الظواهری در آخرین نامهاش به بن لادن چه گفته بود؟
بازخوانی پرونده ایبتآباد؛ الظواهری در آخرین نامهاش به بن لادن چه گفته بود؟
یک نامه محرم ایمن الظواهری، رهبر کشتهشده القاعده که آخرین نامه او به بن لادن شمرده میشود، بخش زیادی از برنامههای القاعده برای افغانستان تحت کنترل طالبان را فاش میکند. ظواهری در این نامه به مسایل مربوط به افغانستان، جنگ یمن، ارتباط با ایران، فرستادن نامه هشدارآمیز به اوباما، بسیج دنیای اسلام، بهویژه در مورد قضیه فلسطین، استخدامهای درونسازمانی و چاپ کتاب تبلیغاتی این گروه پرداخته است. همچنان در محور ارایه سناریوهای وضعیت افغانستان، با تمرکز بر برگشت طالبان به قدرت، برنامههای القاعده نیز از سوی ایمن الظواهری به بن لادن به گونه واضح تشریح شده است. محتوای این نامه بیانگر ادامه همکاری عمیق القاعده با گروه طالبان است؛ همکاریای که بارها از سوی رهبران این گروه رد شده است. همچنان نامه نگرانی ظواهری در راستای مذاکره طالبان معتدل با امریکا را در بر میگیرد و از این افراد بهعنوان خاین، جاسوس و منافق نام برده شده است. ترس آیاسآی از قدرتگیری طالبان پاکستانی و تأکید بر گزینه حزب اسلامی برای قدرتگیری در افغانستان، بخش دیگر این نامه است. ظواهری همچنان ارتباط نزدیک جمهوری اسلامی ایران با القاعده در زمینه رفتوآمد رهبران و جنگجویان این گروه را فاش کرده است. استفاده از واژههای توهینآمیز به حامد کرزی و رهبران جهادی پیشین نیز در بخشی از این متن به نظر میآید. او در پایان از بن لادن خواسته است که پس از دریافت و خواندن نامه، آن را نابود کند.
در اواخر یکشنبهشب، دوم می ۲۰۱۱، باراک اوباما، رییس جمهور وقت امریکا، اعلام کرد که اسامه بن لادن، رهبر گروه القاعده، در ایبتآباد پاکستان کشته شده است. وی در پی عملیات ویژه نیروهای امریکایی، در خانهاش کشته و جسدش به دریا انداخته شد. گروه القاعده در ادامه مرگ رهبرش را تأیید و ایمن الظواهری، معاون این گروه را به سمت رهبری منصوب کرد. هرچند روابط و صحبتهای این دو رهبر القاعده تا حد ممکن محفوظ مانده، اما آخرین نامه الظواهری به بن لادن، ابعاد کار القاعده تحت رهبری این دو فرد در منطقه، بهویژه در افغانستان را فاش میسازد. این نامه در ۱۶ می ۲۰۱۰ میلادی، مصادف با ۳ جمادیالثانی ۱۴۳۱ و دقیق یک سال قبل از کشته شدن بن لادن نوشته شده است. در متن تذکر یافته که نامه پاسخی به دو نامه قبلی بن لادن است. ظواهری گفته که این نامهها را در ماههای محرمالحرام و ربیعالثانی همان سال دریافت کرده، اما به جز موارد مهم، جزییات دقیقی از گفتههای بن لادن نداده است.
در نامه ظواهری به مسایل مختلف گروه القاعده در جغرافیای متفاوت پرداخته شده است که بخشی از محتوای نامههای فرستادهشده بن لادن را نیز میرساند. نکات مهم این نامه، «مساله یمن و ماحول یمن»، «تقرر شیخ محمود [از رهبران القاعده]»، «ارسال نامه هشدارآمیز به اوباما» و «تمرکز بر برنامههای تبلیغاتی در مورد قضیه فلسطین» خوانده شده است. در این میان، مسایل مربوط به افغانستان که در ماحول موضوع یمن یاد شده، بخش بیشتر و برجستهتر نامه ظواهری به بن لادن را تشکیل میدهد، از جمله افغانستان در زمان حاکمیت دوباره طالبان و برنامهریزیهای القاعده برای مدیریت اوضاع در شرایط متفاوت. این نامه به زبان عربی نوشته و به زبان فارسی برگردان شده است.
جنگ افغانستان؛ رهبران طالبان همچنان مهرههای انتخابی القاعدهاند؟
ایمن الظواهری در بخشی از نامهاش به بن لادن زیر عنوان «تسلط بر خراسان»، بر اهمیت جنگ شبکه القاعده در افغانستان تأکید کرده است. او در گام نخست به بایدهای جنگ القاعده در افغانستان اشاره و سپس سناریوهایی را مطرح کرده است. ظواهری در نامهاش گفته است: «فکر کنم ما باید پایگاه جهاد در افغانستان را فعال کنیم، چرا که پیروزی به یاری خداوند نزدیک است. تسلط بر خراسان نیازمند آن است که اشخاص مناسب از میان یاران و حامیانمان انتخاب شوند، بهویژه از میان طالبان و فرماندهان مخلصش و در راس آنان امیرالمومنین [ملا محمدعمر].»
ظاهراً انتخاب طالبان به معنای پذیرش و ادغام کامل اعضای برجسته این گروه به القاعده نبوده است. ظواهری در ادامه نسبت به برخوردهای احساسی و هیجانی با طالبان، به بن لادن هشدار داده است. به باور وی، القاعده باید با طالبان عاقلانه و با درایت برخورد کند. در ادامه شرایطی برای برخورد این گروه با طالبان مشخص شده است: «البته ما باید با [طالبان] با درایت و عاقلانه رفتار کنیم، نه احساساتی و هیجانی. همچنین باید با آنان گامبهگام پیش برویم. مانعی ندارد که بعضی از حیلههای شرعی را در برابر طالبان استفاده کنیم. [شایسته است که] همه مسایل را با آنان در میان نگذاریم و وجود واقعی [دستاوردها] را به حداقل ممکن برسانیم تا خیلی کمتر از آنچه که هست، نمایش داده شود.»
ظواهری در آن زمان باورمند بوده که بیشتر از برانگیختن شور و احساسات، روی آگاهیدهی جنگجویان این گروه تمرکز شود. او تذکر داده که چنین کاری از طریق نشستهای بزرگ و دستهجمعی ممکن است. همچنان در بخشی گفته شده است که القاعده باید از شیوه خاص آموزشی بهگونه عام برای مردم افغانستان و بهگونه خاص برای طالبان پیروی کند؛ زیرا به عقیده ظواهری، چنین اقدامی سبب ایجاد نسلی از رهبران ایدیولوژیک در افغانستان خواهد شد تا جنگجویان برخاسته از آن بتوانند از قلمروشان در خراسان محافظت و در داخل و خارج عملیات راهاندازی کنند.
تحقق اولین سناریوی ظواهری؛ برنامه القاعده برای فعالیت زیر حاکمیت طالبان چیست؟
ظواهری در نامهاش شرایط افغانستان را پیشبینی و چهار سناریو را ارایه کرده است. بازگشت طالبان به قدرت از راه صلحآمیز، بازگشت طالبان به قدرت با توسل به قوه قهریه، بلاتکلیفی طرفها و استمرار جنگ و رخداد خلاف توقع از احتمالاتی شمرده میشود که رهبر کشتهشده القاعده در نامهاش در مورد وضعیت افغانستان ارایه کرده است. این پیشبینی در ادامه بهگونه مفصل شرح یافته است. ظواهری در مورد سناریوی اول گفته است که یکی از مهمترین شرایط برقراری صلح، وضع محدودیت علیه القاعده و عدم اجازه فعالیت این گروه برای هدف قرار دادن نیروهای خارجی است. به باور او، به نظر میآید که طالبان بهگونه شخصی برای پذیرش این شرط آمادهگی دارند. با انتقاد به این رویکرد طالبان، وی گفته است که انسان عاقل، صادق و آزاده حاضر به پذیرش این شروط نیست؛ زیرا اگر امریکا و متحدانش تحت هر شرایطی راه خروج بیابند، به باور او، افرادی در میان طالبان هستند که میتوانند کاری کنند تا این گروه قویتر از آنچه بود، برگردد.
در نامه آمده است: «من معتقدم که صلیبیها با وجود استکبار، هراس و دلهرهشان، برای امضای توافق با ملا محمدعمر هزاران بار مردد میشوند و ترجیح میدهند که با بعضی از خاینان، جاسوسان و منافقان به نام طالبان معتدل مذاکره و توافق کنند. در عین زمان، آنها گزینه حزب اسلامی ساقطشده، گزینه رهبران متعفن پیشین جهادی که چون کوهانهای پارهشده بدبوی شترها هستند، یا گزینه مختلط از این اوباش با دستنشاندهگان سیآیای و افغانهای سفلهای به مانند حامد کرزی و همقطارانش را در حال بررسی هستند.»
برمبنای پیشبینی ظواهری، امریکا در جریان همان ماه به حملات شدید بر طالبان دل خوش میکرد و تلاش داشت تا با وادار کردن گروه طالبان به عملی کردن طرح تضمین امنیت نیروهای خارجی، این کشور و متحدانش بتوانند روند خروج یا کاهش نیروهایشان را انجام دهند. رهبر کشتهشده القاعده در نامهاش یک عامل مهم پذیرفته نشدن این سناریو توسط امریکاییها را ترس رهبران پاکستان از رویکارآمدن طالبان در افغانستان عنوان کرده است. به عقیده او، ارتش پاکستان پس از مرتکب شدن فجایع در حق شهروندان پاکستان، از طالبان این کشور میخواهد که از آنان انتقام نگیرند، آن هم در شرایطی که به گفته ظواهری، موج جدید جهاد این گروه به پاکستان و قلب پنجاب رسیده است. در نامه تذکر یافته که پاکستان گزینههای مشخص خود را برای حکومتداری در افغانستان داشته است. او نوشته است: «به همین دلیل رهبران آیاسآی گزینه حزب اسلامی و امثال آن را برگزیدند. شاید [این مساله] بیانیه منسوب به حکمتیار را توضیح دهد که [تاکید کرده بود] هیچ ارتباطی با القاعده و طالبان ندارد. ناگفته نماند که هیاتها و گروههای تماس حزبی با کرزی در ارتباط بودند.» البته باید گفت که طرح تضمین امنیت نیروهای خارجی در آن سال نه، بلکه دقیق یک دهه بعد از آن انجام شد و طالبان این زمینه را برای نیروهای بینالمللی فراهم کردند تا بهگونه مصون از افغانستان خارج شوند.
الظواهری همچنان در نامهاش یادآوری کرده است که اگر مشاور امریکاییها میبود، به آنان مشورت میداد تا با کسب اطمینان از محدود شدن القاعده در افغانستان و پذیرفته شدن بهعنوان پناهندهگان سیاسی و درمانده، بهگونه سریع با ملا محمدعمر وارد مذاکره شوند. رهبر کشتهشده القاعده باور داشته که طالبان بهگونه عمومی این راهحل [دیدگاه ظواهری] را خواهند پذیرفت. او تأکید داشته است که چنین راهحلی طالبان را از شرمساری شرعی و روانی در برابر خود و سایر مسلمانان رهایی میبخشد.
در نامه الظواهری، برنامههای القاعده برای روزهای پس از برگشت طالبان به قدرت از راه صلحآمیز، مشخص شده است. او به بن لادن پیشنهاد کرده است که این گروه وضعیت را رصد کند و مراقب باشد. در نامه نوشته شده است: «ابتدا وضعیت را پایش کرده و مراقب اوضاع میباشیم و بهگونه مکرر به دنبال اعتمادسازی با رهبران مخلص طالبان نیز خواهیم بود. به آنان اطمینان میدهیم که فعالیتهای جهادی القاعده موافق با مصالح مسلمانان است و بهعنوان حاکمان یک کشور که به دنبال عزت و استقلال [مردم آن کشور] هستند، آنان را از انقیاد و ذلت دور خواهند کرد. ما خونمان را برای دفاع از آنان اهدا خواهیم کرد، کما اینکه در گذشته هم این کار را کردیم و متعهد به اوامر امیرالمومنین میباشیم.»
ظواهری در نامه تذکره داده که القاعده باید مراقب باشد و با رهبر طالبان مخالفتی نکند. به همینگونه آنان باید به گفتوگوهایشان ادامه بدهند و براساس اطمینان، دوستی و صراحت، برخورد و تعامل کنند. براساس برنامهریزی ظواهری، القاعده در هیچ فعالیتی که رابطه با رهبر طالبان را مختل کند، وارد نخواهد شد تا بر اعتماد او تاثیر مثبت داشته باشد. رهبر کشتهشده طالبان حتا برای روند اعتمادسازی نیز برنامههای جداگانه داشته است. او در نامهاش نوشته است: «اگر دیر شد، بر سود حداقلی تاکید خواهیم کرد و اگر عاجل بود، از زمان بهعنوان وسیلهای برای درمان تدریجی [افزایش اعتماد] استفاده خواهیم کرد. در عین زمان از برخی شبکههای سری و مخفی خود برای پیشبرد فعالیتهایمان به شرطی که با اوامر امیرالمومنین مغایرت نداشته باشد، استفاده میکنیم. این مساله نیازمند درایت و صبر است.»
نامه ظواهری به بن لادن نشان میدهد که القاعده در سناریوی برگشت طالبان از راه صلح به قدرت، همزمان برای بیرون از افغانستان نیز برنامه ریخته بود. در نامه آمده است که همزمان با این اقدامات در افغانستان، جنگجویان القاعده در کشورهای دیگر که زیر فشار حکومتی نیستند، باید پیامهای القاعده را ادامه دهند و به آن جامه عمل بپوشانند. به گفته ظواهری، این موارد پیامهایی را شامل است که القاعده آن را بازگو و عملی نمیتواند. در نامه آمده است: «به همین دلیل باید از همین اکنون بر برانگیختن احساسات امت در یمن برمبنای پشتیبانی از مجاهدین به اندازهای که میتوانیم، کار کنیم. باید مجاهدین را به درایت نصیحت کنیم. [البته این تحریک انگیزه آنان] نباید به میزانی تشدید شود که نتوانند از عهده [ادامه جنگ و فعالیتهایشان] برآیند. پیامهای قبلی از ابیبصیر [ابیبصیر ناصر الوحیشی، رهبر شاخه القاعده در یمن و سپس جزیره العرب] دریافت شد که ممکن است برادران آن را به شما ارسال کنند. در این پیام گفته شده است که ما نباید برادرانمان را به عملیات بزرگ ضد حکومت [یمن] ترغیب کنیم، مادامی که [حکومت] مشغول [نبرد] با حوثیها است.»
دومین سناریوی ظواهری، گزینه مورد علاقه برای القاعده شمرده شده است. در نامه گفته شده که بازگشت طالبان به قدرت از طریق قوه قهریه برمبنای حوادث آن زمان، به وقوع میپیوندند. ظواهری این احتمال را بهترین احتمال محاسبه کرده است؛ چرا که به باور او، با برگشت طالبان، جهان مسیحت نیز با متحدانش علیه طالبان متحد خواهد شد و نیروهای خارجی از یک نبرد به نبردی دیگر و از دسیسهای به دسیسه دیگر سوق داده خواهند شد. ظواهری پیشبینی کرده که در صورت رخ دادن چنین سناریویی، طالبان القاعده را به دیده بار دوش نخواهند دید و آنان را برای دفاع از خودشان بهعنوان متحد در نظر خواهند گرفت. او به بن لادن یادآوری کرده است که چنین اتفاقی القاعده را نیز به جنگی دیگر منتقل خواهد کرد و این گروه مانند گذشته هدفی برای حملات نیروهای امریکایی و متحدانش خواهد شد. در نامه پیامد این جنگ به دو مورد خلاصه شده است؛ غافل شدن جنگجویان این گروه در سایر کشورها، بهویژه یمن از مصروفیت در مسایل شخصی و تشویق و تمایل امت اسلامی به جهاد پس از آگاه شدن از تداوم جنگ در افغانستان.
سومین سناریوی ظواهری برای قضیه افغانستان، ادامه درگیریهای طالبان با نیروهای خارجی بوده است. در نامه تذکر یافته که این وضعیت نیازمند صبر است. همچنان چهارمین سناریو، اتفاق خلاف توقع است؛ اتفاقی که القاعده و شخص ظواهری آن را پی نمیبرند. در چنین شرایطی، ظواهری گفته است که جنگجویان این گروه در نبردهایی که پیروز نمیشوند، عجله نکنند و به قضایا با نگاه مثبت ببینند. به باور رهبر کشتهشده القاعده، این گروه در چنین شرایطی باید صبر کند؛ زیرا روزانه اتفاقاتی رخ میدهد و حوادث روزمره موارد جدیدی پیدا میکند.
ظواهری در حالی بر نزدیکی با طالبان و بهویژه ملا محمدعمر تأکید داشته که در حال حاضر ملا هبتالله، از افراد وفادار به ملا عمر، پس از مرگ وی جایگزینش شده است. این نگرش و کشته شدن همزمان الظواهری در کابل، احتمال حضور رهبران القاعده در افغانستان و روابط نزدیک دو گروه را تقویت میکند. همچنان کشته شدن رهبر القاعده و بهویژه دیدگاه او در مورد طالبان خاین، بحث سهم داشتن شماری از طالبان در این قضیه را بار دیگر برجسته میسازد. این در حالی است که هم اکنون بیشتر سران طالبان به دلیل نگرش تندروانه ملا هبتالله، با وی اختلاف نظر دارند و براساس تقسیمبندی ظواهری، در فهرست طالبان خاین قرار میگیرند.
روابط القاعده با جمهوری اسلامی ایران؛ نامه الظواهری مهر تأیید میگذارد
ایمن الظواهری در بخشی از نامه خود به مساله ارتباط با ایران زیر عنوان «برخورد با صفویهای جدید» پرداخته است. او به بن لادن از دریافت نامه اخیر ایرانیها یاد کرده و گفته که در آن، شرطهایی از سوی جمهوری اسلامی ایران ارایه شده است. جمهوری اسلامی در نامهاش به القاعده، تذکر داده که در صورت رفتن رهبران عرب القاعده به ایران و هماهنگی در فعالیت جمعآوری اموال و سایر مسایل از طریق این کشور، ایران با آن مشکل نخواهد داشت. با این حال تذکر رفته که این روند از راههای رسمی نه، بلکه از راه غیررسمی و قاچاقی صورت میگیرد. در نامه فرستادهشده از سوی جمهوری اسلامی ایران به القاعده، از میدانهای هوایی بهعنوان راه رسمی یاد شده و گفته شده است که القاعده باید از راههای قاچاقی، مانند راههای ترکیه و غیره استفاده کند. دیگر شرط ایران نیز عدم تعامل القاعده با ایرانیها بوده که عدم استفاده از این شهروندان و استخدام نشدنشان را شامل میشود. در نامه ظواهری، جزییات بیشتر در مورد خواستههای ایران از این گروه ارایه نشده است.
ایمن الظواهری در نامه به بن لادن، ابراز نگرانی کرده است که این شرطها به هدف تداوم باقی ماندن اسیران و زندانیان القاعده انجام شود؛ زیرا پیش از این، شمار زیادی از اعضای القاعده در ایران محصور شده بودند. این افراد پس از حملات ۱۱ سپتامبر، به ایران رفتند و در آنجا در حصر خانهگی قرار گرفتند. به گفته یک تن از پژوهشگران عرب، پس از این حملات، بسیاری از نیروها و عناصر القاعده به ایران پناه بردند که شماری از آنان محصور شدند و شماری دیگر از طریق این کشور به کشورهای دیگر رفتند. البته به باور این پژوهشگر، حصر این افراد زندانی شدن نه، بلکه روندی است که بتوانند میان شهرهای ایران سفر کنند، اما سپاه پاسداران انقلاب ایران بر آنان نظارت و کنترل داشته باشد. در میان این حصر شدهگان، شماری از افراد نظیر ابوخالد السوری و ابوالخیر المصری بودهاند. شماری دیگر، از جمله ابومصعب الزرقاوی، مراکریکار (بن لادن کرد) و ابوقسام از ایران بهعنوان گذرگاه استفاده کردند و برای دوام جنگ القاعده علیه امریکا، به کشورهایشان رفتند. او میگوید که حتا دو پسر اسامه بن لادن به نامهای سعد و خالد نیز برای یک مدت طولانی پس از حملات ۱۱ سپتامبر در ایران تحت نظارت بوده و در آنجا زندهگی کردند. از این میان، ابومحمد المصری، یک تن از رهبران گروه القاعده بوده که در آگست ۲۰۲۰ در تهران توسط نیروهای موساد کشته شد. همچنان سیف العدل، دیگر رهبر القاعده، ظاهراً در شهر زاهدان فعالیت دارد. گفتنی است که از این فرد پس از کشته شدن الظواهری، بهعنوان رهبر اصلی گروه القاعده یاد میشود.
الظواهری در نامه به بن لادن گفته است که مساله رفتوآمد اعضای القاعده به ایران، نیازمند تحقیق است. به باور او، القاعده در صورت نیاز، میتواند با کردها و بلوچهای اهلسنت که متحدان این گروه هستند و حتا عربهای شیعه اهواز، ارتباط برقرار کند. ظواهری یادآوری کرده است که القاعده باید میان منافع و زیانها در این مساله توازن برقرار کند. او مذاکره روی زندانیان و بررسی امکان ارتباط با سایر جنگجویان این گروه در دیگر کشورها را بخشی از این ارزیابی خوانده، اما تردید داشته که ایران به القاعده اجازه کمک به جنگجویانش در عراق و یمن را بدهد؛ زیرا به باور او، چنین موضوعی با سیاستهای جمهوری اسلامی در تعارض قرار دارد. با وجود همه این موارد، رهبر کشتهشده القاعده در نامهاش گفته است که او و دامادش نیز در این راستا در حال راهاندازی تبلیغات هستند.
گفتنی است که سیآیای پیش از این بخشی از اسناد به دست آمده از پناهگاه اسامه بن لادن در پاکستان را نشر کرده بود. این اسناد در سال ۲۰۱۱ میلادی به دست آمد و در آن، رهبران القاعده روابطشان با ایران را ارزیابی کرده بودند. اسناد در کنار کمک ایران به القاعده در راستای انتقال پول، سلاح و برگزاری اردوگاههای تعلیمی، به خواست ایران مبنی بر حملات القاعده علیه منافع امریکا در عربستان سعودی و خلیج فارس اشاره کرده بود. مذاکرات و توافق القاعده با ایران توسط ابوحفض الموریتانی قبل از حملات ۱۱ سپتامبر انجام شده بود، هرچند بخشهایی از این اسناد بیانگر عدم توافق دو طرف در برخی از موارد بود که در ادامه به تنشها و گروگانگیریهای خانواده بن لادن و دیپلماتهای ایرانی نیز انجامید. ایران اما تاکنون داشتن روابط با القاعده را انکار کرده و همواره گفته که تا حد توان، علیه این گروه اقدام کرده است.
جنگ یمن و فرصتطلبی القاعده
نبرد حوثیها با حکومت یمن در اوایل حتا بهگونه عملیاتهای کوچک، از مسایل مهم نامه الظواهری به بن لادن بوده است. الظواهری در نامهاش گفته که رخداد یمن «امری بزرگ» است و پیشبرد آن به درایت، شجاعت و توفیق بیشتر نیاز دارد. به باور الظواهری، القاعده باید در ابتدا برای پیشبرد جنگ، جهان اسلام، بهویژه مردم یمن را بسیج کند و از حالت انتظار، به مرحله اقدام و فداکاری برساند. از این بسیج بهعنوان «سرمایه و نبرد اصلی» القاعده نام برده شده است. به باور ظواهری، اگر شبکه القاعده در این نبرد پیروز شود، در نبردهای بزرگتر از این حتا با وجود شکست در رویارویی نظامی، پیروز خواهد شد.
او از شیخ ابوعبدالله، یک تن از رهبران این گروه، یاد کرده و گفته است که این فرد بهگونه مداوم مردم، قبایل، رهبران و دانشمندان یمن را به آنچه «وظیفه خطرناک، مهم و واجب» نام برده شده است، تشویق میکند؛ تشویقی که ممکن در موارد خاص با نوعی اجباری نیز انجام شود، زیرا به باور رهبر کشتهشده القاعده، این فرد در میان مردم یمن محبوبیت خاصی دارد. او خواستار این شده است که سخنرانی این رهبر القاعده حتا یک روز هم با تاخیر مواجه نشود. حتا سوالهایی را برای این سخنرانیها در نامه مطرح کرده است که سبب تفکر و تحریک مردم آن کشور میشود. در کنار آن، تمرکز روی فتوای علمای یمن برای واجب بودن جنگ در شرایط دخالت مستقیم نیروهای امریکا و متحدانش و تصحیح این فتوا براساس خواست القاعده، مواردی است که در نامه بر آن تأکید و نقش این سخنرانیها بر مدیریت قبایل آن کشور برجسته شده است. او در نامه نوشته است که پس از طرح چنین سوالهایی، در گام اول عدم همکاری با حکومت و در گام دوم مساله قیام مطرح شود. در مرحله دوم برای القاعده، جنگ، هجوم و گرفتاری نیز پیشبینی شده است. او از بن لادن خواسته است که القاعده در اطراف یمن مستقر شود؛ زیرا به باور ظواهری، جنگ القاعده دوامدار و طولانیمدت است. وی دو مورد مهم جنگ یمن را بسیج عمومی مردم و ارتباط، تشویق و تأکید بر حفظ جان جنگجویان این گروه خوانده است؛ زیرا به باور او، فعالیت القاعده باید مستمر باشد. در نامه آمده است: «جنگ خواه یا ناخواه در خواهد گرفت و این موضوع را نمیتوان از دور کنترل کرد و بعد لگام برادرانمان [جنگجویان القاعده] را با احساسات بگیریم. پس توصیه خواهد شد که استقامت کنند، خود را تثبیت کنند، تمرکز کنند و دوباره حملات خود را شدت بخشند. [این نیروها] مشتاق بسیج نیروهایی هستند که با آنان الفت و احساسات [مشترک] دارند. من میدانم که برادرانمان در جنگی وارد نمیشوند که نتوانند مقاومت کنند و آنان این گرایش را عاقلانه میپندارند.»
حوثیها با گرایش اسلام شیعه در سال ۱۹۹۴ بهگونه سیاسی ایجاد شد و در سال ۲۰۰۴ عملیاتهای نظامیاش را علیه حکومت یمن راه انداخت. این گروه حمایت دولت ایران را با خود دارد. هرچند اهداف القاعده در اوایل از سهیم شدن در این جنگ مشخص نبود، اما در ادامه روشن شد که قدرتگیری در شرایط جنگی، تصرف شهرهای المکلا، نجبار و جعار و رهایی رهبران برجسته القاعده از زندان، اهداف برجسته این گروه در جنگ یمن بوده است. با این حال، القاعده به دلیل تنشهای درونسازمانی، حملات هوایی نیروهای امریکایی و درگیری با داعش، قافیه را در جنگ یمن باخت و شهرها را در جریان سالهای اخیر یکی پی دیگر از دست داد.
نامه هشدارآمیز به اوباما؛ فلسطین نقطه عطف یا بهانه القاعده؟
بخشی از نامه ظواهری به مسایل مربوط به فلسطین اختصاص یافته است، از جمله ارسال نامه هشدارآمیز به اوباما در مورد اسیران و زندانیان با تمرکز بر مساله این جغرافیا. این رهبر القاعده به بن لادن گفته است که در امر نوشتن نامه تهدیدآمیز به اوباما، با وی موافقت دارد و از آن اطاعت میکند. این نامه در ماه می ۲۰۱۰ به اوباما فرستاده شد و در آن افزون بر سایر موارد، القاعده به باراک اوباما، رییس جمهور امریکا و جنرال پتریوس، فرمانده قوای ناتو در افغانستان، هشدار داده بود که آنان را ترور میکند. اسامه بن لادن در نامه یادآوری کرده بود که جنگجویان القاعده باید از ترور جو بایدن خودداری کنند، زیرا به باور وی، بایدن پس از به قدرت رسیدن، میتواند امریکا را به سوی بحران هدایت کند. اصل این نامه سرانجام از محل اختفای بن لادن در ایبتآباد به دست آمده بود.
هشدارهای القاعده به امریکا به این نامه خلاص نشده بود. ظواهری در نامه خود به بن لادن گفته است که تهدید ابوعبدالله، یک تن از رهبران القاعده، در مورد فلسطین با تهدیدات قبلی این فرد در مغایرت قرار دارد. او گفته است که باید در کنار درج «امریکا آرامش را نخواهد دید تا زمانی که بهگونه واقعی در فلسطین زندهگی نکنیم»، «نیروهای تهاجمی از قلمرو پیامبر اسلام خارج نشوند» را نیز اضافه میکرد. به باور ظواهری، تمرکز بر موضوع فلسطین از مهمترین و قویترین عواطف القاعده است؛ چرا که این گروه از لحاظ قانونی، فلسطین را مساوی با همه قلمرو مسلمانان میداند. با آن هم، رهبر کشتهشده القاعده گفته است که امنیت امریکا از این منظر تنها در گرو خروج از فلسطین نیست و به نحوی، بر خروج این کشور از همه کشورهای اسلامی تأکید کرده است. او گفته است که تأکید بر فلسطین برای القاعده یک امر خیر است، اما باید سایر نقاط جهان اسلام نیز به آن اضافه شود. این تأکید مشخص میکند که القاعده در تلاش تبدیل کردن فلسطین به بهانهای برای دوام جنگ در سایر نقاط است.
در بخشی دیگر از نامه، ظواهری به تغییرات درونسازمانی القاعده پرداخته است، از جمله انتخاب عطیهالله اللیبی بهعنوان مسوول حقوقی و اداری تنظیمات القاعده که با پرسش الظواهری در مورد شایستهگی او همراه است. این فرد پس از جنگ افغانستان، قرار بود برای ماموریت القاعده به عراق برود، اما به دلایلی در وزیرستان پاکستان باقی ماند. او در سال ۲۰۱۰ به این موقف رسید و سپس در همان سال در نتیجه حملات هوایی نیروهای امریکایی، با دو پسرش در میرانشاه پاکستان کشته شد. در نامه، ظواهری از مرگ ابوعمر البغدادی، رهبر دولت اسلامی در عراق و ابوحمزه مهاجر، از رهبران ارشد شورای مجاهدین عراق، نیز یاد کرده است. حامد داوود محمد جلیل الزاوی، با نامهای مستعار ابوعبدالله راشد البغدادی، ابوعمر البغدادی، ابوحمزه البغدادی و ابوعمر القریشی البغدادی، رهبر دولت اسلامی در عراق در سال ۲۰۱۰ بوده است. او همچنین رهبر شورای مجاهدین عراق و از رهبران ارشد القاعده در تکریت در شمال بغداد بوده است. البغدادی علاوه بر اینکه از مرموزترین رهبران القاعده بوده، افسر اهل تسنن ارتش عراق بوده است که به دلیل سیاستهای فرقهگرایانه شیعی دولت مرکزی بغداد بعد از ۲۰۰۳، از صفوف ارتش عراق اخراج و زمینه جهت گرویدن به القاعده برای او فراهم شده است. وی یک ماه پیش از فرستادن این نامه به بن لادن، در عراق کشته شده بود. همچنان عبدالمنعم عزالدین علی البدوی، با نامهای مستعار ابوحمزه مهاجر و ابوایوب المصری، از رهبران ارشد شورای مجاهدین عراق و وزیر دفاع در دولت اسلامی عراق بوده و سابقه عضویت مسلحانه در اخوان المسلمین مصر را داشته است. او نیز توسط نیروهای امریکایی تنها دو هفته پیش از فرستادن این نامه در شمال عراق کشته شده بود.
ایمن الظواهری در نامهاش به چاپ و ویراست کتابی زیر نام «شوالیهها تحت پرچم نبی» اشاره کرده که در آن، بر تهاجم علیه امریکا تمرکز شده است. بخشهایی از این کتاب از قبل برای ابراز نظر به شماری از اعضای القاعده فرستاده شده بوده است. او گفته است که اگر نظرات در جریان همان ماه نرسد یا مهم نباشد، کتاب را نشر خواهد کرد. نام عربی این کتاب «فرسان تحت رایه النبی» است و چندین بخش دارد که خلاصه آن بهعنوان چاپ اول در دسامبر ۲۰۰۱ در جریده الحیات نشر شد. مولف آن ایمن الظواهری است. بخش اول کتاب ۴۹۷ صفحه دارد و چاپ دوم همین بخش با تغییرات، سرانجام در اواخر ۲۰۱۰ منتشر شد. در پایان، ظواهری به اسامه بن لادن تذکر داده است که نامه وی را از بین ببرد. با این حال حدود ۱۱ سال پس از کشته شدن القاعده و حدود چهار ماه پس از کشته شدن ظواهری، این نامه با جزییات آن نشر میشود.
این نامه در حالی همهگانی میشود که ایمن الظواهری در آگست ۲۰۲۲ تحت حاکمیت طالبان کشته شد. محتوای آخرین نامه او به بن لادن هنوز هم بیانگر برنامههای طولانیمدت القاعده در افغانستان است؛ برنامههایی که ممکن القاعده در همکاری و هماهنگی با اطرافیان ملا محمدعمر، بهویژه ملا هبتالله، آن را به اجرا بگذارد. مورد مهم دیگر در این نامه، فاش شدن بیشتر روابط ایران و القاعده است، همزمان با قدرتگیری تحریک طالبان پاکستان که ظواهری آن را یک دهه قبل پیشبینی کرده بود. مشخص نیست که آینده روابط القاعده با گروه طالبان در افغانستان و کشورهای ایران و پاکستان چگونه رقم خواهد خورد