مقابله سیاسی و اقتصادی آمریکا و چین
کارت ایران در مقابله سیاسی و اقتصادی آمریکا و چین
20:51
1389 / 10 / 09
سیاست جهانی در آستانه دومین دهه قرن بیست و یکم رو به وخامت گذاشته است و آنطور که به نظر می رسد سال های آینده صلح و آرامش کلی برقرار نخواهد بود. خط مقدم جبهه تنش ها روابط میان آمریکا و چین خواهد بود که به طور پیوسته با ماهیت اقتصاد جهانی مرتبط است. مسیر و جهت توسعه جهانی نیز به حل این تصادم منافع بستگی دارد.
اگرچه مقابله میان آمریکا و چین ماهیت جهانی و عمیق دارند اما دلیلی تنش در آن می تواند شرایط منطقه ای در آسیای شرقی باشد. پکن در سطح جهانی فعلا محتاطانه عمل می کند اما در مناطق مرزی و همجوار خود نیات خود را خشن تر عنوان می نماید. از جمله اظهارات اخیر مقامات این کشور مبنی بر اینکه دریای جنوب چین محدوده منافع مستقیم پکن است باعث تحریک اعصاب همسایگان و بیش از همه خشم واشنگتن شد که در این اظهارات شواهد سیاست جدید چین را مشاهده می کند.
حکومت های منطقه به دقت جریان را دنبال می کنند. به اعتقاد اکثر تحلیلگران، چین از نظر اقتصادی نسبت به آمریکا در منطقه آسیای شرقی پیشی گرفته به همین خاطر حال باید دید که واشنگتن چه اقدامی بعنوان واکنش انجام خواهد داد. تنش ها در شبه جزیره کره و تحریک در روابط میان پیونگ یانگ و سئول همزمان هم دلیلی برای افزایش حضور نظامی آمریکا در منطقه و هم تحکیم روابط واشنگتن با متحدین آسیایی- اقیانوسیه یعنی ژاپن، کره جنوبی، فلیپین و استرالیا محسوب می شود. اما اگر این روند ادامه یابد، بخیش از کشورهای آسیای شرقی و جنوب شرقی این احساس را خواهند کرد که آیا برای آنها به صرفه تر نیست که به سمت مخالف بروند. به همین خاطر آمریکا نیاز دارد که به صراحت عرض اندام کند.
منبع بالقوه مناقشات می تواند مباحث ارضی باشد بعلاوه آنکه چین عملا با کلیه همسایگان خود مشکلاتی از این قبیل دارد. در این میان تایوان نقش مهمی ایفا می کند که در صورت افزایش اصطکاک در روابط آمریکا و چین می تواند به سکو تاثیر آمریکا در مجاورت مرزهای چین تبدیل شود این در حالیست که هر گونه فعالیت آمریکا در ارتباط با تایوان با تشنج جدی اوضاع حتی تا مناقشه نظامی منجر خواهد شد. احتمال بروز جنگ اندک است اما تصور بروز مسابقه تسلیحاتی منطقه ای توام با حاد شدن روابط در کلیه زمینه ها کاملا محتمل است.
منافع آمریکا و چین در دیگر مناطق جهان نیز با یکدیگر سازگار نیست. بعنوان مثال طی دهه اخیر به نوعی در مسئله برنامه هسته ای ایران تصادم منافع این دو کشور را شاهدیم. چین یکی از سرمایه گذاران اصلی در ایران است. اگر در خصوص حل مسئله هسته ای ایران تفاهمی حاصل نشود، احتمال توسل به روش های نظامی برای حل آن شدیدا افزایش می یابد و این مسئله هم در کنار روش ها دیگر می تواند به پکن نشان دهد که ایالات متحده هنوز هم توان استفاده از نیروی نظامی جهت تحکیم اعتبار خود را از دست نداده است. البته ارجحیت چنین اقدامی زیرسئوال است و احتمال آنکه نتیجه عکس داشته باشد بسیار بالاست، بعبارت دیگر تخریب مواضع آمریکا یا همان چیزی که به نظرمی رسد در عراق هم رخ داده است.
بعید است که مقابله آمریکا و چین به سطح نظامی برسد حداقل به این دلیل که چین به خوبی نقاط ضعف خود را در برابر آمریکا احساس می کند. اما آنچه که می توان انتظار داشت: اولا، سیاست همه جانبه و هماهنگ آمریکا در خصوص محدود کردن انحصار طلبی اقتصادی چین در سراسر جهان و دوما، تلاش ایالات متحده در راستای تحکیم روابط با کشورهایی که می توانند در برابر چین صف آرایی کنند. در کنار کشورهای متحد واشنگتن که نام آنها برده شد حکومت های "بی طرف" منطقه آسیای جنوبی شرقی، هند و حتی روسیه را می توان نام برد.
برای روسیه تغییر نقش چین در سیاست جهانی یکی از عوامل تعیین کننده در تنظیم استراتژی بین المللی است. دورانی که نقطه مختصات و محاسباتی روسیه را در غرب قرار داشت، به تاریخ پیوسته و دلیل عینی آن هم تقلیل نقش غرب به ویژه اروپا در امور بین المللی است و کشوری که روسیه طولانی ترین مرز خاکی را دارد، بیش از گذشته به سمت جلوداری جهان می تازد.
خبرگزاری «ریا نووستی» روسیه، 9 دیماه