شانسی که وجود نداشت



شانسی که وجود نداشت

بعد از حملات تروریستی به شهر های نیو یورک و واشنگتن آمریکا، "ولادیمیر پوتین" (Vladimir Putin) رییس جمهور روسیه نخستین رهبری بود که به "جورج بوش" همتای امریکایی خود تلفم کرده و مراتب حمایت و همدردی خود را ابراز داشت .آن زمان بعضی ها از این امر متعجب شده و دیگران به جستجوی معنی پنهانی این اقدام پرداختند . ولی با وجود تفاوت در ارزیابی ها، همه در این مورد متفق القول بودند که بر اثر این حوادث فاجعه بار ممکن است امکان بر قراری مناسبات کیفیتا جدیدی بین روسیه و آمریکا بوجود آید. چند سال بعد برداشت عمومی از وضع امور در این رمینه تغییر کرده و این عقیده رایج شد که این شانس از دست داده شده است .با این حال، به نظر من ، سئوال عمده اینست که آیا این شانسی در واقع وجود داشت یا خیر؟
در پائیز سال 2001 میلادی همه در جهان طوری حس میکردند که خطر تروریسم با عواقب هلاکت بار آن میتواند بر تضادهای دیگر و از جمله بر تضادهای تاریخی، ژئوپلیتیک و عقیدتی غلبه کند. در آن زمان روسیه با وجود فشار سختگیرانه ای از سوی کشورهای غربی جنگ خونین در جمهوری چچن را ادامه میداشت و امیدوار بود که بعد از حوادث 11 ماه سپتامبر آمریکا فعالیت تندروان چچن را با نظر دیگری تلقی کند . این امر در واقع صورت گرفت ، و با وجود اینکه استانداردهای دو گانه از بین نرفته بود ، پشتیبانی اخلاقی غرب از باصطلاح "مبارزان راه آزادی" چچن در مقایسه با سالهای 90 قرن گذشته بنحوی قابل ملاحظه کاهش یافت.
به عقیده بعضی ها، این حقیقت یکی از عواملی بود که در نهایت امر منجر به پیروزی نظامی روسیه در جمهوری چچن گردید. اما به استثنای این حقیقت، حوادث ماه سپتامبر سال 2001 بهیچ وجه موجب نزدیک شدن روسیه و امریکا نشده و نمیتوانست به این امر برساند.
حملات سازمان "القاعده" دست واشنگتن را باز گذاشته است . آمریکایی هایی که با روح آسیب نا پذیری بویژه در اراضی کشور خود پرورش یافته بودند، بطور ناگهان با این حقیقت روبرو شدند که خطر برای امنیت آنها ممکن است از جانب هر کسی بوده و کاملا بی دلیل باشد ، و این امر مستلزم آنست که تدابیر امنیتی در ابعاد جهانی اتخاذ شده و شامل تحولات اجتماعی - سیاسی در جهت پیشبرد دمکراسی از یک سو و حملات تلافی جویانه و شاید هم پیشگیرانه ای از سوی دیگر باشد. بعبارت دیگر، پیشداری آمریکا که بعد از پایان دوران جنگ شرد در باره آن صحبت میکردند، متوجه یک هدف مشخص شده و آن - امنیت امریکاست. همه کسانی که آماده نبودند راه امریکا را دنبال کنند ، بطور فوری در شمار هم قطاران نیروهای شریر قرار میگرفتند.
در اواخر سال 2001 میلادی و نیمه اول سال 2002 میلادی مسکو یک سلسله از اقدامات را از همکاری در آسیای مرکزی بعد از استقرار پایگاههای نظامی آمریکایی در این منطقه و تعطیل واحدهای نظامی خود در کوبا و ویتنام بانجام رساند. این اقدامات از لحاظ ژئوپلیتیک در حکم گذشت قابل ملاحظه ای به واشنگتن بود، ولی هیچ اقدامی جوابیه به دنبال آنها صورت نگرفت . حسن نیت و مصالحه در مسائل راهبردی هیچ وقت نتیجه تعرف کردن به طرف مقابل نبوده بلکه نتیجه آن چانه زنی سازش نا پذیری میباشد. بعلاوه ، بخشی ازهئیت رهبری امریکا و قبل از همه خود رییس جمهور بر این عقیده بودند که در موقعیت بوجود آمده بعد از حوادث 11 ماه سپامبر، پشتیبانی از آمریکا - رفتار طبیعی هر کشور عادی ست و هیچ نوع پاداش دهی در این زمینه لازم نیست.
به عبارت دیگر، طرفین در این دوره روحیه و تمایلات مختلفی از خود نشان میدادند. آمریکا بهیچ وجه در صدد انجام گذشت هایی نبوده و فقط برای بررسی شرایطی ابراز آمادگی میکرد که این و یا آن کشور باید تحت آنها در استراتژی آمریکا شرکت کند. روسیه که تازه بر تلاطمات سال های 90 فایق آمده بود، بنوبه خود به جستجوی طرق افزایش وضع و مقام مستقلانه خود در صحنه بین المللی پرداخته و در این جهت مصرانه کوشش می ورزید.
تفاوت در مواضع دو کشور بزودی مشهود و هویدا شد .در اواخر سال 2001 میلادی روشن شد که ایالات متحده در صدد تجدید نظر در نقشه های خود نبوده و منافع آئتلاف ضد تروریستی را که بزودی بعد از حوادث 11 ماه سپتامبر ایجاد شده بود، اصلا در نظر نمیگیرد. در ابتداء دولت آمریکا خروج خود از قرارداد دفاع ضد موشکی را اعلام داشت که سنگ بنای ثبات هسته ای استراتژیک در سراسر جهان بود، و سپس حوادث گوناگونی به نوبت در عراق، گرجستان و اوکرائین به دنبال یکدیگر روی داد.
در واشنگتن نفهمیدند که واکنش شدید روسیه بهیچ وجه مظهر بلند پروازی های امپراطوری مسکونبوده بلکه نتیجه درک این موضوع بود که آن را فریب داده اند. آمریکا در جواب کوششهای "پوتین" در جهت ایجاد مدل جدید مناسبات با واشینگتن، به افزایش نفوذ خود در جهات مختلفی مبادرت کرد و این کار به ضرر مسکو انجام گرفت. سخنرانی مونیخ درماه فوریه سال 2007 میلادی درماهیت امر در حکم وداع با امیدهای خیالی سال 2001 میلادی بوده و جنگ در منطقه قفقاز در ماه اوت سال 2008 میلادی این روند را بطور نهایی بپایان رساند. روسیه امیدواری به حصول توافق با آمریکا را از دست داده و یک بار دیگر مطمئن به آن شد که زورنمایی - یگانه دلیل قانع کننده در مذاکرات با این کشور است.
"جورج تنت" رییس سابق سازمان "سیا" درخاطرات خود نوشت که همکاری آمریکا و روسیه در زمینه مبارزه با تروریسم که بعد از حوادث 11 ماه سپتامبر بطور وسیع تبلیغ شده بود، جنبه عملی را بخود نگرفته و دیدارهای کارمندان سازمان "سیا" با همکاران روسی به صورت "بازی جاسوسی" باقی ماند. تلاش برای تقویت دوستی روسیه و آمریکا بر اساس یک دشمن مشترک در حکم یک مانور تصنعی بود که به موفقیت نرسیده است. بعد از نقش بر آب شدن این تلاش، روسیه و آمریکا بازهم با مسائل و اختلاف نظرهایی روبرو شدند که در گذشته در مناسبات دو کشور وجود داشته و حتی از دوران "جنگ سرد" به ارث آنها رسیده اند. در نتیجه، روند جدبد "تشنج زدایی" اعلام شد که این دفعه "برقراری مجدد مناسبات" نامیده شده است. در حال حاضر هم روسیه و هم آمریکا برسر دوراهی و شاید هم چهارراهی قرار دارند. ولی در جهان امروز که همه چیز در آن وارونه شده است، کمتر کسی به فکر این مسئله هستند که آیا روسیه و آمریکا میتوانند درآینده از یک راه مشترک بروند یا خیر.

"فئودور لوکیانوف" (Fyodor Lukyanov)، ویژه خبرگزاری «ریا نووستی»

المشاركات الشائعة من هذه المدونة

پنج اقتصاد برگ جهان

با ميوه ها آشنا شويد

مصر پایتخت اداری جدید را با هزینه ۴۵ میلیارد دلار می‌سازد