرنای دیورند در جلسۀ لندن شکستند و خواهان یک کشور ی با هویت بلوچی شدند » . وحشی بیابانگردی بودم ، بار بار در بین برادران خراسانی وسیکها ، چون بُزی بی سر ، در میدان بُز کشی ، دست بدست می شدم ، گاهی غلام یکی و گاهی نور چشمی دیگری بودم ، حفظ سُنت های قبیلوی ، خودسری ، یاغیگری و خود فروشی ، یکی از خصایل ارثی من بود ، که هیچگاه اجازه نمیداد ، تا با خراسانیان فرهود ، ثابت قدم ، راسخ ، ومدغم باشم .زنده گی ُپر از فراز ونشیب مرا که جز اشک وخون ، جنگ وجدل ، گستاخی ، چیزدیگری تشکیل نداده ، تنها مردمان چیز فهم وتاریخدانان واقعبین میدانند وبس ، نه هر که آئینه ء تقلبی سازد!.نیاکان من آشیانه گُمشده ی بودند ، که ازدست بخت النصرفرار و کوهستاناتی را برای بقای خود جای امنی یافتند . آنها عیاش ، عقبگراء ، تجاوزگر و به قبیله های مختلف یاغیگری وباجگیری در مسیرراه ها تا جادهء ابریشم تقسیم شده بودند و از بوی عنبرین تمدن بشری ، سخت نفرت داشتند ، آنقدر زیر تلقین های زهرآگین وخطرناک مذهبیون متعصب قرارداشتند ، که حتا بیک فتواء ملایی که بجز کتاب ورقه و گلشاه و ی