مـردی کـه سیاست را بد فهمیده است
مـردی کـه سیاست را بد فهمیده است
احمد عمران/ سه شنبه 6 میزان 1395/
من در سالهایی که به نقد کارنامۀ حامد کرزی رییسجمهوری پیشین پرداختهام، همواره از سوی دوستانی که هنوز هم در حلقۀ خاصِ او قرار دارند، مورد سرزنش واقع شدهام که چرا اینهمه بدبینانه به این فرد نگاه میکنم. آنها استدلال میکنند که کرزی نسبت به هر سیاستمدارِ دیگر کشور،
امتیازهایی دارد که دیگران از آنها عاری اند. به نظر آنها، کرزی دستش به خون و مال آلوده نشده و صادقانه تلاش کرده است که افغانستان را وارد فازِ تازهیی از روابط و سیاست سازد. آنها میگویند که کرزی مردی حلیم، بردبار و به دور از تعصباتِ زبانی و قومی است. من اما در پاسخ همواره به این دوستان متذکر میشدم که من هیچ دشمنییی با آقای کرزی ندارم و گاهی چیزهایی هم که مینویسم، برآیندِ اتفاقهاییست که میافتند و من در نهایت تحلیلم از وضعیت و نقشی که آقای کرزی در تحولاتِ کشور بازی کرده است را روایت میکنم. این روند کاملاً منطقیِ برخوردِ من با رویدادهاست و اگر چنین نکنم، به خودم و برداشتهایم خیانت کردهام. شاید در برخی موارد، زیادهروی کرده باشم ولی هرگز از جادۀ اعتدال، خلافِ یک عده بیرون نشده ام. آنچه را که به نظر خوب رسیده، خوب گفتهام و آنچه را که به نظرم نادرست بوده، نتوانسته ام مثل برخیها ماستمالی کنم. من نمیگویم که از سیاست و تحلیلِ سیاسی سررشته دارم، ولی در حدِ توانِ خود میتوانم مسایل خُرد و بزرگِ سیاست را از زاویۀ یک روزنامهنگار ببینم و تحلیل کنم.
گفتوگوی آقای کرزی با بیبیسی فارسی، شاید یک بارِ دیگر مرا در تحلیلهایم نسبت به آقای کرزی و سیاستهایش برحق نشان داد. او در یک گفتوگوی ویژه با بیبیسی عملاً نشان داد که سیاستمدارِ خوبی نیست. من گاهی در نوشتههایم بر این مسأله تأکید میورزیدم که آقای کرزی یا سیاست را بد میفهمد و یا اینکه بد میخواهد از آن استفاده کند. حالا اما میگویم که آقای کرزی نهتنها سیاست را بد میفهمد، بل از بد هم استفاده میکند.
کرزی در گفتوگوی خود با بیبیسی، برای اینکه مخالفتِ خود با حملات هواییِ امریکا به پناهگاههای طالبان را نشان دهد، گفت که بگذارید آنها (طالبان) چند ولایت را به تصرفِ خود درآورند؛ زیرا این بهتر است نسبت به اینکه مورد حملۀ هوایی از سوی امریکاییها قرار گیرند. آقای کرزی در این گفتوگو تأکید کرد که حداقل طالبان افغان اند و اگر بخشی از کشور به وسیلۀ آنها اداره شود، هیچ مشکلی ایجاد نمیشود.
شاید این عینِ سخنانِ آقای کرزی در این گفتوگو نباشد، ولی عین محتوای آن بدون شک هست. و اما حالا به عین سخنانِ آقای کرزی توجه کنید: “طالبان از کجا هستند؟ طالبان افغان هستند. اگر افغان هستند، یک قوت افغان میآید و یک جایی را میگیرد، ما هم یک افغان هستیم پس در آن صورت ما یک جایی را میگیریم، ما چه حق داریم؟ اگر ما همه افغان هستیم، یک افغان چرا یک افغان را میگوید که تو این جای را گرفته نمیتوانی و ما چرا به زور امریکا بگیریم؟ اگر طالب به پای خود میآید ما به طیارۀ امریکا چرا برویم؟”
مشکلِ آقای کرزی دقیقاً همینجاست؛ اگر واقعاً او اعتقاد دارد که نباید گروههای تررویستی که دست به جنایت میزنند و میخواهند شهرهای افغانستان را ویران کنند، بهوسیلۀ نیروهای خارجی که برای همین منظور به افغانستان آمده اند، عقب زده نشوند؛ چرا او حکومتِ پس از طالبان را پذیرفت و در آن زمان نگفت که اینها افغان هستند که بر سرزمینِ خود حکومت میکنند؟ آقای کرزی فراموش کرده است که با زورِ چه کسانی بر اریکۀ قدرت تکیه زد و سالها بهوسیلۀ چه کسانی محافظت شد. آقای کرزی در دورۀ موقت و انتقالی بهوسیلۀ نیروهای امریکایی محافظت میشد، زیرا او در آن سالها به نیروهای کشورش اعتماد نداشت. چرا آقای کرزی نمیخواست محافظانِ او “افغان”ها باشند؟ آیا او برای چنین سوالی پاسخ دارد؟
آقای کرزی با عوامفریبی میخواهد بر اشتباههایی که در طول پانزده سال گذشته پشتِ سرهم مرتکب شده، سرپوش بگذارد. آقای کرزی در پانزده سال حکومتداری خود، افغانستان را از مسیری که باید طی میکرد و به کشوری خودبسنده و مقتدر تبدیل میشد، منحرف ساخت. او میلیاردها دالر امکانات را حیفومیل کرد و سبب شد که نزدیکان و خانوادهاش نیز از آنها سوءاستفاده کنند. امروز مشخص شده که حتا خودش نیز از خورد و بردهای کلان بینصیب نبوده است. علاوه بر اینها، آقای کرزی در زمان حکومتداری خود عملاً تعصباتِ قومی و زبانی را در کشور دامن زد و از آنها به سود سیاستهای خویش استفاده برد. آقای کرزی سیاستمداری قبیلهگرا بود و صدها مورد را میتوان برشمرد که او برای ایجاد فضای اختلاف میان اقوام کشور هزینه کرده است. آقای کرزی حداقل برای شماری افراد در ولایتهای مختلف هر ماه پولهای گزاف میفرستاد تا تعصب و قومگرایی را ترویج کنند. مگر در زمانِ آقای کرزی نبود که اینهمه بحثهای قومی و زبانی در کشور قوت گرفت؟ این بحثها از کجا مدیریت میشدند؟
یکی از کارمندان ریاستجمهوری زمانِ آقای کرزی که حالا در خارج از کشور زندهگی میکند، در آخرین نوشتهاش در مورد حکمتیار مینویسد که نزدیکترین مشاورانِ آقای کرزی اعضای برجستۀ این حزب بودند که به او تلقین میکردند که به دیگر اقوام کشور نزدیک نشود. به گفتۀ این فرد، او سه مرتبه به آقای کرزی در این مورد چیزهایی گفته و از جمله اینکه نزدیکی به چنین افرادی، او را به دشمنِ نیمی از مردم افغانستان تبدیل میکند.
دفاعِ آقای کرزی از طالبان در ادامۀ همان سیاستِ قبیلهگراییِ او قرار دارد. قیبلهگرایی یک مفهومِ طردشده در سیاستهای جهان است. قبیلهگرایی به این معناست که شما یقین پیدا کنیـد دیگران در انسانیت با شما شریک نیستند. آقای کرزی چنین سیاستمداری بود و حالا نیز هیچ فرقی نکرده است. او نمیتواند تمایلاتِ قلبیاش را پنهان کند. او از آغاز با طالبان دشمنی نداشت و حالا هم ندارد. مگر هزاران طالب در زمانِ او از زندانها رها نشدند؟ مگر در حملات انتحاری در کابل، شواهدی به دست نیامد که نشان میداد که کشتار غیرنظامیان بهوسیلۀ کسانی صورت گرفته که زمانی در زندان بودهاند و به فرمانِ آقای کرزی از زندان رها شده اند؟
با این حساب، آقای کرزی معمار افغانستانِ نوین نیست، او تباهکنندۀ افغانستان نوین است!