افزایش نفوذ چین و افول قدرت آمریکا
افزایش نفوذ چین و افول قدرت آمریکا/ بخش اول
زیرساختهای قدرت فراگیر چین در تقابل با هژمونی آمریکا
یک نویسنده عرب در کتابی به بررسی شاخصهای افول قدرت و سلطه طلبی آمریکا در نتیجه افزایش روز افزون قدرت چین در منطقه و جهان پرداخته است.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، دکتر منتصر عمران در تازه ترین کتاب خود با عنوان "تأثیر افزایش قدرت چین در آینده سلطهطلبی آمریکا" به بررسی متغیرات به وجود آمده در نقشه مناسبات سیاست بینالمللی پرداخته و مینویسد که بسیاری از کشورها ازجمله چین با توسعه و شکوفایی صنعت و حضور سیاسی خود ، موفق شدند توجه بینالمللی را به خود معطوف کرده و به بازیگر مهم در عرصه جهانی تبدیل شود.
فرضیه مورد بررسی در این کتاب این است که افزایش قدرت چین چه تأثیری میتواند در آینده سلطهطلبی آمریکا داشته باشد. چین به صورت تدریجی این سیاست را دنبال کرده تا به این جایگاه رسیده است. این در حالی است که آمریکا مجموعه ای از چالشها و موانع را بعد از سلسله جنگ ها و مداخله نظامی در مناطق حساس جهان در پیش روی خود دارد.
مراحل سلطهطلبی آمریکا
در بخش مقدمه این کتاب، نویسنده به بررسی مراحل سلطهطلبی آمریکا و ابزارهای آن پرداخته و مینویسد: در سال 1917 و در زمان ورود به جنگ، آمریکا نقش پلیس جهانی را ایفا میکرد و سیاست خارجی خود را بر این اساس شکل داده بود. بین سالهای 1929 و 1933 هیمنه اقتصادی آمریکا به تدریج با رکود در بازار سرمایه داری و فروپاشی والاستریت ژورنال به هم ریخت و آمریکا تنها به لطف جنگ جهانی دوم بود که موفق شد بار دیگر نفوذ خود را در جهان گسترش دهد. در این شرایط کنگره آمریکا ممنوعیت اعمال شده در فروش تسلیحات را لغو کرد و دولتهای متخاصم به خرید تسلیحاتی از آمریکا روی آوردند و سطح اقتصادی و صنعتی آمریکا ارتقا پیدا کرد.
بعد از جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان یافتن دوران دو قطبی ، زیرساختهای نظام بینالمللی تغییر کرد. چین به عنوان یک قدرت اقتصادی مطرح شد که بیشتر ذخایر نقدینگی در جهان را به خود اختصاص داده بود. این مبلغ بالغ بر 4 تریلیون دلار بود، علاوه بر اینکه توسعه روزافزون این کشور در زمینه جنگ الکترونیک و هوا و فضا و در اختیار گرفتن زیرساختهای جغرافیایی و تاریخی و تولیدی باعث شده بود همه چیز در این کشور ارزانتر از مناطق دیگر تولید شود.
چین با جذب سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی به بزرگترین قدرت تجاری جهان تبدیل شده و آمریکا را پشت سر گذاشت.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد شرایط برای آمریکا مهیا شد تا بدون رقیب تسلط خود را بر امور مختلف جهان گسترش دهد. حوادث 11 سپتامبر 2001 و در ادامه جنگ در افغانستان و تجاوز به عراق شدت تحولات موجود در رابطه با آینده امپراتوری آمریکا را افزایش داد. نظریهپردازان آمریکایی میدانستند که این تسلط مدت زیادی طول نخواهد کشید و مسیر خود را به سمت افول طی خواهد کرد.
نویسنده این کتاب در ادامه به جایگاه بینالمللی چین اشاره کرده و مراحل و عوامل نفوذ این کشور در هرم قدرت جهانی را نشان میدهد. این کتاب مینویسد که ساختارهای قدرت ملی فراگیر و اقتصاد توسعه یافته چین باعث شده است که این کشور طی دو دهه در رأس هرم نظام اقتصادی جهان قرار بگیرد، چرا که چین تمامی مزایایی که برای رسیدن به این جایگاه لازم بود را در اختیار دارد. این مزایا از شبه جزیره کره آغاز شده و با ویتنام و هند و پاکستان و ایران و عراق و سوریه ادامه پیدا کرده و حتی تا آبهای خلیج فارس و دریای مدیترانه نیز میرسد.
نویسنده کتاب در ادامه به حوادث بعد از 11 سپتامبر اشاره کرده و آن را به عنوان نقطه عطف زمانی مهمی در تاریخ مناسبات بینالمللی برمیشمارد، به گونهای که تفکرات مربوط به نظم جهانی جدید فروکش کرده و به جای آن افکار مربوط به جنگ ضد تروریسم بر مبنای "هر کسی با ما نیست ، دشمن ماست " روی کار آمد. چتری که به بهانه جنگ ضد تروریسم ایجاد شده بود باعث شد که روسیه و چین سیاست خارجی خود در قبال آمریکا را تغییر دهند.
ابزارهای سلطه طلبی آمریکا
نویسنده در ادامه به بررسی ابزارهایی میپردازد که آمریکا برای اعمال سلطه خود در عرصههای مختلف به کار میگیرد. از جمله این ابزارها میتوان تسلیم کردن محافل بینالمللی برای فعالیت در راستای تحقق اهداف این کشور تحت پوشش مشروعیت جهانی و استفاده از ابزارهای پرنفوذ برای رسیدن به اهداف و آرمانهای خود در عرصه مناقشات بینالمللی و انجام جنگ های غیر قانونی در جهان، تقویت مناسبات با قدرتهای جهانی و به ویژه اتحادیه اروپا و ژاپن و هند اشاره کرد. از دیگر موارد موجود میتوان به تلاش برای جذب کشورهای کوچک از طریق مهم نشان دادن منافع عالی بینالمللی برای خود، به کارگیری و حمایت از مؤسسات جامعه مدنی برای ارائه یک الگوی آزاد از خود و استفاده از ابزارهای فرهنگی ،تکنولوژیک ، اقتصادی و نظامی است که همه آنها را برای تحقق سلطه مطلق خود در نظم جدید جهانی به کار گرفته است.
جایگاه بینالمللی چین
فصل دیگر این کتاب مربوط به قدرت گرفتن حاکمیت چین از دوران امپراتوری تا زمان جمهوری و تولد حزب کمونیستی و حزب خلق ملی چین است. حزب کمونیست به دنبال فعال کردن کارگران و صنعتگران و کشاورزان و فقرا بود و حزب خلق ملی مبتنی بر قدرت اصحاب نفوذ و تاجران و بازرگانان بزرگ و افسران ارشد ارتش بود. بعد از جنگ داخلی در چین و درگیریهای 23 ساله در این کشور ، ملیگراها شکست خورده و جمهوری خلق چین از پایتخت این کشور یعنی پکن اعلام شد. ملی گراها نیز به جزیره تایوان عقب نشینی کرده و در آنجا اقامت کردند.
دکتر منتصر عمران در ادامه به بررسی شاخصها و مراحل نفوذ و قدرت و نقش چین از دوران اصلاحات در زمان مائو تا سیاست اصلاح اراضی و اصلاحات اجتماعی پرداخته و نوشت که چین در مسیری درست از خیزش و پیشرفت در محیط داخلی و منطقهای و جهانی خود قرار داشت و استراتژی "گنجشک قفس" را دنبال می کرد که مبتنی بر این اساس بود که هر سیاست و رویکردی که این کشور اتخاذ میکند باید از چارچوب سوسیالیستی خود خارج نشود.
در این میان دینگ شیاو بینگ رئیسجمهور این کشور موفق شد اصلاحات گستردهای را در کشور انجام داده و چین را از کشوری ضعیف مبتنی بر کشاورزی به یک دولت صنعتی ثروتمند تبدیل کند. دولتی که اقتصاد برنامهریزی شده و فراگیر را به اقتصاد بازار سوسیالیستی تبدیل کرده و در این زمینه بر توسعه و افزایش ثروت شهروندانش تأکید دارد.
زیرساختهای قدرت فراگیر چین
چین در سه دهه اخیر به عنوان یک قدرت اقتصادی خود را نشان داد که تولید ناخالص ملی آن سالانه رشدی معادل 8.38 درصد دارد. این در حالی است که عامل انسانی یکی از مهمترین عوامل سنتی تأثیرگذار در قدرت این کشور به شمار میرود. از سوی دیگر تجربه چین در روند تصمیمسازیهای سیاسی مبتنی بر دیپلماسی مسالمتآمیز با هدف تحقق مجموعه ای از اهداف سیاسی است. این اهداف عبارتند از: حفظ صلح جهانی ، تضمین امنیت دولت ، تقویت توسعه اقتصادی مشترک ، مسئولیتپذیری واقعی در عرصه جهانی و پیگیری استراتژی با هدف ایجاد نظام چند قطبی در جهان. مورد آخر با پیوستن این کشور به بسیاری از مؤسسات و محافل بینالمللی و منطقهای نظیر سازمان ملل متحد و سازمان تجارت جهانی و گروه 20 و گروه بریکس و سازمان شانگهای دنبال میشود.
تغییرات زیرساختی در نظام بینالمللی باعث آزادی تحرکات سیاست خارجی چین از محدودیتهای گذاشته شده و زمینه را برای تعامل این کشورها به با مسائل مختلفی که پیش از این تنها منحصر به دو قدرت برتر بود، فراهم کرد.
ادامه دارد ...