استراتژی داعش در افغانستان
«گرگهای تنها» استراتژی داعش در افغانستان
- سید محمد جاوید حسینی
افغانستان پس از پنج سال، بار دیگر شاهد حملههایی به مراسم عزاداری شیعیان در ایام ماه محرم بود. چند مهاجم در شب عاشورا به تجمع عزاداران شیعی در «زیارت سخی» هجوم بردند که ۷۰ تن کشته و زخمی شدند. در بلخ، هم انفجار یک ماین در مسیر تردد شیعیان عزادار، که ۱۴ کشته و بیش از ۴۰ تن زخمی بر جای گذاشت. گروه داعش مسوولیت حمله به شیعیان در زیارت سخی کابل را به عهده گرفت و همچنین تصاویری از فرد مهاجم را که در این عملیات دست داشت، منتشر کرد اما تاکنون هیچ گروهی مسوولیت حمله به شیعیان در بلخ را به عهده نگرفته است.
از زمان پیدایش داعش در افغانستان، این دومین حمله به تجمع شیعیان افغانستان است. نخستین حمله به تظاهراتکنندگان جنبش روشنایی در شهر کابل بود که ۸۰ کشته بر جای گذاشت. داعش پس از حمله اول خود، طی بیانیهای از تشدید حملات به شیعیان افغانستان خبر داد. این تهدیدها و حملات داعش تا چی حد جدی است؟ آیا با توجه به مبارزه جدیای که در افغانستان با داعش صورت میگیرد، این حملات تکرار خواهد شد؟
داعش افغانستان در ابتدای پیدایشش با شتاب زیادی در ولایتهای مختلف به جذب نیرو، لانهگزینی و حتا تحرکات نظامی دست زد. هر چند خبرهای منتشر شده از گستردگی بسیار وسیع داعش در سالهای ۹۳ و ۹۴ حکایت داشت، اما منابع قابل استناد فقط از حضور داعش در ۱۲ ولایت افغانستان طی ۳ سال اخیر گزارش دادهاند که در برخی از این ولایتها، داعش دست به اقدامات مسلحانه زده و در برخی دیگر فقط رویت شده است.
داعش در پی تشکیل گروهی منسجم و قدرتمند و کسب جغرافیا در افغانستان بود و دلایل مختلفی برای این طرح وجود داشت. این گروه به منظور ایجاد انگیزه بین شبهنظامیان جنوب آسیا و آسیای مرکزی و جذب آنان برای جنگ در سوریه و عراق، قصد داشت تا در این منطقه تحرکات و تبلیغاتی داشته باشد و با همین هدف، ولایت خراسان را بهعنوان یکی از توابع جغرافیایی خود تاسیس کرد. شبهنظامیان این حوزه جغرافیایی انگیزه زیادی برای آزادسازی کشورهای خود دارند و یکی از علل جدایی حرکت اسلامی ازبکستان از طالبان – که انگیزه فرا افغانستانی ندارند – و پیوستن آن به داعش همین عامل بود. عامل دیگری که سبب شد تا داعش در افغانستان شکل گیرد، سرخوردگی فرماندهان و برخی گروههای شبهنظامی مستقر در افغانستان و به ویژه پاکستان از طالبان افغان و پاکستانی بود. در کنار این عوامل، انگیزه پاکستان برای ناامنسازی بیشتر افغانستان را هم باید افزود که با در اختیار دادن راه تدارکاتی سبب شکلگیری این جریان جدید شد.
در سالهای ۹۴ و ۹۵ که افغانستان در گیر و دار جنجالهای انتخاباتی و خلای قدرت سیاسی بود، داعش توانست به سرعت در این کشور رشد کند. اما با تشکیل دولت وحدت ملی و بهصدا در آمدن زنگ خطر، چهار نیروی ضد داعش در افغانستان سبب شدند که این جریان، از تب و تاب اولیه بیفتد. نیروهای امنیتی افغانستان، طالبان، نیروهای خارجی و مقاومت مردمی سبب شدند تا گستره جغرافیایی و فعالیت این گروه از ۱۲ ولایت به شرق افغانستان، عمدتا ولایتهای ننگرهار و کنر محصور شود. (هر چند که کم و بیش گروههایی تحت نام داعش و تحت پرچم این گروه در برخی از نقاط افغانستان مانند غزنی، غور، بدخشان و اخیرا جوزجان عرض اندام کردهاند).
درباره تعداد نیروهای داعش تا قبل از آغاز عملیاتهای مشترک دولت افغانستان و نیروهای خارجی به ننگرهار، منابع مختلف آماری بین هزار تا ۳ هزار را گزارش میکردند. اما بر اساس اظهارات حنیف اتمر مشاور امنیت ملی رییسجمهور افغانستان و برخی منابع امریکایی، در حال حاضر تعداد آنان به چند صد تن کاهش یافته است، تعداد زیادی از آنان کشته و یا هم متواری شدهاند. بدین ترتیب داعش در این اجرای این طرح خود موفقیتی کسب نکرد.
بررسی رفتار هسته اصلی داعش در رقه، نشان میدهد که این گروه برای دستیابی به راهبردهای نظامی خود به ۳ شیوه متوسل میشود؛ استراتژی تشکیل دولت که در عراق و سوریه برای آن مبارزه میکند، تربیت و سازماندهی گروههای چریکیِ دور از مناطق تحت کنترل و سرانجام در سرزمینهای دور، افراد و اشخاصی را بهنام «گرگهای تنها» آموزش میدهد.
از آنجا که طرح سازماندهی گروههای چریکی داعش در افغانستان به فرجامی نینجامید و از سویی دستکشیدن از ولایت خراسان به منزله شکست بزرگی برای این گروه تلقی میشود، به طرح سوم یا همان «گرگهای تنها» روی آورده است. حملات موسوم به «گرگهای تنها» توسط افرادی انجام میشود که به شکل انفرادی دست به حمله میزنند بدون اینکه ارتباط مشخصی با یک گروه منسجم داشته باشند. عامل یا عاملان این حملات میتواند شامل گروههای کوچک دو یا حداکثر سه نفری باشند.
این نیروها تحت تاثیر دستگاههای تبلیغاتی داعش قرار گرفته و جذب این گروه میشوند. انترنت و شبکههای اجتماعی این ارتباط را سهل و ساده و فرصتهای بیشماری را برای «گرگهای تنها» به منظور یادگیری تاکتیکها و اهداف تروریستی فراهم ساخته است. علاوه بر آن، بر اساس گزارش برخی خبرنگاران محلی، مبلغان داعش در افغانستان از طریق ارتباط رو در رو نیز در جذب «گرگهای تنها» وارد عمل شدهاند.
نگاهی دقیقتر به دو حمله اخیر داعش به شیعیان افغانستان در شهر کابل نشان میدهد که هر دو حمله تبعیت از مدل «گرگهای تنها» دارد. به ویژه عملیات دوم در شب عاشورا که داعش بهدلیل کمبود اطلاعات درباره عاملان این حمله، موفق به انتشار اخبار زیادی دربارهاش نشد.
پیشبینی میشود که داعش خراسان برای جبران شکستهای سنگین خود در افغانستان و همچنین جلب توجه و تقویت روحیه نیروهای خود، علاوه بر تهاجمات گروهی و تلاش برای حفظ جغرافیا در شرق افغانستان، مدل «گرگهای تنها» را بیش از پیش دنبال کند که تجمعات شیعیان افغانستان یکی از اهداف خبرساز هستند.
ورود داعش به افغانستان بدون همکاری کشورهای منطقه و فرامنطقه ممکن نیست. این گروه تروریستی اکنون مجری طرح خطرناکی است که حکایت از رقابتهای کلان و استراتژیک دارد. رقابتهایی که خاورمیانه را به آتش کشید.
از زمان پیدایش داعش در افغانستان، این دومین حمله به تجمع شیعیان افغانستان است. نخستین حمله به تظاهراتکنندگان جنبش روشنایی در شهر کابل بود که ۸۰ کشته بر جای گذاشت. داعش پس از حمله اول خود، طی بیانیهای از تشدید حملات به شیعیان افغانستان خبر داد. این تهدیدها و حملات داعش تا چی حد جدی است؟ آیا با توجه به مبارزه جدیای که در افغانستان با داعش صورت میگیرد، این حملات تکرار خواهد شد؟
داعش افغانستان در ابتدای پیدایشش با شتاب زیادی در ولایتهای مختلف به جذب نیرو، لانهگزینی و حتا تحرکات نظامی دست زد. هر چند خبرهای منتشر شده از گستردگی بسیار وسیع داعش در سالهای ۹۳ و ۹۴ حکایت داشت، اما منابع قابل استناد فقط از حضور داعش در ۱۲ ولایت افغانستان طی ۳ سال اخیر گزارش دادهاند که در برخی از این ولایتها، داعش دست به اقدامات مسلحانه زده و در برخی دیگر فقط رویت شده است.
داعش در پی تشکیل گروهی منسجم و قدرتمند و کسب جغرافیا در افغانستان بود و دلایل مختلفی برای این طرح وجود داشت. این گروه به منظور ایجاد انگیزه بین شبهنظامیان جنوب آسیا و آسیای مرکزی و جذب آنان برای جنگ در سوریه و عراق، قصد داشت تا در این منطقه تحرکات و تبلیغاتی داشته باشد و با همین هدف، ولایت خراسان را بهعنوان یکی از توابع جغرافیایی خود تاسیس کرد. شبهنظامیان این حوزه جغرافیایی انگیزه زیادی برای آزادسازی کشورهای خود دارند و یکی از علل جدایی حرکت اسلامی ازبکستان از طالبان – که انگیزه فرا افغانستانی ندارند – و پیوستن آن به داعش همین عامل بود. عامل دیگری که سبب شد تا داعش در افغانستان شکل گیرد، سرخوردگی فرماندهان و برخی گروههای شبهنظامی مستقر در افغانستان و به ویژه پاکستان از طالبان افغان و پاکستانی بود. در کنار این عوامل، انگیزه پاکستان برای ناامنسازی بیشتر افغانستان را هم باید افزود که با در اختیار دادن راه تدارکاتی سبب شکلگیری این جریان جدید شد.
در سالهای ۹۴ و ۹۵ که افغانستان در گیر و دار جنجالهای انتخاباتی و خلای قدرت سیاسی بود، داعش توانست به سرعت در این کشور رشد کند. اما با تشکیل دولت وحدت ملی و بهصدا در آمدن زنگ خطر، چهار نیروی ضد داعش در افغانستان سبب شدند که این جریان، از تب و تاب اولیه بیفتد. نیروهای امنیتی افغانستان، طالبان، نیروهای خارجی و مقاومت مردمی سبب شدند تا گستره جغرافیایی و فعالیت این گروه از ۱۲ ولایت به شرق افغانستان، عمدتا ولایتهای ننگرهار و کنر محصور شود. (هر چند که کم و بیش گروههایی تحت نام داعش و تحت پرچم این گروه در برخی از نقاط افغانستان مانند غزنی، غور، بدخشان و اخیرا جوزجان عرض اندام کردهاند).
درباره تعداد نیروهای داعش تا قبل از آغاز عملیاتهای مشترک دولت افغانستان و نیروهای خارجی به ننگرهار، منابع مختلف آماری بین هزار تا ۳ هزار را گزارش میکردند. اما بر اساس اظهارات حنیف اتمر مشاور امنیت ملی رییسجمهور افغانستان و برخی منابع امریکایی، در حال حاضر تعداد آنان به چند صد تن کاهش یافته است، تعداد زیادی از آنان کشته و یا هم متواری شدهاند. بدین ترتیب داعش در این اجرای این طرح خود موفقیتی کسب نکرد.
بررسی رفتار هسته اصلی داعش در رقه، نشان میدهد که این گروه برای دستیابی به راهبردهای نظامی خود به ۳ شیوه متوسل میشود؛ استراتژی تشکیل دولت که در عراق و سوریه برای آن مبارزه میکند، تربیت و سازماندهی گروههای چریکیِ دور از مناطق تحت کنترل و سرانجام در سرزمینهای دور، افراد و اشخاصی را بهنام «گرگهای تنها» آموزش میدهد.
از آنجا که طرح سازماندهی گروههای چریکی داعش در افغانستان به فرجامی نینجامید و از سویی دستکشیدن از ولایت خراسان به منزله شکست بزرگی برای این گروه تلقی میشود، به طرح سوم یا همان «گرگهای تنها» روی آورده است. حملات موسوم به «گرگهای تنها» توسط افرادی انجام میشود که به شکل انفرادی دست به حمله میزنند بدون اینکه ارتباط مشخصی با یک گروه منسجم داشته باشند. عامل یا عاملان این حملات میتواند شامل گروههای کوچک دو یا حداکثر سه نفری باشند.
این نیروها تحت تاثیر دستگاههای تبلیغاتی داعش قرار گرفته و جذب این گروه میشوند. انترنت و شبکههای اجتماعی این ارتباط را سهل و ساده و فرصتهای بیشماری را برای «گرگهای تنها» به منظور یادگیری تاکتیکها و اهداف تروریستی فراهم ساخته است. علاوه بر آن، بر اساس گزارش برخی خبرنگاران محلی، مبلغان داعش در افغانستان از طریق ارتباط رو در رو نیز در جذب «گرگهای تنها» وارد عمل شدهاند.
نگاهی دقیقتر به دو حمله اخیر داعش به شیعیان افغانستان در شهر کابل نشان میدهد که هر دو حمله تبعیت از مدل «گرگهای تنها» دارد. به ویژه عملیات دوم در شب عاشورا که داعش بهدلیل کمبود اطلاعات درباره عاملان این حمله، موفق به انتشار اخبار زیادی دربارهاش نشد.
پیشبینی میشود که داعش خراسان برای جبران شکستهای سنگین خود در افغانستان و همچنین جلب توجه و تقویت روحیه نیروهای خود، علاوه بر تهاجمات گروهی و تلاش برای حفظ جغرافیا در شرق افغانستان، مدل «گرگهای تنها» را بیش از پیش دنبال کند که تجمعات شیعیان افغانستان یکی از اهداف خبرساز هستند.
ورود داعش به افغانستان بدون همکاری کشورهای منطقه و فرامنطقه ممکن نیست. این گروه تروریستی اکنون مجری طرح خطرناکی است که حکایت از رقابتهای کلان و استراتژیک دارد. رقابتهایی که خاورمیانه را به آتش کشید.