آیا امریکا ازافغانستان راه خود را جدا کنند
آیا زمان آن فراسیده که امریکا و افغانستان راه خود را جدا کنند؟
/
نویسنده:دانیال دیپتریس/پروهشگر نهاد اولویتهای دفاعی
برگردان: سمندر لکاریان-ماندگار
اگر تجربۀ شانزده سالۀ جنگ در این کشور برای ما چیزی آموخته باشد این است که حتا قدرتی مثل ایالات متحده امریکا نمیتواند ملتی را در قالبی که برای خودش ساخته بگنجاند و یا جامعهیی مثل افغانستان را که سالها روی خط تنگ نظری، قبیلهگرایی و فساد حرکت کرده، در آن مفاهیم و اصول دموکراسی را تزریق کند.
بعید به نظر میرسد که رییسجمهور ترامپ نیروهای نظامیاش را از افغانستان بیرون کند، اما او باید نقش امریکا در این کشور را بازبینی کند. جنگ افغانستان آن قدر
طولانی بوده که در حال حاضر ارزیابی جامع و همه جانبۀ استراتژِی جنگ امریکا در این کشور برای ادارۀ جدید تقریباً حتمی شده است.
این فلم در جریان یکونیم دهه به صورت تکراری به تصویر کشیده است: رییسجمهور جدید به جنرالها و مشاور امنیت ملیاش که مسایل جنگ را رهبری میکنند، دستور میدهد تا استراتژی فعلی جنگ در افغانستان را ارزیابی کرده ببینند که آیا برنامه فعلی در جنگ موثراست یانه؛ فرماندهان ارزیابی خود انجام میدهند و ارزیابیها معمولاً با درخواست نیرو و منابع بیشتر از سوی آنان همراه میباشد، ادارۀ جدید نهایتاً -با یک سری از مخالفتها- به فرماندهان صلاحیت و منابعی که از قصر سفید درخواست کرده اند، فراهم میکند. رییسجمهور اوباما در این مورد کمی متفاوت عمل کرد. او در نهایت، کارش را انجام داد و جدول زمانی را برای خروج نیروها آماده کرد که بویژه پنتاگون از آن خُرسند نبود. حتا اوباما هم در جریان اولین سال ریاستجمهوریاش دستور افزایش حدود پنجاه هزار نیروی اضافی را در این منازعه صادر کرد.
ترامپ این نمایش را ادامه میدهد
دونالد ترامپ در روزهای اخیر مک ماستر مشاور امنیت ملی خود را در یک سفر دو روزه به کابل فرستاد تا مشخص کند که آیا استراتژی کنونی یا عملی کردن این استراتژی نیاز به اصلاح دارد یاخیر؟ آقای مک ماستر در جریان این سفر با اشرفغنی رییس حکومت وحدت ملی، عبدالله عبدالله رییس اجرایی حکومت وحدت ملی و مقامات ارشد امنیتی دیدار کرد.
او در گفتوگو با رسانهها در مورد هدف سفرش به جز از چند حرف نرم در مورد رهبران ارشد افغانستان، چیز دیگری نگفت. مک ماستر هفتۀ گذشته درگفتوگویی با شبکۀ ای.بی.سی گفت: «در سالهای اخیر در اوج تلاشهای ما، ما یک شریک قابل اعتمادی که میخواستیم در دولت افغانستان نداشتیم؛ حالا که ما این دوست قابل اعتماد را پیدا کردیم و ما میزان تلاشهایمان را به طور قابل ملاحظه پایین آوردهایم».
ادارۀ ترامپ به ندرت در مورد طولانیترین جنگ تاریخ امریکا حرف زده است. رسانهها هم کمتر به موضوعات افغانستان میپردازند؛ مردم عام هم یا علاقۀ خود را نسبت به جنگ یکسره از دست داده و یا هم به این نتیجه رسیده اند که مسالۀ پیچیدهگی سیاستهای قبیلهیی، اتحادهای مدام درحال تغییر و جنگ قومی بر سرقدرت در کشور به آن اندازه دشوار شده که برای درک آن به مدرک دکترا در جامعهشناسی نیاز است. مک ماستر یکی از بهترین افسران نظامی آموزش دیده و آگاه در میان هم نسلان خودش است اما حتا او این ظرفیت را ندارد.
هر کس نظر و برداشتی در این زمینه که امریکا برای نجات متحدین افغانستانیاش از یک جنگی که در مسیر نادرست روان است چه میتواند کند، دارد. رونالد نیومن و ایرل انتونی وین دیپلماتها و جنرال دیوید پترویوس فرماندۀ عمومی پیشین نیروهای امریکایی در افغانستان اخیر نوشته اند که هر آنچه ادارۀ ترامپ انجام میدهد باید یک چشمانداز جامع را در نظر گیرد.
این سه مقام پیشین پیشنهاد کردند که ادارۀ جدید باید از بازنگری سالانۀ پالیسی که بر سیاست ادارههای پیشین مسلط بود، دوری جوید. درعوض، آنان به ادارۀ جدید پیشنهاد کردند تا ادارۀ جدید باید یک «پالیسی یکدست و دوامداری که راه را به جلو هموار کند»، پیشکش کند؛ استراتیژی که مورد قبول ناظران باشد. نیومن، پتیریوس و واین از چندین جهت کاملاً درست میگویند: امریکا با یک بررسی ایدهآل در مورد اینکه چگونه وضعیت را دگرگون کند، میتوانست در افغانستان خوب رفتار کند. اما در عین حال، بازنگری دیگر توسط ادارۀ دیگر میتواند یکسان باشد، اگر مقامات ایالات متحده همچنان غرور و امید را بالاتر از واقعگرایی و تاریخ قرار دهند.
اگر تجربۀ شانزده سالۀ جنگ در این کشور برای ما چیزی آموخته باشد این است که حتا قدرتی مثل ایالات متحده امریکا نمیتواند ملتی را در قالبی که برای خودش ساخته بگنجاند و یا جامعهیی مثل افغانستان را که سالها روی خط تنگ نظری، قبیلهگرایی و فساد حرکت کرده، در آن مفاهیم و اصول دموکراسی را تزریق کند.
مک ماستر ممکن از بهر آوردن صلح و ثبات همیشهگی در افغانستان مصمم به شکست طالبان باشد، این روحیه و توانایی جنرالها قابل تحسین است. اما بزرگترین اشتباه مقامهای امریکایی که بر پروندۀ افغانستان کار میکنند، این خواهد بود، حرفهای مک ماستر را بهانه قرار داده و پرسشهای جدی را در مورد افزایش سطح سربازان امریکایی که تا هنوز پرسیده نشده است، مطرح نکنند، این که چه وقت دیگر نیرو کافی خواهد بود؟
شانس در مورد خروج کامل نیروهای نظامی امریکایی از افغانستان به رییسجمهور ترامپ به همان اندازه وجود دارد که به استیف بانن بیدار شدن از خواب در یک صبح و شخصیت جهانی شدن.
جمهوریخواهان تندرو مثل جان مکین، مارکو روبیو و تام کتون خروج کامل نیروها را در واقع به هرپیمانۀ به مثابۀ واگذاری و تسلیمی میبینند که تأثیر مخربتر از برنامۀ خروج زود هنگام نیروهای اضافی پس از افزایش نیرو در۲۰۱۱ در دوران اوباما خواهد داشت، دلایلی مستدلی در برابر خروج کامل از افغانستان وجود دارد. اما اگر آقای ترامپ واقعاً متعهد به تغییر در سیاست خارجی واشنگتن است و غیرمعمول فکر میکند؛ پس حداقل این سوال را که هر بازرگان جهانی در موقعی که کسب و کارش تزلزل پیدا میکند میپرسد، مطرح کند: آیا زمان کاهش سرمایهگذاری در کار و کسبی نیست که بازدهی آن کم شده است؟ اگر پاسخ به این پرسش «بلی» است؛ پس زمان آن رسیده که روی استراتژی سرمایهگذاری خود تجدید نظر کنیم و بالای یک معاملۀ مصون با درآمد کمتر شرط ببندیم.
بدون شک این پرسشها برای برخی از مقامهای سیاسی، نظامی و استخباراتی امریکا که سالها در افغانستان برای آوردن آیندۀ باثبات با اقتصاد پویا و سامانۀ سیاسی که بتواند به شهروندان افغانستان خدمت کند، خدمت کرده اند، ناراحت کننده است. به هرصورت، ممکن است این پرسشها ناراحت کننده باشند، اما حالا وقت آن است تا واقعبین باشیم.