مبارزه با نژاد پرستی
نام کتاب: پدر، به من بگو نژاد پرستی یعنی چه
نام نویسنده: طاهر بِن جَلّون (برنده جایزه کنکور)
مترجم: المیرا لطفی (دادوَر)
انتشارات: سینا نگاره
نوبت چاپ: اول ۱۳۷۷
فرازهایی از کتاب
۱. نژاد پرستی بدگمان بودن به دیگران و پست شمردنِ کسانی است که از حیث ویژگی های ظاهری و فرهنگی با ما یکسان نیستند. (ص ۹)
۲. نژاد پرستی در فطرت کودکان نیست. کودک، نژاد پرست به دنیا نمی آید. اگر والدین یا نزدیکان اندیشه های نژاد پرستانه را در مغز او فرو نکنند دلیلی ندارد که او نژاد پرست بشود. (ص ۹)
۳. نژاد پرست کسی است که گمان می کند همه آن چیزهایی که خیلی با او متفاوت اند، او را تهدید می کنند و ممکن است آرامشش را بر هم بزنند... نژاد پرست کسی است که خودش را پست و کوچک می بیند یا برتر و بزرگ می شمارد. این بیماری ها هر دو یک سرچشمه دارند: در هر دو صورت رفتارش نشان از پستی او دارد. (ص ۱۱ و ۱۲)
۴. - پدر... بگو چرا نژاد پرستی کم و بیش همه جا هست.
- در جامعه های بسیار کهن، که به آن ها جوامع اولیه می گویند، انسان ها رفتاری جانورگونه داشته اند. گربه برای خودش محدوده ای دارد. هر گاه گربه دیگری یا هر جانداری بخواهد غذای او را برباید یا بچه هایش را بیازارد، با چنگ و دندان از خود و محدوده و بچه هایش دفاع می کند. انسان هم همین طور است. او می خواهد خانه اش را، زمینش را، و آن چه را که دارد نگه دارد و برای حفظ آن ها مبارزه می کند. و این طبیعی است. نژاد پرست گمان می کند که غریبه، هر که باشد، می خواهد دارایی های او را از چنگش درآورد. پس به او بدگمان می شود بدون این که بیندیشد. می توان گفت که این تقریبا غریزی است. جانور، در صورتی که مورد هجوم واقع شود، مقابله می کند، اما انسان گاهی به غریبه ای یورش می برد که آهنگ دستبرد و تجاوز ندارد. (ص ۱۵)
۵. خوراک هراس، نادانی است. (ص ۱۶)
۶. برای مبارزه با نژاد پرستی... باید یاد بگیریم آشنایی را، یاد بگیریم گفتگو کردن را، یاد بگیریم با هم خندیدن را. (ص ۱۷)
۷. سفر بهترین وسیله برای «صیقلی کردنِ ذهنیت مان با ذهنیتِ دیگری» بوده است و شناختِ دیگران بهترین راه برای بهتر شناختنِ خویش. (ص ۱۷)
۸. انسات همواره به امنیت می اندیشیده، و این گاهی او را به سوی هراس از همسایه ها و غریبه ها می رانده است. (ص ۱۸)
۹. - تحقیر نژادی چه مفهومی دارد؟
- مفهوم آن جدا کردنِ گروه های اجتماعی یا قومی از گروه یا قوم دیگر است با این گمان که آنان پست ترند. مثل این که در آموزشگاهی دانش آموزانِ سیاه پوست را در اتاقِ جداگانه ای جا دهند به گمانِ این که آن ها هوش بهرِ کمتری دارند... هر گاه گروهی نژادی یا مذهبی را در جایی گرد آورند و آن ها را مجبور به جدایی از دیگران کنند، به اصطلاح، گِتو (ghetto) به وجود می آید.
- گِتو یعنی بازداشتگاه؟
- گِتو جزیره کوچکی است در ایتالیا، مقابلِ ونیز. در سال ۱۵۱۶م همه یهودیان ونیز را مجبور کردند به این جزیره کوچ کنند و، جدای از ایتالیایی های دیگر، در آن جا زندگی کنند. گِتو، در واقع، نوعی بازداشتگاه است. به هر صورت یک جور تحقیر نژادی است. (ص ۱۹و ۲۰)
۱۰. نژاد پرستی هیچ مبنای علمی ندارد... فقط یک نژاد وجود دارد، آن هم نوع بشر است... واژه نژاد (در مورد انسان ها) بنیان علمی ندارد. این واژه برای بزرگ نمایی درباره اختلاف های ظاهریِ انسان ها به کا برده شده است... پیشنهاد من این است که دیگر هیچ وقت واژه «نژاد» را به کار نبری!... بهتر است ما «نوع بشر» را جایگزین آن کنیم. (ص ۲۰ و ۲۱)
۱۱. نژاد پرست کسی است که فکر می کند تنها به این دلیل که رنگ پوستش و همین طور زبانش و آیین هایش با دیگران همانند نیست برتر از آن هاست. او پافشاری می کند که انسان چند نژادی است و به خود می گوید: «نژاد من زیبا و اصیل است، نژادهای دیگر زشت و وحشی.» (ص ۲۲)
۱۲. هر کسی دین خود را بهترین دین برای همه انسان ها می داند و این گرایش در او هست که هر کس را که پیرو دین او نیست گمراه قلمداد کند. (ص ۲۷)
۱۳. متعصب کسی است که گمان می کند فقط او پشتیبان حق است. تعصب گرایی خیلی جاها خودش را به دین می چسباند. متعصب ها در هر دینی دیده می شوند. آن ها همواره در صدند که عقایدشان را به دیگران تحمیل کنند. آنان خطرناکند، چون برای زندگی دیگران ارزشی قایل نیستند. آنان حاضرند بکشند و کشته شوند. بیشتر وقت ها چنین کسانی آلت دست قرار می گیرند. باید چنین کسانی را نژاد پرست شمرد. (ص ۲۹)
۱۴. پیش از هر چیز باید احترام را بیاموزیم. احترام دیگران واجب است. مردم توقع ندارند دیگران حتما دوستشان بدارند اما می خواهند که به عنوان انسانی که شایسته احترام است به او احترام بگذارند. احترام یعنی رعایت و توجه، یعنی داشتن گوش شنوا... درباره دیگران نباید پیش داوری کنیم. در عین حال، نژاد پرستی، با باورهایی که پیشاپیش در باره ملت ها و فرهنگ ها ساخته است، گسترش می یابد... نژاد پرست کسی است که یک ویژگی را تعمیم می دهد. هر گاه عربی از او چیزی دزدیده باشد، او همه عرب ها را دزد می خواند. احترام به دیگران یعنی دل نگرانی برای جریان عدالت در مسیر درست آن. (ص ۳۳ و ۳۴)
۱۵. - برای خندیدن به دیگران باید بتوانیم به خودمان بخندیم، و گرنه از طنز بی بهره ایم. طنّازی نوعی نیرومندی است.
- طنز یعنی چه؟
- ذوق طنز یعنی ظرافت مزاح کردن، اما نه مزاحی که جایش را به برخورد جدی بدهد، و این که بتوان از هر چیزی جنبه ای را استخراج کرد که منجر به خنده و لبخند گردد. شاعری گفته است : «طنز بیانِ مؤدبانه یأس است.»
- نژاد پرست ها با طنز آشنایی دارند؟
- نه. نژاد پرست ها با طنز بیگانه اند. بیشتر وقت ها تُرش رویند. آن ها نیاموخته اند که به دیگران بخندند. مگر خنده ای از روی بدخواهی، آن هم هنگامی که بخواهند اشتباه دیگران را به رخشان بکشند، انگار که خودشان هرگز خطا و اشتباه نمی کنند. نژاد پرست برای نمایشِ مثلا برتری خودش می خندد. به واقع چیزی را که نمایش می دهد نادانی و درجه حماقت او است و اراده او بر آزردن دیگران...
- وقتی بشر احمق است نژاد پرست می شود؟
- نه، وقتی نژاد پرست باشد حتما احمق است.
- پس، اگر خوب جمع بندی کرده باشم، نژاد پرستی از ترس، نادانی، و حماقت ریشه می گیرد.
- بله، همین طور است. این را هم باید بدانی که می توان دانش آموخت و آن را برای توجیه نژاد پرستی به کار برد. شعور هم می تواند در خدمت اهداف ناپسند باشد. پس می بینی که خیلی هم ساده نیست. (ص ۳۴ و ۳۵)
۱۶. ... اما نژاد پرستان دروغگویند. آن ها هر چه میل شان باشد می گویند و بی دغدغه حق پوشی می کنند. هدفشان تأثیر گذاشتن بر ذهن ها از طریق شعارهایشان است. تحقیقاتِ اقتصاددانان نشان می دهد که شعارِ «سه میلیون بی کار = سه میلیون مهاجرِ سر بار» (در فرانسه) کاملا بی اساس است. اما کسی که با از دست دادن کارش ناامید می گردد آماده است تا هر چه را که باعث فروکش کردن خشمش می شود بپذیرد. (ص ۳۶)
۱۷. این که کسی رنجِ ستم کشیده باشد باعث نمی شود خودش دادگر گردد. در مورد نژاد پرستی هم همین طور است. کسی که خود قربانی نژاد پرستی شده است، در موقعیت هایی تن به نژاد پرستی می دهد. (ص ۳۹)
۱۸. استعمار نوعی سلطه گری است. استعمارگر به عنوان سفید پوست متمدن حق خود می داند که «تمدن را برای نژادهای پست به ارمغان ببرد»... استعمار از رده نژاد پرستی دولتی است. (ص ۴۵ و ۴۶)
۱۹. هر جا که بشر هست نژاد پرستی هم می تواند باشد. امروزه هیچ کشوری نیست که بتواند ادعا کند نژاد پرستی در آن نیست. نژاد پرستی با تاریخ بشری عجین است... هم زیستی را آموختن، مبارزه ای است در برابر نژاد پرستی. (ص ۴۹)
۲۰. قانونی بر بشر بالغ حکومت می کند: «دگرگون نشدن». مدت ها پیش فیلسوفی گفته است: «بشر میل دارد در جایگاهی که هست بماند.» این سخن از اسپینوزا است. (ص ۵۱)
۲۱. «سفر انسان را می سازد.» سفر یعنی میل به اکتشاف و آموختن، یعنی پی بردن به این که فرهنگ ها چه قدر متفاوت، زیبا و پر مایه اند. فرهنگ ها گوناگون اند اما هیچ فرهنگی برتر از فرهنگ دیگر نیست. (ص ۵۲ و ۵۳)
۲۲. مبارزه با نژاد پرستی باید واکنش روزمره باشد. از حساسیت ما نباید کاسته شود. باید گام به گام سرمشق بودن را آغاز کنیم و در کاربرد واژه ها دقیق باشیم. واژه ها خطرناکند... مبارزه با نژاد پرستی از تصحیح سخن آغاز می شود. (ص ۵۵)
۲۳. ... هر چهره خود معجزه ای است. (ص ۵۶)
خلاصه کتاب
طاهر بِن جَلّون – نویسنده، شاعر و روزنامه نگار مراکشی-فرانسوی – در روز بیست و دوم فوریه ۱۹۹۷ میلادی به همراه دختر نوجوانش در تظاهرات اعتراض به قانون ورود خارجیان به فرانسه و اقامتشان در آن کشور شرکت می کند. دخترش که در آن زمان ده سال دارد پرسش های بسیاری در مورد علت تظاهرات، مفهوم شعارها، و آیا این که حرکت مردم در صف های دراز نتیجه ای خواهد داشت یا نه، مطرح می کند.
این پرسش هل بن جلون برآن می دارد تا به صحبت دو مورد نژاد پرستی بپردازد. او در نظر دارد تا بحث را به گونه ای پیش ببرد تا برای همگان از جمله دخترش و دوستان هم سن و سال دخترش قابل فهم باشد. نتیجه کار کتاب حاضر است. گرچه مخاطبان او در ابتدا نوجوانان هشت تا چهارده ساله اند، ولی او معتقد است که پدر و مادر آنان هم می توانند از این کتاب بهره ببرند. او این اصل را مد نظر داشته که نژاد پرستی از تربیت آغاز می شود، بدین ترتیب کودکان را می توان تربیت کرد، بزرگسالان را نه. این دل نگرانی بن جلون است و برای همین هم در این کتاب به تعلیم و تربیت اندیشیده است.