من بخاطر روس مُي جنگم
«من به خاطر ملت روس می جنگم»: چطور فرزند والی افغان به جمهوری مردمی دانیتسک آمد
© Photo/ Nik Sh.
تحلیل و مقالات
20:13 13.09.2017دریافت لینک کوتاه 0 221 0 0
روزنامه AIF.ru در باره قصه تصورناشدنی رفیع جبار – داوطلب افغان در جمهوری مردمی دانیتسک که نمی خواهد، تا اوکراین سرنوشت افغانستان را تکرار کند، معلومات میدهد.
به یکی از شفاخانه های دانیتسک بعد از انفجار ماین شخص داوطلب مسلح به لقب عبدالله منتقل شد. نام او رفیع جبار است و او شخص نسبتاً مشهور در بین نظامیان جمهوری مردمی دانیتسک محسوب میشود. روزنامه AIF.ru قبل از زخمی شدن نشر مطلب راجع به این شخص پلان نموده بود — حالا ما قصه راجع به سرنوشت عجیب «عبدالله از دانیتسک» نشر میکنیم. در این متن نقل قول ها کمتر خواهند بود، ما آنها را بر اساس معاشرت قبلی با رفیع ارایه میکنیم. حالا دوکتوران به خاطر نجات جان او مبارزه میکنند.
رفیع جبار جذابیت حیرت انگیز دارا می باشد. تبسم نورانی، زبان عالی روسی و عشق بیکران او نسبت به مردم آدم را راساً گرویده خود می سازد. او را حتی «افغان با قلب روسی» — به خاطر احساس شدید عدالت پسندی و آمادگی برای دفاع از اعتقادات خود تا اخرین رمق، می خوانند.
رفیع در سال 1985، در سن 7 سالگی، به اتحاد شوروی آمده بود. آنگاه او در جمله اطفال مقامات عالی نظامی — سیاسی افغانستان در اینتیرنات خاص جابجا نموده بودند. جنگ داخلی در افغانستان خانواده رفیع را از هم جدا ساخت. پدر او شرکت کننده فعال انقلاب ثور سال 1978 و عضو حزب دموکراتیک خلک افغانستان بود. او کشور خود را برگزید — سعی میکرد زندگی را در کشور سازماندهی کند و رهبری ولایت بدخشان را بردوش گرفت. در مقام همین ولایت او از طرف «مجاهدین» به شکل وحشیانه به قتل رسانده شد. و در طرف دیگر سنگر کاکای ناسکه رفیع — گلبدین حکمتیار به لقب «قصاب کابل» قرار داشت. او رهبر حزب اسلامی افغانستان بود، برضد قطعات محدود اتحاد شوروی می جنگید و در سال های 1990 به مقام صدرات کشور منسوب شد، ولی در سال 2003 به ابتکار امریکا «تروریست جهانی» اعلام گردید و در «لست سیاه» سازمان ملل متحد شامل ساخته شد.
راستی، رفیع، یگانه وارث قوم خود است که از طرف مجاهدین کشته نه شده است و او از این خبر در اتحاد شوروی و روسیه آگاه شد. او در انتیرنات تعلیمات فرا گرفت که در وطن آبایی خود امکان آن وجود نداشت. خود رفیع قصه میکند که به آنها با بسیار صداقت، با درنظرداشت خصوصیات ملی، درس میدادند و تربیه میکردند. حتی اساسات اسلام را هم به آنها می آموختند که برای کشور پیروزمند غیرمذهبی بی مانند بود.
رفیع حوادث در وطن آبایی خود افغانستان چنین به خاطر می آورد:«این جنگ وحشتناک بود، جای که اقارب یک دیگر را نابود می سازند».
بعد از فروپاشی اتحاد شوروی انتیرنات منحل گردید. اطفال عملاً آواره شدند و آنها را بطور اجباری به افغانستان می فرستادند که در آن وقت در دست اشخاص قرار داشت که با پدران آنها می جنگیدند.
عبدالله به خاطر می آورد:«ما بدون اسناد، بدون وسایل امرار حیات ماندیم که نسبت آن با اداره مهاجرت مشکلات زیادی داشتیم».
طالبان بصورت اتوماتیک همه عودت کنندگان را کمونیستان می دانستند به آنها مستقیماً می گفتند «شما برای ما بیگانه هستید». در نتیجه فقط تعداد انگشت شمار در آنجا زندگی شان را ادامه میدادند. تعداد زیادی کشته شدند، ولی اکثریت، مانند رفیع، دوباره به روسیه برگشتند. او ضمن شکایت از زمان نابسامانی های بعد از فروپاشی شوروی میگوید که تا به حال درک کرده نمی تواند که چرا — شخصی که در روسیه بزرگ شده، در اینجا تعلیم دیده و تربیه شده، به مثابه شخص تابع قانون عمل میکند و کشور را صادقانه دوست دارد، نمی تواند از آن ابتدایی ترین حمایت کسب کند.
رفیع میگوید:«این همه ظاهراً "از نام روسان" قلمداد میشد، تا خشم که نسبت برخورد ساختارهای اداری جمع میشد، بر خود ملت سرازیر شود… بجای این ما را در امریکا می پذیرند، مسکن میدهند و امکانات فراهم می سازند… بسیاری رفقای ما که واقعاً طرفدار روسیه بودند، اصلاً از طرف ادارات مهاجرت رانده شدند، همه راجع به این آگاهی دارند و این از هیچکس پوشیده نیست».
در نتیجه، او که بدون اسناد مانده بود و در ساحه غیرقوقی، و با دستمزد تصادفی — بعضاً — دارای خصوصیت جنایی، زندگی میکرد. به این خاطر محاکمه شده بود — بدون آن که حق او داده شود، به او همه مکلفیت هایش را به خاطر آوردند. رفیع بعداً با مشکلات زیاد و رشوه پاسپورت افغانی بدست آورد.
زمانیکه در دنبس رویاررویی آغاز شد، رفیع به دانیتسک رفت و بصورت داوطلبانه به صفوف رزمندگان مردمی پیوست. او همه آنچه که زمان در افغانستان جریان داشت، به خاطر می آورد.
رفیع با اندوه زیاد یاداوری میکند:«آنچه که در اینجا حالا جریان دارد، در کشور ما وجود داشت. کشور به دو بخش تقسیم شده بود، به یک طرف اتحاد شوروی کمک میکرد — به جانب دیگر تمام جهان در راس امریکا کمک مینمود. با تاسف، ما آن جنگ را باختیم. ببینید، حالا در افغانستان چه میگذرد؟ در آنجا شبکه اقتصادی کاملاً ویران شده، کار وجود ندارد، ما فقیرترین کشور هستیم. کار عملاً وجود ندارد و در همه زمین های حاصلخیز خشخاش کشت شده که از آن تریاک بدست می آورند و بعداً به روسیه قاچاق میکنند».
ولی، رفیع، فقط در همان وقت عاشق روسیه (مردم شوروی آن وقت) شد. او به خاطر می آورد که فقط «شورویان» که در آن وقت مردم شوروی را افغانان به این نام یاد میکردند، مکاتب و شفاخانه ها اعمار میکردند. تا به حال بخش اعظم کشور را فابریکه برق آبی نغلو که به کمک اتحاد شوروی ساخته شده، از نظر انرژی برق تامین میکند.
رفیع یاداوری نمود:«من قطارهای «کاماز» را به یاد دارم که مواد غذایی را به مردم گرسنه انتقال میدادند. آنها در باران گلوله جهت رسیدن به ما تلاش مینمودند و بسیاری به منزل نمی رسیدند. شما میداند، شخص در عقب جلو موتر نشسته، او میداند که او را میتوانند بکشند، ولی او بازهم سفر خود را ادامه میدهد، به خاطریکه میخواهد به مردم گرسنه کمک کند. من میخواهم صادقانه بگویم که حالا بسیاری از آنهایی که با روسان می جنگیدند، از این کار اظهار تاسف میکنند».
در زمان ما شخصیت داوطلب افغان که در جمهوری مردمی دانیتسک می جنگد، در هردو طرف جبهه باعث دلچسپی بسیار زیاد گردیده است. رفیع پنهان نمی کند که به او از جانب قوماندانی اوکراین پیشنهاد پیوستن به آنها رسیده است. فکر میکردند که او کدام اجیر است. می گفتند:«روسیه کشور تو را توهین کرده، تو در اینجا چه میکنی، بیا به ما، ما پول خوب می پردازیم». او در پاسخ می گفت:«من مسلمان هستیم و در بدل پول نمی جنگم».
او منازعه جاری در دنبس را به مثابه عنصر سیاست جهانی برقراری سلطه جهانی امریکا بررسی میکند که برای روسیه مزاحمت ایجاد میکند.
عبدالله میگوید:« من در اینجا به خاطر مردم روس می جنگم، آنها بسیار نیکوکارند و سمبول خاص مدنیتی دارا می باشند که با بیزنس سلطه جهانی در تضاد قرار دارد. آنها به این روحیه ضرورت ندارند. آنها به اوکراین هم ضرورت ندارند، این ایوانان هستند که خویشاوندی را به خاطر ندارند، آنها را نیز بعداً نابود خواهند ساخت. با آنها تقریباً حساب را یک طرفه ساخته و اینک تا سلاویان رسیده و در اینجا باید آنها را متوقف ساخت».
رفیع تقریباً چهار سال بلاوقفه در خط مقدم جبهه اردوی جمهوری قرار دارد. و همرزمان او امیدوارند که او همین اکنون حق تابعیت جمهوری مردمی دانیتسک کسب کرده است. آنهم بصورت صادقانه، نه در وضعیت «بیگانه در بین خودها»، طوریکه سرگردانی او بین روسیه و افغانستان وجود داشت.