صبح روز ۱۵ آگوست ۲۰۲۱،
- الحصول على الرابط
- X
- بريد إلكتروني
- التطبيقات الأخرى
نگ یا پرواز؛ در دو راهی انتخاب خانواده و کشور
اوایل صبح روز ۱۵ آگوست ۲۰۲۱، شیرشاه احمدی دنبال موتر بود تا او را به خانه برساند. در «فروشگاه»، یکی از شلوغترین بازارهای روباز کابل، موجی از جمعیت در اطراف صرافیها جمع شده و در کنار بانکها صف کشیده بودند؛ همه به دنبال پول نقد بودند تا در صورت رسیدن طالبان بتوانند به کمک آن فرار کنند. تمام تکسیها و اتوبوسها از مسافر پر بود. ناگهان با آمدن پیامی به گروه واتساپ تلفن احمدی به صدا درآمد؛ گروهی که دهها خلبان جناح مأموریت ویژه نیروی هوایی افغانستان عضو آن بودند.
جنرال حمیدالله زیارمل، رییس احمدی، فرمانده بال مأموریت ویژه به او و سایر خلبانان دستور داد که فوراً خود را به میدان هوایی بینالمللی حامد کرزی برسانند. پیش از این، احمدی در این باره فکر نمیکرد. پس از هشت سال حضور در نیروی هوایی افغانستان، اطاعت از دستور مستقیم افسر مافوق مانند نفس کشیدن برایش طبیعی بود.
اما در آن روز، روزی که طالبان به قلب کابل سرازیر شدند و شهر را سراسر در آشفتگی فرو بردند، هر اقدامی از سوی احمدی، انتخابی بود سرنوشتساز بین خانواده و کشورش.
کاملاً میدانست که از او چه میخواهند. اگر این دستور را اجرا میکرد، احتمالش زیاد بود که دیگر هرگز همسر و دختر ۳ سالهی خود را نبیند. اگر نافرمانی میکرد، غیبت بدون مرخصی و نافرمانی از دستور مستقیم به حساب میآمد. نافرمانی از دستور حضور در میدان هوایی همچنین میتوانست به این معنا باشد که چرخبالها و هواپیماهایی به ارزش میلیونها دالر که از پول مالیاتدهندگان امریکایی تأمین شده بود، به دست طالبان بیفتد. در هر صورت، جان احمدی در خطر بود.
شیرشاه احمدی نام واقعی او نیست. این خلبان سابق نیروی هوایی افغانستان به شرط ناشناس ماندن حاضر به مصاحبه با «اینترسپت» شد و خواست که با نام مستعار معرفی شود، زیرا از انتقامگیری و مشکلات احتمالی برای وضعیت ویزای خودش (که ساکن امریکا است) و خانوادهاش میترسد.
احمدی که متولد و بزرگشدهی کابل است، زمانی که ۱۷ سال داشت، در سال ۲۰۰۸ در آکادمی ملی نظامی افغانستان ثبتنام کرد. در آن زمان قلمروی تحت کنترل طالبان محدود به بخشهایی در جنوب و شرق کشور میشد. سیزده سال بعد، زمانی که به قدرت بازگشتند، او یکی از دهها خلبان افغان بود که تصمیماتش میتوانست پیامدهایی برای امنیت افغانستان و همچنین سایر کشورهای منطقه و ایالات متحده داشته باشد.
اکنون، بیش از یک چهارم ناوگان سابق نیروی هوایی افغانستان در تاجیکستان و ازبکستان است و وضعیت این هواپیماها به نقطهی اختلافی بحرانی و موضوع مناقشهی دیپلماتیک سه جانبهای بین رژیم طالبان و همسایگان شمالی آن تبدیل شده است. تصمیم بسیاری از خلبانان افغان برای پرواز دادن هواپیماهای نظامی در سراسر مرزهای شمالی کشور در ماه اگست سال گذشته، عملاً هر گونه فرصتی را که طالبان با استفاده از آن میتوانستند مناطق ناهموار و کوهستانی کشور را بهطور کامل تحت کنترل بگیرند، از آنها گرفت. اما وضعیت ناوگان هوایی افغانستان هنوز حل نشده و رهبران طالبان گفتهاند که مصمم به تشکیل مجدد ارتش این کشور هستند.
جنرال یاسین ضیا، رییس سابق ستاد ارتش افغانستان گفت که پس از فرار مخفیانه اشرف غنی، رییسجمهور سابق افغانستان در ماه آگست سال گذشته، او و فرماندهان نیروی هوایی افغانستان گزینههای انتخاب کمی داشتند. ضیا ماه گذشته در مصاحبهای با اینترسپت توضیح داد که تنها «گروه مأموریت ویژه» یا Special Mission Wing نیروی هوایی نسبتاً صدمه ندیده است. گروه مأموریت ویژه که در تابستان ۲۰۱۲ تأسیس شد، حداقل ۱۸ چرخبال می-۱۷ و پنج بلک هاوک یواِچ-۶۰ داشت. این ناوگان همچنین شامل ۱۶ هواپیمای باری بال ثابت تک موتوره پیسی۱۲ بود که امکان انجام عملیاتهای چون حمله، کشف، نظارت و شناسایی را برای نیروهای افغان فراهم میکرد. ضیاء گفت: «رییسجمهور فرار کرده بود و وزیر دفاع نیز در حال فرار بود. دیگر زنجیره فرماندهی در میان نیروها وجود نداشت.»
ضیا که از ماه مارچ تا جون ۲۰۲۱ سرپرستی وزارت دفاع افغانستان را نیز به عهده داشت، اکنون رهبری یک نیروی مقاومت ضد طالبان را بر عهده دارد. او به اینترسپت گفت که او، زیارمل و فرمانده نیروی هوایی افغانستان، جنرال فهیم رامین در ماه آگست سال گذشته به احمدی و سایر خلبانان افغان دستور دادند که هواپیماهای کشور را از مرز به ازبیکستان و تاجیکستان ببرند.
ضیا گفت: «این تصمیم را بر مبنای دو دلیل اصلی گرفتم: برای نجات جان خلبانانی که با طالبان جنگیده و تنها مانده بودند. این کمترین کاری بود که میتوانستم برای همکارانم بهعنوان یک افسر کهنهکار ارتش انجام دهم و برای اینکه ناوگان نیروی هوایی به دست طالبان نیفتد. تصور کنید که اگر طالبان آن هواپیماها را به دست میآوردند، چگونه از آنها در برابر مردمی که امروز در اندراب، پنجشیر و سایر نقاط کشور در برابرشان مقاومت میکنند، استفاده میکردند.»
گزارش ضیا که مصاحبه با سه خلبان نیروی هوایی افغانستان و دو مقام امنیتی سابق افغانستان مؤید آن است، نشان میدهد که ایالات متحده که بیش از یک دهه میلیاردها دالر برای نیروی هوایی افغانستان سرمایهگذاری کرده بود، هیچ برنامهای برای جلوگیری از چنین شرایطی نداشت. در صورت فروپاشی جمهوری، طالبان نمیتوانستند کنترل هواپیما، خلبانان آموزش دیده و سایر کادر پشتیبانی را در اختیار داشته باشند. دو روز پس از سقوط این کشور به دست طالبان، تیمی از پرسنل نظامی ایالات متحده به سرعت دهها هواپیما را در میدان هوایی کابل شناسایی و منهدم کردند.
سرهنگ دوم راب لودویک، سخنگوی پنتاگون در افغانستان در ایمیلی به اینترسپت در پاسخ به سوالات مرتبط با این موضوع گفت که ارتش ایالات متحده قصد داشت از نیروهای امنیتی افغانستان که خودش ساخته بود، حمایت کند. مقامات ارشد ایالات متحده مکرراً به دولت غنی و [نیروهای امنیتی افغانستان] اطلاع دادند که ایالات متحده قصد دارد به حمایت اساسی از نیروی هوایی افغانستان، از جمله معاش، تعمیر و نگهداری، تدارکات، آموزش خلبانان، احتمالاً از طریق قرارداد و از خارج از افغانستان، ادامه دهد.
لودویک افزود که ایالات متحده «تا اوایل ماه آگست» سال گذشته مأموریتهای حمایتی از عملیاتهای افغانستان را ادامه داد اما نگفت که بین اوایل ماه آگست تا اواسط آن ماه، در یک دوره حساس جنگی، که طالبان کنترل کابل را به دست گرفتند، چه اتفاقی افتاد. مقامات و خلبانان پیشین امنیتی افغانستان به اینترسپت گفتند که در زمان پیشروی طالبان به سمت کابل، پشتیبانی هوایی ایالات متحده متوقف شده بود. حتا کارشناسانی که برای بازرس ویژه ایالات متحده برای بازسازی افغانستان کار میکنند، خاطرنشان کردند که تا اواسط ماه آگست سال گذشته، «نیروهای ایالات متحده عقبنشینی کرده بودند. حتا حمایت هوایی «آن سوی افق» ایالات متحده متوقف شده بود و از نیروی هوایی افغانستان، بخش مهمی از نیروی امنیتی بود که ایالات متحده دو دهه و ۹۰ میلیارد دالر برای ساخت و حمایت از آن هزینه کرده بود، هیچ نشانی نبود.»
با این حال، لودویک، بر اظهارات دولت بایدن مبنی بر اینکه «عدم اراده افغانها برای جنگیدن» منجر به شکست آنها از طالبان شده است، صحه گذاشت. لودویک نوشت: «آنها مردم را داشتند. تجهیزات داشتند. آموزش دیده بودند، از حمایت برخوردار بودند. با این حال، تعهدات بلندمدت از این قبیل، تنها در صورتی میتواند منجر به موفقیتهای اساسی نشود که نیروهای ذینفع حاضر به ایستادگی و مبارزه نباشند. تنها با نگاهی به وضعیت کنونی اوکراین، نمونهای از آنچه که نیرویی مجهز، آموزش دیده و انعطافپذیر واقعاً میتواند به آن برسد را میتوان دید.»
احمدی که هنوز از چرخش سریع وقایع در کابل سردرگم است، به دوراهی وحشتناکی رسیده بود. آنجا در فروشگاه، دنیا با آن همه هیاهو دور سرش میچرخید. ماشینها بوق میزدند. دکانداران پنجرهها را به هم میکوبیدند و دروازهها را قفل میکردند. پولیس و سربازان مخفیانه یونیفورمهای خود را میکشیدند و غیرنظامیان با تلفن در دست با صدای بلند حرف میزدند. زمان سریعتر از افکار احمدی میگذشت. او باید تصمیم میگرفت که نزد خانوادهاش بازگردد یا به دستورات نظامی که لحظه به لحظه به فروپاشی نزدیکتر میشد، گردن نهد.
چکمههای افغانی، بالهای خارجی
معضل احمدی مشکل جدیدی نبود. تاریخ نظامی افغانستان پر است از داستانهایی در مورد خلبانانی که یا به حفظ قدرت در کابل به حاکمان احتمالی کمک میکردند، یا زمانی که استراتژیهای سیاسیشان شکست میخورد، آنها را به مکان امنی میرساندند. شاه امان الله خان اولین بار در سال ۱۹۲۱ نیروی هوایی افغانستان را با هواپیماهای اهدایی اتحاد جماهیر شوروی، ایتالیا و بریتانیا تأسیس کرد.
در دههی پس از تهاجم شوروی در سال ۱۹۷۹، ناوگان افغانستان به ۵۰۰ هواپیما افزایش یافت که همگی ساخت شوروی بودند. پس از عقبنشینی شوروی در سال ۱۹۸۹، درگیریهای داخلی بین گروههای مجاهدین تحت حمایت ایالات متحده باعث نابودی بیشتر هواپیماها و چرخبالها شد. اما برخی از هواپیماها سالم ماندند. زمانی که طالبان برای اولینبار در سال ۱۹۹۶ قدرت را به دست گرفتند، به کمک حدود دهها چرخبال می۲۱ ساخت شوروی موفق به نبرد با نیروهای وفادار به احمد شاه مسعود، رهبر ائتلاف شمال و … دولت برهان الدین ربانی رییسجمهور پیشین افغانستان شدند.
اما پس از آن، مانند اکنون، هواپیماها به سرعت از بین رفتند. وضعیت بد طالبان به این معنا است که آنها قادر به وارد کردن قطعات نیستند و امکان دسترسی به نیروی کار ماهر و تخصص مستشاران نظامی خارجی برای حفظ ناوگان هوایی را ندارند. در آن زمان، مانند اکنون، میدان هوایی بینالمللی ترمز در کشور ازبیکستان برای مدت کوتاهی به ایستگاه بینالمللی خلبانان افغانی تبدیل شد که هنگام تسلط طالبان بر کابل، بر فراز مرز پرواز میکردند. حداقل در یک مورد پس از تصرف پایتخت توسط طالبان در سال ۱۹۹۶، دولت ازبیکستان هواپیمایی را به جنرال عبدالرشید دوستم، جنگسالار اوزبیک افغانستان و رهبر یکی از مشهورترین جناحهای جهادی دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ تحویل داد. طالبان همچنان دست برتر را داشتند، البته با نیروی هوایی محدود، از جمله حدود ۲۰ جت جنگنده ساخت شوروی.
در ۱۰ سال اول پس از ورود نیروهای امریکایی به کشور در پی حملات القاعده به نیویارک و واشنگتن دی سی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، جنگندهها، چرخبالها و هواپیماهای بدون سرنشین امریکایی و ناتو بر آسمان افغانستان تسلط یافتند. با این حال، تقریباً یک دهه بعد بود که ایالات متحده سرمایهگذاری اساسی در ساخت نیروی هوایی افغانستان را آغاز کرد.
ژنرال عبدالرحیم وردک، اولین وزیر دفاع افغانستان پس از طالبان، مدافع سرسخت تشکیل ارتش جدید افغانستان در موازات خطوط کشورهای ناتو بود. او در تمام ملاقاتهایش با پنتاگون از تمایل خود به جنگندههای جت اف۱۶ ساخت امریکا تأکید میکرد. این پیشنهاد گرانی بود: براساس یک برآورد، حتا در بهترین شرایط، حداقل هزینه کار با اف۱۶ فالکون ساخت لاکهید مارتین حدود ۸ هزار دالر در ساعت بود.
فراتر از موانع مالی، راهاندازی مأموریت آموزشی و تجهیزات دایمی ایالات متحده چالشی عملی بود. تا اینکه در سال ۲۰۰۵، چهار سال پس از سرکوب طالبان توسط نیروهای ایالات متحده و متحدانش در افغانستان، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع وقت دستور تشکیل نهاد فرماندهی اختصاصی برای مأموریت تحت رهبری ایالات متحده را به منظور آموزش و تجهیز نیروهای امنیتی افغانستان صادر کرد. اما این نهاد تا دو سال بعد برای تشکیل نیروی هوایی افغانستان اقدامی نکرد.
مشکلات دیگری نیز وجود داشت. در واشنگتن، انتقال سیاسی بزرگ بین دولتهای جورج دبلیو بوش و باراک اوباما در جریان بود که در پی آن هزاران سرباز امریکایی در تلاش دوباره برای آرام کردن اوضاع به افغانستان فرستاده شدند. تنها در سال ۲۰۰۹، زمانی که نیروهای طالبان از مناطق جنوبی به قلب افغانستان در اطراف کابل نزدیکتر شدند، خلبانان افغان توانستند پشتیبانی هوایی از نیروهای زمینی این کشور را آغاز کنند – و البته صرفاً با کمک مستشاران نظامی امریکایی.
فساد همه چیز را از نگهداری ناوگان گرفته تا تامینکنندگان سوخت، عملکرد پرواز و افزایش ظرفیت تحت تاثیر قرار داد. به عنوان مثال، طبق گزارش سال ۲۰۱۹ بازرس ویژه ایالات متحده برای بازسازی افغانستان، یا سیگار، مقامات افغان اغلب بر اساس حمایت و روابط خانوادگی فرصتهای آموزشی را در اختیار افراد میگذاشتند.
چالش دیگر، سلسله حملات «سبز به آبی» بود که در آن سربازان افغان به همتایان امریکایی و ناتوی خود حمله میکردند. یکی از وقایع مهم در اپریل ۲۰۱۱ رخ داد، زمانی که یک خلبان نیروی هوایی افغانستان ۹ امریکایی را در مقر فرماندهی پایگاه هوایی در کابل به ضرب گلوله کشت. در تحقیقی به رهبری دفتر تحقیقات ویژه نیروی هوایی ایالات متحده مشخص شد که برخی از مستشاران نظامی امریکایی در پایگاه در آن زمان معتقد بودند که فرد تیرانداز، سرهنگ احمد گل، مأمور مخفی طالبان بود که به نیروی هوایی نفوذ کرده بود.
قتل عام مستشاران امریکایی در نیروی هوایی افغانستان یکی از مرگبارترین قتلعامها در نوع خود بود. جنرال سمیع سادات، آخرین فرمانده فرماندهی عملیات ویژه ارتش ملی افغانستان به اینترسپت گفت، این حادثه نحوه پشتیبانی هوایی پنتاگون از نیروهای افغان را تغییر داد.
سادات که اکنون در بریتانیا زندگی میکند و مسئول ادارهی یک شرکت امنیتی است، در مصاحبهای در ماه جولای گفت: «پیش از سال ۲۰۰۸، ارتش ایالات متحده قوانین کاملاً عادی برای تعامل با اردوی افغانستان داشت. در آن زمان، ما حملات سبز به آبی نداشتیم و خطر چندانی متوجه سربازان امریکایی و افغان که با هم کار میکردند، نبود. پس از سال ۲۰۰۸ بود که مسأله حملات سبز به آبی افزایش یافت و این خطر اساسی همکاری بین افسران امریکایی و افغان را دشوار کرد.»
در شرایطی که برخی از مقامات نظامی افغانستان در حال لابی برای تشکیل یک هنگ هوایی به سبک ناتو بودند، برخی دیگر استدلال میکردند که تکیه به تجهیزات پیمان ورشو عملیتر است. در پایان، پنتاگون با وجود نگرانی در مورد هزینهها و خطرات تکیه بر تامین کنندگان خارجی مانند روسیه و اوکراین، راه میانه را در پیش گرفت.
در سال ۲۰۱۳، ایالات متحده اعلام کرد که ۵۷۲ میلیون دالر به روزوبرون اکسپورت، شاخه صادراتی روستک، شرکت تسلیحاتی دولتی روسیه، برای ۳۰ چرخبال نظامی می۱۷ ساخت روسیه پرداخت خواهد کرد. اما پس از بالا گرفتن جنجال در کنگره بر سر خرید هواپیماهای روسی در زمانی که ایالات متحده به روسیه فشار میآورد تا تسلیحات سوریه را متوقف کند، پنتاگون این قرارداد را لغو کرد. پس از تحریم روسیه به دلیل الحاق کریمه و تهاجم نظامی به شرق اوکراین در سال ۲۰۱۴، پنتاگون تحویل چرخبالهای می۱۷ ساخت روسیه به کابل را به طور کلی متوقف کرد.
در سال ۲۰۱۶، دولت اوباما دستور توقف کلیه معاملات با سازندگان تسلیحات روسی از جمله روستک را صادر کرد. یک سال بعد، پنتاگون انتقال نیروی هوایی افغانستان از چرخبالهای می۱۷ ساخت روسیه به چرخبال تهاجمی بلک هاوک ساخت ایالات متحده را آغاز کرد. برای اکثر خلبانان نیروی هوایی افغانستان که چندین دهه تجربه پرواز و تعمیر هواپیماهای روسی را داشتند، این تغییر شوکآور بود. نگهداری از بلک هاوک بسیار دشوار بود و در ارتفاعات بالا درست عمل نمیکرد.
در همین حال، ممنوعیت ایالات متحده بر تسلیحات روسیه و درگیری بین روسیه و اوکراین، تعمیر و نگهداری هواپیماهای باقیماندهی ساخت روسیه را برای نیروی هوایی افغانستان غیرممکن کرد. روسیه با تعمیرات اساسی برنامهریزی شده می۱۷ توسط شرکتهای اوکراینی مخالفت کرد و این قرارداد را «غیرقانونی» خواند. شرکتهای روسی همچنین موتور سیچ و آویاکون، دو شرکت اوکراینی را که با ایالات متحده برای تعمیر هواپیمای افغان قرارداد بسته بودند، به نظارت ضعیف و به خطر انداختن جان سربازان امریکایی و افغان متهم کردند.
این داستان نیروی هوایی افغانستان تحت امر امریکاییها بود: سوءظن، بیاعتمادی، شروع، توقف، شروع دوباره و تنظیم مجدد استراتژی. بر اساس گزارش سیگار، در ماه می تا جولای ۲۰۲۱، نیروی هوایی افغانستان ۱۳۱ هواپیمای قابل استفاده و ۳۱ فروند هواپیمای دیگر داشت که هر کدام به دلیلی نیاز به تعمیر داشتند.
رها شده و ترسیده
در جنوری ۲۰۲۱، هشت ماه قبل از سقوط افغانستان به دست طالبان، سیگار در یک گزارش محرمانه به وزارت دفاع هشدار داد که نیروی هوایی افغانستانبدون ادامه ارایه آموزش و خدمات نگهداری ایالات متحده از بین خواهد رفت.
این گزارش در حالی منتشر شد که نیروهای امنیتی افغانستان در بحبوحه حمله تهاجمی طالبان تلفات فزایندهای را متحمل میشدند. ماموریتهای تخلیه پزشکی میدان نبرد که برای ادامه تواناییهای ارتش افغانستان حیاتی بود، با مشکلات بیشتری مواجه شد. یک سال پس از تسلط طالبان، مصاحبه با بیش از دهها مقام نظامی و دولتی سابق افغانستان و دیپلماتهای غربی مهر تأییدی بود بر آنچه بسیاری از خلبانان افغان مانند احمدی قبلاً گفته بودند: نیروی هوایی افغانستان در آن هفتههای آخر تلاش کرد سرپا بماند و زمانی که رییسجمهور جو بایدن تصمیم گرفت توافق دوحه را که دونالد ترمپ پیش از او امضا کرده بود، پیش ببرد، به هیچوجه آمادگی ایستادگی در مقابل طالبان را نداشت.
به گزارش رویترز، تا جولای ۲۰۲۱، یک ماه قبل از حمله طالبان به کابل، از هر پنج هواپیمای افغان یک فروند آن از استفاده خارج شده بود. در همین حال و به گفته یکی از افسران ارشد ارتش افغانستان که با سیگار مصاحبه کرده، برآورد میشود که ۶۰ درصد از چرخبالهای اچیو۶۰ بلک هاوک افغانستان زمینگیر شده بود بدون اینکه دولت افغانستان یا ایالات متحده برنامهای برای تعمیر آنها داشته باشند. با پیشروی طالبان در تابستان ۲۰۲۱، اکثر ۱۷ هزار پیمانکار پشتیبانی از کشور خارج شدند.
سادات به اینترسپت گفت: «اگر پشتیبانی لُجستیکی که ارتش ایالات متحده وعده داده بود ادامه مییافت، سیستم از هم نمیپاشید. به عنوان مثال، زمانی که اولین ولایت به دست طالبان افتاد، در کل [نیروی هوایی افغانستان] فقط یک موشک هدایتشونده لیزری وجود داشت.» (لودویک، سخنگوی پنتاگون، با بیان اینکه «بدون اطلاع از بدنه هواپیما یا مهمات خاصی که به آن اشاره شده… و بدون دانستن پنجره زمانی خاص» از اظهار نظر در مورد سطح تدارکات خودداری کرد، اما گفت که نیروی هوایی افغانستان «تعداد قابل توجهی [از] مهمات هوایی در فهرست موجودی خود داشت»، از جمله «تعداد کمی از بمبهای هدایت لیزری جیبییو-۵۸ که به نیروی هوایی افغانستان این امکان را میداد که با هواپیمای اِی-۲۹ خود حملات دقیقی ترتیب دهد».)
سرعت پیشروی طالبان بسیاری از خلبانان افغان را که برای تهیه این مقاله با آنها مصاحبه شده، شگفتزده کرده بود، از جمله احمدی. سه میدان هوایی اصلی نیروی هوایی افغانستان در شهر هرات در غرب، قندهار در جنوب و شهر مزار شریف در شمال به ترتیب در روزهای ۱۲، ۱۳ و ۱۴ آگست دومینووار به دست طالبان سقوط کرد و باعث شد برخی خلبانان و کارکنان چارهای نداشته باشند جز اینکه یا تلاش کنند به کابل برسند و یا هواپیماهای خود را به ازبیکستان، کشور همسایه، برسانند.
احمدی یادآور شد: «در سال گذشته قبل از تسلط طالبان، ارتش حالت دفاعی به خود گرفته بود و تنها در چند هفته آخر اجازه حمله به آنها داده شد. در آن زمان، طالبان پیشرویهای ارضی چشمگیری را به ثمر رسانده بودند.»
برگزیدن پرواز
در ۱۵ آگست ۲۰۲۱، با انتشار شایعاتی در مورد پیشروی طالبان به پایتخت، اوضاع ساعت به ساعت متشنجتر میشد. احمدی که هرجومرج فزایندهی اطراف و اصرار فرماندهانش او را متقاعد به پرواز کرده بود، برگشت و شروع به دویدن به سمت میدان هوایی کرد.
او یکی از دهها نفری بود که به دستور تجمع سریع در مقر عملیاتی نیروی هوایی افغانستان در میدان هوایی اصلی کابل توجه کردند. به آنجا که رسید، حدود ساعت ۱۱ صبح، تعدادی از همکارانش را دید که با یونیفرم در نزدیکی هواپیمایشان ایستاده بودند.
چند ساعت بعد خبر خروج غنی و دستیارانش از کشور منتشر شد. در مقر نیروی هوایی، وحشت همه را فرا گرفت. خروج غنی به معنای پایان همه چیز بود. چند روز پس از فرارش، در ۱۸ اگست، غنی ویدیویی را در صفحه فیسبوک خود منتشر کرد و گفت که برای جلوگیری از خونریزی کشور را ترک کرده است. رییسجمهور پیشین افغانستان که اکنون در امارات متحده عربی به سر میبرد، متهم به بردن میلیونها دالر پول نقد است، هرچند گزارش اخیر سیگار نشان میدهد که غنی و اطرافیانش تنها توانستهاند حدود ۵۰۰ هزار دالر با خود ببرند.
احمدی به اطرافیان خود که متوجه شده بودند فرمانده کل کشور، مردی که طبق قانون سرنوشت آنها و ۳۸ میلیون افغان را در دست داشت، پست خود را رها کرده، نگاهی انداخت. به نظر میرسید که در یک لحظه، تمام سالها تلاش آنها نقش بر آب شده است.
احمدی تلفنش را برداشت تا با همسرش که انجنیر و کارمند دولت بود تماس بگیرد. او سعی کرد خونسردی خود را حفظ کند و به او گفت که نمیداند به کجا خواهد رفت یا به زودی دوباره او و دخترشان را خواهد دید یا خیر. همسرش تمام مدارک سربازی احمدی و یونیفرم او را سوزانده بود و اسلحههای خدمت او را در حیاط خانهشان دفن کرده بود. احمدی زمانی که دختر و همسرش را پشت سر گذاشت، فکرش را هم نمیتوانست بکند که اگر طالبان پس از پرواز بر فراز مرز، در خانهشان در کابل را بزنند، چه خواهد شد.
احمدی به همراه هشت تن دیگر از کارکنان نیروی هوایی افغانستان سوار بر هواپیمای تجسسی پیسی۱۲ شد. زیارمل، رییس او، و ضیا، رییس سابق ستاد ارتش، به احمدی دستور دادند که به ازبیکستان پرواز کند، جایی که غنی و دیگر مقامات ارشد دولتش تنها ساعاتی قبل از آنها در آن فرود آمده بودند. ارتش ایالات متحده در آن زمان میدان هوایی کابل را تحت کنترل داشت، به این معنا که کنترلگرهای ترافیک هوایی امریکایی از مسیرهای پرواز خلبانان افغان آگاه بودند.
اما، به گفته او، مقامات محلی ازبیکستان، که از هجومصدها پرسنل نظامی افغان آشفته شده بودند، از ورود احمدی به میدان هوایی بینالمللی ترمز جلوگیری کردند. دولت ازبیکستان به چندین درخواست برای اظهار نظر پاسخ نداد. احمدی مجبور شد قبل از آمادهگیری برای پرواز دوباره نزدیک نیمه شب ۱۵ آگست به کابل برگردد و سوختگیری کند. در آن زمان طالبان کنترل بیشتر پایتخت افغانستان را به دست گرفته بودند، اما پس از توافقی ضمنی با مقامات امریکایی در دوحه، رضایت دادند که در خارج از میدان هوایی بمانند.
احمدی به یاد میآورد که چگونه، بنابر گزارشها، حداقل هفت تن از همکارانش پس از دستگیری در خانههایشان به دست جوخههای مرگ طالبان کشته شدند. در همین زمان بود که تصمیم گرفت به تاجیکستان برود. او با مقامات تاجیکستان تماس گرفت و پرسید که آیا اجازه فرود به او میدهند یا نه. آنها گفتند بله.
احمدی زمانی که ساعاتی بعد به همراه هشت کارمند نیروی هوایی افغانستان در میدان هوایی بینالمللی باختر در جنوب تاجیکستان فرود آمد، احساس آرامش کرد. طبق گزارشها، نزدیک به ۱۴۳ خلبان افغان و پرسنل نیروی هوایی، که با سه هواپیما و دو چرخبال پرواز کردند، در ساعات اولیه روز ۱۶ آگست در باختر فرود آمدند. احمدی زمانی که از هواپیمایش پیاده میشد، فکر میکرد که بدترین وضعیت به پایان رسیده است. اما این حسی کوتاه مدت بود. هنگامی که خلبانان افغان بر زمین نشستند، مقامات تاجیکستان تلفن همراه و سایر وسایل آنها را مصادره و آنها را به خوابگاه دانشگاه ناصرخسرو منتقل کردند.
احمدی گفت که مقامات تاجیک کمی بعد او خواستند: به «نیروهای مقاومت» بپیوندد، گروهی از مردان مسلح، از جمله برخی از اعضای ارتش سابق افغانستان که در ولایت پنجشیر افغانستان در نزدیکی مرز تاجیکستان به فرماندهی احمد مسعود با طالبان میجنگیدند. مسعود جوان، پسر احمدشاه مسعود فرمانده افسانهای مجاهدین، که قبل از ترور توسط القاعده در سال ۲۰۰۱ با شوروی و طالبان جنگید، علناً از ایالات متحده و ناتو خواسته بود تا جنگجویانش، موسوم به «جبهه مقاومت ملی»، را مسلح کنند اما در میان مقامات امریکایی طرفداران زیادی نداشت و برخی از خلبانان افغان نیز به همان اندازه در مورد پیوستن به مقاومت تردید داشتند.
احمدی و اکثر همکارانش خسته و سرخورده تصور نمیکردند وارد جنگ دیگری شوند و به جهنمی که تازه از آن گریخته بودند، بازگردند. ناگهان استقبال گرم دولت تاجیکستان از خلبانان افغان سرد شد. احمدی و خلبانانش پس از امتناع از جنگیدن برای نیروهای مقاومت، به آسایشگاهی در حومه شهر دوشنبه، پایتخت تاجیکستان منتقل شدند و در آنجا مجبور شدند برای نوشیدن آب کنار رودخانهای در آن نزدیکی بروند. مقامات تاجیکستان موبایلهای آنها را ضبط کرده بودند و به این ترتیب راهی برای تماس با خانوادههای خود در خانه نداشتند. داستان احمدی با گزارشهای مشابهی که در روزها و هفتههای پس از خروج ایالاتمتحده منتشر شد، مطابقت دارد.
دولت تاجیکستان به درخواستها برای اظهار نظر پاسخ نداد اما ضیا، رییس سابق ستاد ارتش، فشار بر خلبانان افغان در تاجیکستان برای پیوستن به جبهه مقاومت ملی را رد میکند. ضیا به اینترسپت گفت که بیشتر هواپیماهایی که به تاجیکستان پرواز کردند، هواپیماهای بال ثابت مانند هواپیمای احمدی بودند و در ولایت کوهستانی پنجشیر، که مناطق مناسب فرود زیادی در آن نیست، وجودشان بیفایده بود. ضیا با بیان اینکه تعدادی از خلبانان در تاجیکستان آرزوی پیوستن به نیروهای مقاومت را داشتند و با همکاران خود در مورد آن صحبت کرده بودند، گفت: «فشار بر خلبانان برای پیوستن به نیروهای مقاومت نه از سوی دولت تاجیکستان خواسته شد و نه از سوی رهبری مقاومت.»
تنها چیزی که احمدی را در روزهای اقامتش در تاجیکستان سرپا نگه میداشت تماسهای مخفیانه با همسرش با موبایلی بود که یکی از خلبانها به نحوی توانسته بود آن را از چشم مقامات تاجیکستان پنهان کند. در نهایت، خلبانان با استفاده از تلفن با مشاوران نظامی قدیمی خود در ایالات متحده تماس گرفتند و برای آزادی و عبور امن خود از تاجیکستان درخواست کمک کردند. او گفت که احمدی و همکارانش در نهایت با کمک مقامات سفارت امریکا در دوشنبه تخلیه و به امارات منتقل شدند. سه ماه بعد، در ماه اپریل، احمدی اجازه مهاجرت به امریکا را گرفت.
خیانتی مضاعف
در روزهای منتهی به خروج ایالات متحده از افغانستان در سال گذشته، فیلمها و عکسهایی از پرواز طالبان با چرخبالهای بلک هاوک ساخت ایالات متحده در شبکههای اجتماعی منتشر شد. در آن زمان، طالبان مدعی شدند که بیش از ۱۰۰ چرخبال جنگی ساخت روسیه را به دست آوردهاند. اما ترکیب ناوگان هوایی طالبان نامشخص است. نمایندگان طالبان به درخواستهای اینترسپت برای اظهارنظر پاسخ ندادند. بدون نیروی هوایی کاملاً کارآمد، طالبان نمیتوانند مقاومت جاری در شمال را سرکوب کنند یا از حملاتی که کاخ سفید آنرا «از آنسوی افق» مینامد، مانند حمله هواپیمای بدون سرنشین که ایمن الظواهری، رهبر القاعده را در اواخر جولای در کابل کشت، جلوگیری کند.
در شرایطی که همیشه احتمالش هست پاکستان، ایران، چین یا حتا روسیه به طالبان برای جایگزینی هواپیماهایی که خلبانان افغان سال گذشته از کشور خارج کردند، کمک کنند، انجام این کار بدون مشکل نخواهد بود. از آنجایی که ایالات متحده اکثر رهبران کلیدی طالبان را تحریم کرده، هرگونه اقدام کشور دیگری برای کمک مادی به دولت کنونی افغانستان، چشمانداز تحریمهای بیشتر ایالات متحده را بر تامینکنندگان طالبان افزایش میدهد.
در ماههای پس از استقرار احمدی در ایالات متحده، طالبان همچنان بر بازسازی نیروی هوایی افغانستان متمرکز بوده و از خلبانان سابق افغان خواسته تا به خدمت بازگردند و وعده عفو دادهاند. اما این ضمانتها برای احمدی و بسیاری از خلبانان دیگر اعتبار ندارد. به گفته دیدهبان حقوق بشر، از زمان اعلام عفو عمومی برای نیروهای امنیتی افغانستان توسط طالبان، صدها مقام دولتی سابق و سربازان افغان به اجبار ناپدید و ترور شدهاند.
در عین حال، حدود ۴ هزار و ۳۰۰ کارمند سابق نیروی هوایی افغانستان، از جمله ۳۳ خلبان، به طالبان پیوستهاند. برخی از این خلبانان از آن زمان به اسارت نیروهای جبهه مقاومت ملی درآمدهاند. در ویدیویی که توسط جبهه مقاومت ملی ضبط و در ماه جون در یوتیوب منتشر شد، یک خلبان افغان میگوید که در حین انجام مأموریتی برای تامین چادر و سایر تجهیزات برای نیروهای طالبان، به اسارت این گروه در آمده است. این خلبان همچنین گفت که بدون در نظرداشت رژیم سیاسی حاکم، ۳۳ سال در نیروی هوایی افغانستان خدمت کرده است. اخیراً، گروه وابسته به دولت اسلامی در افغانستان مسئولیت حمله به موترهای طالبان در هرات و حمله بمبهای دستساز در کابل را که منجر به کشته شدن دو خلبان نظامی طالبان شد، بر عهده گرفت.
احمدی و خلبانانی که به دور نگه داشتن هواپیماهای افغان از دست طالبان کمک کردند، اکنون با خیانتی مضاعف دست و پنجه نرم میکنند: متحدان غربیشان پس از سالها جنگ مشترک، امنیت خانوادههایشان را قربانی حکومتی کردند که آنها را رها کرد.
امروز احمدی در نیوجرسی است و بهصورت مشترک با یکی از همکاران نیروی هوایی افغانستان در یک آپارتمان یک خوابه زندگی میکند. کرایه، خدمات آب و برق، هزینه تردد در شهر و سایر هزینههای او را تا هشت ماه یک برنامه فدرال برای پناهندگان پوشش میدهد اما احمدی امید ندارد که پس از آن بتواند درآمدی داشته باشد.
او به اینترسپت گفت: «من خانوادهای دارم که از زمانی که افغانستان را ترک کردهام، نمیتوانم یک افغانی برایشان بفرستم. امیدوارم وقتی مردم و مقامات ایالات متحده این داستان را میخوانند، بفهمند که ما در چه حالی هستیم و امیدوارم به من کمک کنند تا دوباره به خانوادهام بپیوندم.»
او روزها وقتش را صرف جستوجو در گوگل برای یافتن مشاغل هوانوردی و پر کردن درخواستها میکند، مشاغلی چون مهماندار هواپیما، عمله پرواز و خدمه زمینی. پس از از دست دادن شغلی که زندگی خود را صرف ساختن آن کرد، امیدوار است روزی دوباره پرواز کند. با وجود اینکه قدردان حضور خود در ایالات متحده است، همچنان نگران همسر و دخترش است که اکنون ۴ سال دارد. از زمانی که احمدی رفته دو بار به خاطر حفظ امنیت خود، محل زندگی خود را تغییر دادهاند.
همسر احمدی به اینترسپت گفت: «دخترم دیگر به این راحتی با پدرش تلفنی صحبت نمیکند. انگار دیگر او را نمیشناسد.»