افتخار یا سرافکندگی؟




پیروزی به کمک مداخله خارجی؛ افتخار یا سرافکندگی؟
مهرداد فرهمند/ بی بی سی
آسمان زاویه تاریک و ظلمانی است، شهر از بی برقی در خاموشی مطلق فرو رفته و جز سو سوی ستارگان نشانی از نور به چشم نمی خورد. صدای غرش هواپیمای جنگنده ناتو، سکوت شب را در هم می شکند، بیکباره غریو شادی است که از گوشه و کنار به گوش می رسد و در پی آن، صدای رگبار مسلسلهای بزرگ و کوچک که فضا را پر می کند
و سرخی گلوله های رسام. دکتر صبری، استاد دانشگاه زاویه که روی پشت بام کنارم نشسته می گوید اینها شلیک گلوله های شادی است که از شنیدن صدای جنگنده ناتو در فضا می پیچد، می‌گوید این روزها هیچ چیز به اندازه شنیدن صدای این هواپیماهای جنگی ما را خوشحال نمی‌کند.
از زنتان که به زاویه می آمدم، راننده ام اسامه، ساختمانهای ویران شده و تانکها و خودروهای نظامی منهدم شده را در مسیر نشان می داد و با افتخار می گفت اینها را ناتو زده، پادگانی نظامی را سر راه نشان می داد که بکلی ویران شده بود و باز هم با برقی در نگاهش و غروری در صدایش می گفت: ناتو!
انگار نه انگار که این ویرانه، پادگان ارتش وطنش بوده که هدف حمله نیروی اجنبی شده و این لاشه های سوخته به تانکهایی تعلق دارد که با ثروت ملی او خریداری شده است.
داستان لیبیا به حکایت برادر کوچکی می ماند که چند نفر از در و همسایه و کوچه های اطراف داد و فریاد او را که آماج مشت و لگد برادر بزرگتر زورگو شده شنیده و از دیوار بالا کشیده و آمده اند و برادر بزرگتر را کتک مفصلی زده اند و حالا برادر کوچکتر پیش بچه محلها پز می دهد که دیدی چطور برادرم را آش و لاش کردند.
اما پای صحبت لیبیااییها که بنشینی، این «پز دادنها» قابل درک و هضم می شود، صحبت از انواع تبعیض، سوء استفاده از قدرت، نبود آزادی و همه واژگان دیگری که برای هر که در خاورمیانه زندگی کرده باشد آشناست و به توضیح و ذکر مثال نیاز ندارد.
با جوانترهای لیبیاایی که صحبت می کنی می گویند ما به پدرانمان اعتراض می کنیم که چرا بیست سال زودتر به پا نخاستند، اما پدران آنها بار دیگر پنجه آهنین امنیتی حکومت معمر قذافی را به آنان یادآوری می کنند و مهمتر از آن، شرایط متفاوت جهان، بویژه از لحاظ ارتباطات.
جنبش لیبیا هم مانند دیگر حرکتهای عربی مرهون پیشرفت فن آوری ارتباطات است که صدای این جنبش را به جهان رساند وگرنه این صدا در همان آغاز خفه می شد بی آنکه تا مدتها کسی از آن خبردار شود یا بفهمد که چه تعداد در سرکوب آن، جان یا آزادی خود را از دست دادند.
جنبش لیبیا همچنین وامدار ارتشهای خارجی است که اگر مداخله نمی کردند، چه بسا معمر قذافی بار دیگر بر کشور مسلط می شد و جنبش را سرکوبی سخت می کرد و با تجربه ای که از سالها زندگی در تحریم داشت و یاری گرفتن از کشورهایی که تحریمهای بین المللی را علیه حکومتش اجرا نمی کردند، همچون گذشته سلطه خود را بر لیبیا ادامه می داد.
لیبیا اکنون نمونه و الگوی تازه ای برای روند خیزشهای عربی شده، نخستین جنبشی که با مداخله مستقیم خارجی به ثمر رسید و پتانسیل آن را دارد که الگویی از موفقیت شود.
ناظرانی که از آغاز با دید مخالفت و بدبینی به مداخله نظامی ناتو در لیبیا می نگریستند اکنون عراق پس از سرنگونی حکومت صدام حسین را یاد آوری می کنند که ابتدا صحنه غارت و هرج و مرج شد و پس از آن نیز عرصه جنگ فرقه ای و هنوز رنگ امنیت به خود ندیده است.
اما لیبیا ویژگیهایی دارد که می تواند سرنوشتی کاملاً متفاوت از عراق برای آن رقم بزند. جمعیت لیبیا متشکل از مجموعه ای از قبائل و خانواده هاست که درون هرکدام نظامی مستحکم از پیوستگیهای خانوادگی و نظم قبائلی حکمفرماست، ماهها مبارزه هم همبستگی و همدلی قدرتمندی میان قبائل و خاندانهای مختلف ایجاد کرده که در شرایط کنونی و پس از پایان جنگ، کمک بزرگی به حفظ امنیت و نظم در کشور می تواند باشد.
در لیبیا ماههاست که دیگر چیزی به نام پلیس وجود ندارد و مؤسسات حکومتی از کار باز ایستاده اند اما مردم هر کوی و برزن، خود نظم را برقرار کرده اند و تاکنون بی نظمی و نا امنی جدی از جایی گزارش نشده است.
تشکیل شورای انتقالی لیبیا در همان مراحل آغازین جنبش و حمایت دولتهای خارجی از آن، تاکنون از مشکلات ناشی از بروز خلأ قدرت پیشگیری کرده و اگر وضع به همین شیوه ادامه یابد، شاید گرفتاری بزرگی که خلأ قدرت در عراق پس از جنگ ایجاد کرد در لیبیا تکرار نشود.
جامعه لیبیا بر خلاف عراق، جامعه ای نسبتاً همگن است، اکثریت قاطع مردم از دین اسلام و مذهب سنی مالکی پیروی می کنند و از لحاظ قومی نیز با اینکه مردم آن، ترکیبی از اقوام عرب و بربر (امازیغی) و آفریقایی (طوارق) اند اما تاکنون نشانه ای از اختلافات قومی در آن به چشم نخورده و به نظر نمی رسد که عنصر قومیت در لیبیا نقشی ایفا کند.
در عراق، یکی از عوامل اصلی بروز جنگ فرقه ای و ادامه نا امنی، دخالتهای همسایگان و دولتهای خارجی بود که هر یک از گروهی و فرقه ای در عراق حمایت می کردند، اما لیبیا موقعیت جغرافیایی متفاوتی دارد که می‌تواند مانع از آن شود که این کشور صحنه تضاد منافع همسایگان و جولانگاه درگیری میان حافظان محلی منافع آنان شود.
از آغاز دخالت خارجی در لیبیا، بسیاری از تحلیلگران و ناظران، همچون در مورد عراق، ورود قوای خارجی به معرکه را جنگ نفت نام گذاشته و هدف از این دخالت خارجی را سهم بردن از نفت و دیگر قابلیتهای اقتصادی لیبیا قلمداد کردند. گواه این مدعا این است که پیش از سقوط کامل حکومت معمر قذافی، آشکارا صحبت از این شد که کدام کشورها و کدام شرکتهای نفتی به لیبیا پس از قذافی خوش آمده اند و به کدام دولتها در بازسازی لیبیا سهم داده نخواهد شد.
دولتهایی که این روزها از تواناییها و امکانات خود برای بازسازی لیبیا دم می‌زنند در واقع خبر از سرمایه گذاریهای پرسودی در آینده می‌دهند و به کشورهایی که در قضیه لیبیا وارد شدند یا با آن مخالفت ورزیدند کنایه می‌زنند که همراه نشدن با آنان چه بهایی برایشان خواهد داشت.
اما برای مردم لیبیا که در چهل سال فرمانروایی معمر قذافی بهره چندانی از ثروت ملی خود نبردند، مهم این است که دولتهای خارجی هر قدر هم که از نفت و منابع طبیعی شان سهم ببرند، سهمی که به خود آنان خواهد داد هرچه باشد بسیار بیشتر از آنی خواهد بود که معمر قذافی در حقشان روا می داشت و همین خود غنیمت و نویدبخش است.
در نتیجه، حداقل در حال حاضر، نشانه ها و عوامل کافی وجود دارد که آینده روشنی برای لیبیا ترسیم کند، مگر آنکه عوامل تازه و پیش بینی نشده ای به میان بیاید یا اینکه عواملی همچون ظهور و فعالیت اسلامگرایان که هنوز چندان جدی گرفته نشده اند به عاملی جدی و تنش آفرین بدل شوند.
نقش بستن جنبش لیبیا به عنوان یک موفقیت در نقشه جهان عرب، نقطه عطف تازه ای در تاریخ این منطقه خواهد شد، نقطه عطفی که بزرگترین پیام آن، امکان دستیابی به پیروزی و موفقیت با اتکا بر دخالت نظامی خارجی خواهد بود.
سقوط زین العابدین بن علی، حسنی مبارک و معمر قذافی، هشداری شد برای دیگر حکام عرب که شیوه فرمانروایی شان بی شباهت به این سه تن نیست اما نحوه سقوط حکومت معمر قذافی بیش از دو تن دیگر می تواند، تن این قبیل حکام عرب را بلرزاند.

المشاركات الشائعة من هذه المدونة

پنج اقتصاد برگ جهان

با ميوه ها آشنا شويد

مصر پایتخت اداری جدید را با هزینه ۴۵ میلیارد دلار می‌سازد