دكتر عبدالله براي ديگران خاموش است
چراداکتر عبدالله خواهان خاموشیِ دیگران است؟
احمد عمران/ دوشنبه 30 حمل 1395/
داکتر عبدالله رییس اجرایی دولت وحدت ملی خطاب به سیاسیونِ کشور میگوید که دست از انتقاد از دولت بردارند و به جای آن، وارد همکاری سازنده با این دولت شوند.
چنین خواستی از قشر سیاسی کشور که میتواند شامل طیفهای گوناگون شود، به نظر خواستِ منطقی و اصولی نمینماید. زمانی یکی از پیشتازان عرصۀ روشنفکریِ دینی میگفت که نهضتها پس از رسیدن به قدرت، به نهاد تبدیل میشوند و این بزرگترین جفا در حق آزادیهای شهروندی مردم است. خواست آقای عبدالله نیز دقیقاً نشاندهندۀ همین mandegar-3دگردیسی در یکی از سرسختترین منتقدین و جریاناتِ اپوزیسیونِ دولتِ پیشین میتواند باشد.
آیا آقای عبدالله زمانی که از دولت آقای کرزی انتقاد میکرد، به خواست دولتِ او دست از مقاومت و انتقاد برداشت که حالا خودش چنین خواستی از دیگران دارد؟ چرا سیاسیون کشور از انتقاد اینهمه واهمه دارند که دیگران را به سکوت و خاموشی در برابر مسایلِ کلانِ جامعه فرا میخوانند؟ و آیا یک کشور خاموش و بدون صدا بهتر است یا یک کشور دارای صدا و موضعگیری؟
از نظر اصول دموکراسی و مردمسالاری، جوامع منتقد جوامعِ بیدار و پویا اند که زیر بارِ خفتِ بردهگی و استعمار نمیروند؛ جوامعیاند که میدانند چگونه با ارزشهای خود آینده بسازند. اما جوامعِ خاموش، جوامعی عقب نگه داشته شدهاند؛ جوامعیاند که در آن کسی نسبت به وضعیت اعتراض نمیکند و اجازۀ چنین کاری را ندارد. نمونۀ بارز آن در قرن بیست، دولتهای توتالیتری کمونیستی و فاشیستیاند که مردم را به زور و جبر وادار به خاموشی و بستنِ دهانهایشان میکردند.
جورج اُرول رماننویس بزرگ، دو کتاب در وصف چنین کشورهایی نوشته است: یکی، قلعۀ حیوانات و دیگری ۱۹۸۴ که هر دو به نظامهای توتالیتری یک سدۀ گذشته میپردازند و نشان میدهند که چگونه دیکتاتوریها آزادیهای مردم را میگیرند و به جای آن، به آنها اسارت و بردهگی به ارمغان میآورند. قلعۀ حیوانات و ۱۹۸۴ دو نمونۀ روشنگر از نظامهای بسته اند که به جای مردم فکر میکنند و تصمیم میگیرند. این نظامها هرگونه انتقاد را مساوی به دشمنی با خود میدانند و آن را به سختی سرکوب میکنند. اینگونه نظامها برای این که مردم را به تمکین و بردهگی خودخواسته بکشانند، به هدفها و آرمانهایی اشاره میکنند که تقدسآور اند. آنها مردم را مسخ میکنند تا از آنها اسیرهای بدون اراده و فکر بسازند.
نظامهای دیکتاتور و توتالیتر با شیوههای تطمیع و تزویر، کانالهای اشاعۀ آگاهی و روشنگری در سطح جامعه را که به افشای نظامهایشان کمک میکنند، سد میشوند. همین حالا وقتی به نظام حاکم در کوریای شمالی نگاه میکنیم، نمونۀ مجسمِ یک نظام توتالیتریِ قرن بیستویک را دیده میتوانیم. شیوۀ حکومتداری در این کشور، الگوبرداریشـده از همان کتابهای قلعۀ حیوانات و ۱۹۸۴ جورج اُرول اند. آیا نظام افغانستان نیز میتواند نمونۀ یک نظام توتالیتری و بسته باشد که دیگران ناچار به خاموشی در برابر آن اند؟
بدون شک که چنین نیست و نمیتوان نظام افغانستان را با هیچ یک از الگوهای موجود نظامهای بسته مقایسه کرد. این نظام خود را متکی به ارزشهای دموکراتیک میداند و حقوق شهروندی را به رسمیت میشناسد. اما فرا خواندنِ دیگران به خاموشی در برابر نظام و عدم انتقاد، به معنای عدول از ارزشهای دموکراتیک و مردمسالارانه می تواند باشد؛ همان ارزشهایی که در قانون اساسی بر آنها تأکیـد شده و دولت موظف به پاسداشت و حفظ آنهاست. خواستی اینچنین از سیاسیون کشور نه تنها ارزشهای مردمسالارانه در کشور را میتواند صدمه بزند، بل عملاً به فضای اختناق و زور مجالِ ظهور و بروز میدهد.
بدیهیست دولتها از درونِ فرهنگِ انتقاد به خوداصلاحی میرسند و نیاز دارند که با انتقاد و اعتراض مواجه باشند. آقای عبدالله از درونِ چنین فرهنگی به چهرۀ مطرح سیاسی در کشور تبدیل شد و توانست در دو انتخابات با قدرت وارد صحنه شود. اگر او پیش از آن منتقد و اپوزیسیونِ دولت نمیبود، آیا احتمال میرفت که اینهمه رای مردم را از آن خود سازد؟
از طرف دیگر، فرا خواندنِ دیگران به سکوت و یا همراهی با نظام به معنای این میتواند باشد که در نظام فعلی همه چیز خوب است و هیچ مشکلی وجود ندارد، در حالی که شواهد و واقعیتهای جامعه چیزهای دیگری را نشان میدهند. وضعِ ما در یک و نیم سالِ گذشته به مراتب بدتر از دوران حکومتداری آقای کرزی است و این چیزی نیست که بتوان با وادار کردنِ دیگران به سکوت، روی آن پرده انداخت. شاید برای چنین وضعیتی بتوان استدلالهای منطقی ارایه کرد ولی هرگز به این معنا نیست که بتوان مشکلات را پنهان کرد یا از کنار آنها گذشت.