روابط غم انگيز روسّيه و ايران
آغاز فصل غمگین روابط ایران و روسیه/ تصرف دربند
– قسمت سوم
© Flickr/ Blondinrikard Fröberg
گزارش و تحلیل
18:50 30.05.2016
سمیه پسندیده
در یادداشت قبلی گفته شد که سفیر روسیه در ایران بعد از اتمام ماموریت تقریبا دوساله خود از مسیر قفقاز به روسیه بازگشت و با شناخت کاملی که از وضعیت ایران پیدا کرده بود نزد تزار پترکبیر گزارش کامل و امیدوارکننده ای را ارائه داد.
آغاز فصل غمگین روابط ایران و روسیه – قسمت اول
© FOTOLIA/ BORNA MIRAHMADIAN
آغاز فصل غمگین روابط ایران و روسیه – قسمت اول
هنوز مدت زمان زیادی از بازگشت «آرتمی ویلینسکی» فرستاده پتر کبیر به ایران نگذشته بود که پیش بینی های او به حقیقت پیوست و افغانان به ایران یورش آورده و شاه سلطان حسین را مجبور به استعفاء از تاج و تخت نمودند. زمانیکه شاه سلطان حسین از سوی افغانها تحت فشار قرار گرفت، برای طلب یاری از دولت روسیه سه فرستاده روانه سن پترزبورگ نمود و با پتر کبیر یک عهدنامه دفاعی بست. اما پیش از استعفای شاه سلطان حسین آتش طغیان در هرگوشه ایران به پا شده بود و هرکسی که زورش می رسید اقدام به گردنکشی می کرد.
در آن آشفته بازار ایران اگرچه پترکبیر سرگرم نبرد با سوئد بود، اما از ایران غفلت نکرده و هر از چندگاهی فردی را مامور می کرد تا از ایران اطلاعاتی را به هیات عالی دولت ارسال نماید. سرانجام میان روسیه و سوئد عهدنامه صلح منعقد شد و خاطر پترکبیر از یک سو به کلی آسوده گردید و منتظر فرصت مناسب بود تا مقصود خود در ایران را پیگیری نماید و دیری نگذشت که بهانه خوبی بدست روسها افتاد.
آغاز فصل غمگین روابط ایران و روسیه – قسمت دوم
© AFP 2016/ ATTA KENARE
آغاز فصل غمگین روابط ایران و روسیه – قسمت دوم
«داوودخان» والی داغستان بنای فته جویی گذاشت و شهر «شماخی» واقع در آذربایجان را به باد قتل وغارت گرفت و در این میان خسارات جانی و مالی به برخی رعایای روس که ساکن شهر شماخی بودند وارد شد. همزمان با این ماجرا شاهزاده «چرکاسکی» که اصالتا روس بود بدست ازبکان بیابانگرد کشته شد، در نتیجه پترکبیر همان سال برای مطالبه جبران این خسارتها و تقاضای قاتلین شاهزاده روسی باز سفیری به دربار ایران فرسستاد که بنا به گفته اغلب مورخین همان سفیر پیشین یعنی «آرتمی ویلینسکی» بود. سفیر روس زمانی به ایران رسید که شاه سلطان حسین درگیر جنگ با محمود افغان بود. اما سفیر پاسخی دریافت که پترکبیر در انتظار آن بود و از سوی دربار به سفیر روسیه اعلام شد، تزار روس باید خودش حمایت تبعه خود را بر عهده گرفته و دربار ایران اقتداری بر داغستان ندارد.
پتر که چیزی غیر از این نمی خواست، بهانه ای بدست آورد و قشون بزرگی از متشکل از 30000 نفر و به همان اندازه هم نیروهای چریکی تدارک دید و به فرماندهی شخص تزار از رود ولگا وارد دریای خزر شده و طی 13 روز به رودخانه «تِرِک» واقع در گرجستان رسیده و از آنجا وارد داغستان شدند. در 11 ذی القعده 1134 شهر دربند را که مرکز داغستان بود و به قول مورخین دروازه ایران بود به تصرف درآوردند. به این ترتیب نیروهای روسی به دربند و باکو گسیل یافته و به تدریج توانستند شمال غرب ایران را اشغال نمایند.
ادامه دارد…