هشتادمین سالگرد در گذشت/بیهقی
هشتادمین سالگرد درگذشت کاتب؛ بیهقی روزگار
بصیر احمد حسینزاده
نویسنده و پژوهشگر
کاتب از پرکارترین و دقیق النظرترین تاریخ نویسان معاصر است.
شانزدهم جدی/ دی امسال برابر است با هشتادمین سالروز درگذشت فیض محمد کاتب هزاره، مورخ مشهور افغانستان و مولف کتاب "سراج التواریخ"، که در سال ۱۳۰۹ خورشیدی در کابل چشم از جهان فروبست.
فیض محمد فرزند محمد وکیل از طایفه محمد خواجه هزاره بود و در روستای زرد سنگ از توابع غزنی در ۱۶ رمضان ۱۲۷۹ قمری به دنیا آمد.
به دنبال جنگ سخت قومی و فرقه ای که در آن محل روی داد و به ویرانی سکونتگاه های هزاره ها منجر شد، بازماندگان طایفه محمد خواجه و دیگر اقوام هزاره به "ناهور" غزنی کوچیدند. پدر کاتب در ناهور وکالت و ریاست طایفه محمد خواجه را بر عهده داشت.
ملا فیض محمد تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش و در مکتبخانههای سنتی به انجام رساند و سپس برای ادامه تحصیل به قندهار، لاهور، کابل و نجف رفت و دانشهای متداول روزگار، مانند حکمت، لغت، نجوم، حساب و جبر را آموخت و زبانهای پشتو، عربی، اردو و انگلیسی را هم به اندازه نیاز فراگرفت.
از استادان او در کابل ملا محمد سرور اسحاقزی بود که کاتب "تحریر اقلیدس" و "خلاصه الحساب" و "شرح چغمنی" را نزد وی فرا گرفت.
کاتب خوشنویس
ملا فیض محمد کاتب نویسنده و ادیب روشنفکر و از جمله مشروطه خواهان اول بود که حقیقتا نویسنده پرکار و مورخ عالمی بود
عبدالحی حبیبی
میرزا فیض محمد کاتب از همان دوران کودکی خط خوشی داشت و آنگونه که در دانشنامه ادب فارسی و برخی دیگر از منابع آمده است، استادی اش در خوشنویسی و نویسندگی و پیشنهاد ملا محمد سرور اسحاقزی موجب شد تا در دوره امیر عبدالرحمان خان و دوره پسرش امیر حبیب الله خان به سمت "منشی دربار" گماشته شود و کار نوشتن نامه ها و فرمان های دولتی را به او بسپارند و از همین رو بود که به نام "کاتب" آوازه یافت.
در دانشنامه تاکید شده است که کاتب در خوشنویسی "بسیار استاد" بوده است، ولی "حسین نایل" بر این باور است که: "کاتب خط نستعلیق را خوب می نوشت و می توان صفت خوشنویس را بر او اطلاق کرد، اما نمی توان او را در هنر خوشنویسی استاد نامید".
منشی دربار
طبق گفته حسین نایل، بعد از این تاریخ، کاتب پیوسته با حبیب الله خان در تماس بوده و به هدایت او کار می کرد و از هیمن جهت به کاتب شهرت پیدا کرد که در نتیجه تخلص او شد. خود کاتب در سراج التواریخ در این مورد نوشته است: "...جناب نواب شهزاده سپهر و ساده پیشم خواند و نیکم بنواخت و مامور نقل کتب و کتابتم فرمود..."با توجه به شناختی که امیر حبیبالله خان از علم و دانش کاتب به ویژه در زمینه تاریخنگاری پیدا کرده بود، به او اجازه داد که کتابی در تاریخ افغانستان از روزگار به قدرت رسیدن احمد شاه درانی تا زمان خود امیر حبیب الله بنگارد و برای این کار همه بایگانی های دولتی، اسناد و مدارک دست اول، نامه ها و فرمان ها گزارشهای روزانه و سایر نوشته های موجود را در اختیار کاتب گذاشت.
کاتب در زندان
بیشتر صاحب نظران بر این باورند که کاتب علیرغم پیوندش با دربار شاهی، اندیشه های آزادی خواهانه ای داشت و از جنبش های پیشرو افغانستان، مانند جنبش مشروطیت پشتیبانی می کرد و آنگونه که "عبدالحی حبیبی" در کتاب "جنبش مشروطیت در افغانستان" روایت کرده است، "ملا فیض محمد کاتب نویسنده و ادیب روشنفکر و از جمله مشروطه خواهان اول بود که حقیقتا نویسنده پرکار و مورخ عالمی بود" و به همین سبب در زمان سرکوب جنبش مشروطیت اول او نیز همراه با دیگر سران جنبش به دست امیر حبیب الله به زندان افتاد.
با توجه به شناخت امیر حبیب الله از کاتب که از زمان شاهزادگی او را می شناخت، بعد از مدت کوتاهی کاتب از زندان رها شد.
کاتب در کتاب 'کرسی نشینان کابل'
پس از بازگشت کاتب از هزاره جات، جاسوسان حکومت کاتب را متهم کردند که مردم را به پایداری و عدم سازش بر انگیخته است و حبیب الله کلکانی بعد از دریافت این اخبار کاتب را دستگیر و مورد ضرب و شتم فروان قرار داد که برخی بر این باورند که کاتب بر اثر همین ضرب و شتم از دنیا رفت
بعد از مرگ امیر حبیب الله پسرش امان الله خان به قدرت رسید و آنگونه که "مهدی فرخ"، سفیر وقت دولت پهلوی ایران در افغانستان در کتاب "کرسی نشینان کابل" نوشته است، "مقامات حکومتی تلاش داشتند تا از نفوذ کاتب در دستگاه حکومتی به خاطر شیعه و هزاره بودن جلوگیری نمایند."
"در (زمان) سلطنت امان الله خان و وزارت محمد نادر خان، (کاتب) به مدعی العمومی تعیین گردید و به واسطه مخالفت وزرا که (کاتب) قزلباش (یعنی شیعه) است، مانع از تصدی مشارالیه شدند و کاتب بعد از (این) به وکالت هزاره ها منتخب گردید. عبدالعزیز خان وزیر داخله و جمعی دیگر به شاه مراجعه کردند که اگر این شخص به شورا برود، کسی حاضر نمی شود".
در ادامه کتاب "کرسی نشینان کابل" از روابط کاتب با سفارت ایران سخن رفته است: "(کاتب) از بدو تأسیس سفارت ایران با نهایت صمیمیت و جدیت خدمات قابل توجه به سفارت کرده است. از خیالات و نیات محرمانۀ متصدیان فعلی افغانستان هر قدر که مطلع شود - سفارت را مطلع مینماید. برای مهاجرت به ایران و جلب بربری های افغانستان به ایران و جلوگیری از نیات سوء مأمورین افغانستان در خراسان – حاضر و از روی عقیدۀ مذهبی برای هر فداکاری و زحمتی حاضر است."
در مورد راست و دروغ بودن محتوای این کتاب که برای اولین بار در سال ۱۳۷۰ خورشیدی در تهران منتشر شد، علیرغم تلاش نگارنده به نتیجه مشخصی نرسید و فقط در برخی از نوشته ها در موافقت و مخالفت با محتوای کتاب آنهم فقط در مورد فیض کاتب بعضی ها از روی احساسات که بیشتر توجه به مسایل قومی و مذهبی داشت بحث هایی را مطرح کرده بودند که فاقد وجاهت علمی بود.
ولی حتی اگر محتوای کتاب صحت هم داشته باشد، باید توجه داشت که آن چه که از شرح حال سایر دولتمردان افغانستان در کتاب کرسی نشینان کابل بر می آید این است که ستایش ها و نکوهش ها بر اساس دیپلماسی و منافع سیاسی دولت پهلوی در آن روزگار بوده و برای پی بردن به این موضوع باید شرح حال تمام دولتمردان افغانستان را که در این کتاب آمده است، مطالعه کرد.طبق روایت فرخ، بسیاری از رجال دولتی و سرداران محمدزایی در آن دوران با سفارت ایران رابطه داشته اند و حتی برخی از شاهزادگان و وزرای دولت امان الله خان، آنگونه که در کتاب روایت شده است، با سفارت ایران رابطه خصوصی داشته اند.
در شرح حال شاهزاده محمد کبیر برادر امان الله خان، شاهزاده امین الله پسر امیر عبدالرحمان خان، محمد یعقوب خان وزیر دربار امان الله خان، محمود خان پسر خاله و از اعضای دفتر امان الله خان و بسیاری دیگر از درباریان آمده است که همگی با سفارت ایران روابط خصوصی داشته اند.
تالیف و تدریس
کاتب در زمان امان الله خان علاوه بر تدریس در مکتب حبیبیه به تالیف کتب درسی هم اشتغال داشت و در این دوره گویا عضو هیاتی علمی، با عضویت کسانی مانند عبدالواسع قندهاری و بدری بیگ بوده است.
طبق برخی از نوشته ها، از جمله دانشنامه ادب فارسی، کاتب در لوی جرگه پغمان حضور داشت و خواستار به رسمیت شناختن مذهب تشیع در کنار مذهب تسنن شد که با مخالفت برخی از روحانیان متعصب سنی روبرو شد و این امر به ضرب و شتم او انجامید.
سفر به هزاره جات
بعد از فرار امان الله خان، حبیب الله کلکانی معروف به "بچه سقا" به قدرت رسید که در حکومت چند ماهه خود با مقاومت مردم هزاره، که طرفدار امان الله خان بودند، روبرو گردید.
در سال ۱۳۰۸ خورشیدی، حبیب الله کلکانی هیاتی از رجال هزاره به سرپرستی فیض محمد کاتب به هزاره جات فرستاد تا مردم هزاره را برای صلح با حکومت ترغیب کند. کاتب اگر چه در ظاهر از حکومت طرفداری می کرد، ولی در مجالس خصوصی هزاره ها، آنها را به مقاومت ترغیب می نمود.
پس از بازگشت کاتب از هزاره جات، جاسوسان حکومت کاتب را متهم کردند که مردم را به پایداری و عدم سازش بر انگیخته است و حبیب الله کلکانی بعد از دریافت این اخبار کاتب را دستگیر و مورد ضرب و شتم فروان قرار داد که برخی بر این باورند که کاتب بر اثر همین ضرب و شتم از دنیا رفت.
ضرب و شتم و درگذشت کاتب
طبق نوشته غلام محمد غبار در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ: "مردم دعوت هیئت را رد و خودشان را زنده از راه وردک به کابل رجعت دادند. در نتیجه همین رفت و آمد هیات بود که بچه سقا بر میرزا فیض محمد خان نویسنده سراج التواریخ مشتبه گردید و او را چوب بسیار زد، میرزا مریض شد و بعدها به ایران رفت و بعد از معالجه بر گشت و بمرد."
اما آنگونه که علی رضوی غزنوی در شماره ۱۲ "سراج" خاطرات برخی از یاران و نزدیکان کاتب را نقل کرده، این احتمال هم وجود دارد که کاتب بر اثر ضرب و شتم حکومت وفات نکرده باشد.
در نوشته آقای رضوی آمده: "...فردا که آقای طاهری باز وارخطا (سراسیمه) رفته تا خدای نکرده ملا را چیزی نشده باشد، دیده که وی در خانه خود در گذر (کوچه) شاسمندهای چنداول در نزدیک کلکین (پنجره) نشسته است و به لهجه همیشگی غزنیچی خاص خود به او گفته است: "گفتم که اگه امشو نمردم دیگه نمومرم".
در ادامه همین نوشته، رضوی غزنوی نقل می کند که: "ملا پس از واقعه لت و کوب(ضرب و شتم)، بسیار ناتوان و یک مشت استخوان شده بود. روز ها در دکان (مغازه) میر اکبر آقا می نشست و در کمال احترام انگشت نما بود. ملا در سال اول پادشاهی نادر شاه نیت زیارت امام هشتم را کرد و از راه کویته بلوچستان عازم ایران شد... از سفر زیارت ملا و برگشتنش از مشهد معلوم می شود که وفات او هم از اثر مضروب شدن نبوده و خدا دانا تر است."
کاتب در ۱۶ جدی سال ۱۳۰۹ خورشیدی در "بالا جوی" منطقه چنداول کابل به خاک سپرده شد. او سه بار ازدواج کرد. همسر اول او از قره باغ بود که از او صاحب پسری به نام عبدالصمد و یک دختر گردید، همسر دوم او دختر میرزا خان بابا از کابل بود.
دقیق نویس
ملا فیض محمد کاتب آثار پر شماری نوشته است که برخی منتشر و برخی تا کنون توفیق چاپ نیافته است.
کاتب را می توان یکی از پرکارترین و دقیقترین تاریخنویسان افغانستان دانست که تا کنون نیز کسی به پای او نرسیده است و حجم تالیفات کاتب به بیش از شش هزار صفحه و آثار کتابت شده او به بیش از ده هزار صفحه بالغ می گردد.
آثار
سراج التواریخ
سراج التواریخ را امیر حبیب الله خان شخصا سانسور کرده است.
سراج التواریخ مهمترین اثر تالیفی فیض محمد کاتب می باشد که طبق نوشته اکثر صاحبنظران مستندترین کتاب تاریخی افغانستان است که تا کنون منتشر شده است.
عبدالحی حبیبی مورخ مشهور افغانستان در کتاب جنبش مشروطیت بر این نظر است که "سراج التواریخ که از کارهای ایام پختگی و تجربه های زندگانی او است، نخستین کتاب ضبط وقایع دولتی افغانستان شمرده می شود و برای مورخان دیگری که آثار خود را مطابق به موازین جدید تاریخ نویسی می نوسند، بهترین منبع معلومات به شمار می آید."سراج التواریخ در چهار جلد نوشته شده است و در جلد اول وقایع سالهای حاکمیت خاندان محمدزایی و جلد دوم تاریخ حاکمیت دوست محمد خان تا سقوط محمد یعقوب خان را در بر دارد که در زمان حاکمیت امیر حبیب الله در کابل به چاپ رسیده است.
جلد سوم سراج التواریخ مربوط به وقایع زمان تسلط امیر عبداالرحمن خان است که مهمترین و بزرگترین بخش این کتاب است که در ۸۶۲ صفحه به قطع بزرگ و حروف ریز نوشته شده و در سال ۱۳۳۳ قمری به چاپ رسید، ولی امیر حبیب الله خان حکم به توقیف آن داد و فقط چند نسخه از آن در اختیار عموم قرار گرفت.
جلد چهارم سراج التواریخ که مربوط به وقایع حکمروایی امیر حبیب الله خان می شود هرگز توفیق چاپ پیدا نکرد و سال گذشته دولت افغانستان یک نسخه از این کتاب را به قیمت ۲۵ هزار دالر از یک کتابخانه خصوصی خریداری نمود و در آرشیو ملی بایگانی کرد.
طبق اسناد و شواهد موجود، جلد چهارم سراج التواریخ نیز همزمان با جلد سوم آن نوشته شده است و شرح بسیاری از رویداد های مندرج در جلد سوم به جلد چهارم ارجاع داده شده است.
از آگهی فروش سراج التواریخ هم که در شماره ۲۱ سال پنجم نشریه سراج الاخبار در ۱۱ سرطان ۱۲۹۵ به چاپ رسیده به خوبی مشخص است که حتی جلد چهارم این کتاب هم در همان زمان امیر حبیب الله به زیر چاپ رفته است.
در آگهی آمده است: "چون کتاب مستطاب سراج التواریخ چهار جلد می باشد که اگر در یک وقایه شیرازه می شد حجم کتاب موجود کلان می شد. لهذا اعلیحضرت همایونی والا امر نمودند که جلد اول و دوم در یک شیرازه و جلد سوم و چهارم آن که هنوز در زیر طبع می باشد پس از آنکه از طبع بر آمد مقوا کرده شده و انشاالله اعلان فروش آن نشر کرده خواهد شد."
تحفة الحبیب
"تحفه الحیب" نام یکی دیگر از آثار کاتب است که در سه جلد نوشته شده و به حوادث تاریخی مربوط به پاشاهان قبل از حبیب الله خان پرداخته که تا کنون چاپ نشده است.
حکمای متقدمین
"تاریخ حکمای متقدمین" این کتاب را کاتب هنگامی نوشته است که از امر تاریخ نگاری به صورت رسمی فراغت داشته و چنانکه از نام کتاب پیدا است به حیات حکمای قدیم می پردازد. این اثر در سال ۱۳۰۲ شمسی از روی خط مولف در مطبعه معارف در ۱۸۹ صفحه به چاپ رسید.
کاتب علاوه بر آثاره متعددی که نوشته در بررسی و تصحیح و تالیف کتاب های درسی هم نقش داشته است و مقالات زیادی از او در نشریه "سراج الخبار"، "آینه عرفان" و "حی علی الفلاح" به چاپ رسیده است.
دیگر آثار تالیفی:
فیضی از فیوضات، چاپ نشدهتذکره الانقلاب، چاپ نشدهسراج التواریخ- بخش دوم از جلد سوم، چاپ نشدهامان الانشا، چاپ نشدهامان التواریخ، چاپ نشدهتاریخ عصر امانی، در دسترس نیستفقرات شرعیه، در دسترس نیستوقایع دارالسلطنه، هزاره جات و ترکستانزمامداری و سیاست کشورداری (در مجله حبل الله چاپ شده است)
آثار تحریر شده به خط میرزا فیض محمد کاتب
دیوان شهاب ترشیزیدر بیان شهاب فیوزهای ضربدارتحفه الحبیب (در ۳ جلد)سراج التواریخ (در ۳ جلد)سراج التواریخ به خط عادی مولفامان التواریخ، جلد ۱،۳،۴،۷تاریخ حکمای متقدم (از روی خط مولف چاپ شده)تذکرة الانقلابفیضی از فیوضاتیاداشتهای وقایع مختلف افغانستانزمامداری و سیاست کشورداری (در مجله حبل الله چاپ شده است)
منابع:
۱- سراج التواریخ، فیض محمد کاتب، کابل ۱۳۳۳ قمری
۲- سراج الاخبار، سال پنجم، شماره ۲۱ یازدهم، سرطان ۱۲۹۵ خورشیدی، کابل
۳- آینه عرفان، (نشریه وزارت معارف افغانستان در دوران امان الله خان)؛ ۱۳۰۳ خورشیدی، کابل.
۴- افغانستان در مسیر تاریخ، غلام محمد غبار، جلد اول.
۵- دانشنامه ادب فارسی در افغانستان، حسن انوشه، ۱۳۸۷ خورشیدی، تهران.
۶- پژوهشی در سراج التواریخ و ملا فیض محمد کاتب، حسین نایل، سراج، سال ششم شماره ۱۶ و ۱۷، مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان، قم، ایران.
۷- به یاد فیض محمد کاتب پیش آهنگ تاریخ نویسی در افغانستان معاصر، دکتر سید علی رضوی غزنوی، سراج؛ شماره ۱۲، سال سوم، ۱۳۷۶ خورشیدی، قم، ایران.
۸- شیوه تاریخ نگاری و تاریخ سازی در افغانستان و جهان، بصیر احمد دولت آبادی، سراج، سال ششم، شماره ۱۸، سال ۱۳۷۸ خورشیدی
۹- چند سخن پیرامون سراج التواریخ و امان التواریخ، سید قاسم رشتیا، سراج، شماره ۱۲، سال ۱۳۷۶.
۱۰- یادی از محقق شهیر کشور فیض محمد کاتب هزاره، سر محقق عبدالصابر جنبش، خط سوم، شماره ۸ و ۹، سال ۱۳۸۵ خورشیدی، مشهد.
۱۱- فیض محمد کاتب و روش تاریخ نویسی، میر حسین شاه، تعاون، شماره چهار، سال هشتم، ۱۳۷۹ خورشیدی، پاکستان.
۱۲- کرسی نشینان کابل (احوال دولتمردان افغانستان در روزگار امیر امان الله خان)، سید مهدی فرخ، به کوشش محمد آصف فکرت، سال ۱۳۷۰، موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، تهران.
۱۳- جنبش مشروطیت در افغانستان، عبدالحی حبیبی، ۱۳۶۳ خورشیدی، کابل.
بصیر احمد حسینزاده
نویسنده و پژوهشگر
کاتب از پرکارترین و دقیق النظرترین تاریخ نویسان معاصر است.
شانزدهم جدی/ دی امسال برابر است با هشتادمین سالروز درگذشت فیض محمد کاتب هزاره، مورخ مشهور افغانستان و مولف کتاب "سراج التواریخ"، که در سال ۱۳۰۹ خورشیدی در کابل چشم از جهان فروبست.
فیض محمد فرزند محمد وکیل از طایفه محمد خواجه هزاره بود و در روستای زرد سنگ از توابع غزنی در ۱۶ رمضان ۱۲۷۹ قمری به دنیا آمد.
به دنبال جنگ سخت قومی و فرقه ای که در آن محل روی داد و به ویرانی سکونتگاه های هزاره ها منجر شد، بازماندگان طایفه محمد خواجه و دیگر اقوام هزاره به "ناهور" غزنی کوچیدند. پدر کاتب در ناهور وکالت و ریاست طایفه محمد خواجه را بر عهده داشت.
ملا فیض محمد تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش و در مکتبخانههای سنتی به انجام رساند و سپس برای ادامه تحصیل به قندهار، لاهور، کابل و نجف رفت و دانشهای متداول روزگار، مانند حکمت، لغت، نجوم، حساب و جبر را آموخت و زبانهای پشتو، عربی، اردو و انگلیسی را هم به اندازه نیاز فراگرفت.
از استادان او در کابل ملا محمد سرور اسحاقزی بود که کاتب "تحریر اقلیدس" و "خلاصه الحساب" و "شرح چغمنی" را نزد وی فرا گرفت.
کاتب خوشنویس
ملا فیض محمد کاتب نویسنده و ادیب روشنفکر و از جمله مشروطه خواهان اول بود که حقیقتا نویسنده پرکار و مورخ عالمی بود
عبدالحی حبیبی
میرزا فیض محمد کاتب از همان دوران کودکی خط خوشی داشت و آنگونه که در دانشنامه ادب فارسی و برخی دیگر از منابع آمده است، استادی اش در خوشنویسی و نویسندگی و پیشنهاد ملا محمد سرور اسحاقزی موجب شد تا در دوره امیر عبدالرحمان خان و دوره پسرش امیر حبیب الله خان به سمت "منشی دربار" گماشته شود و کار نوشتن نامه ها و فرمان های دولتی را به او بسپارند و از همین رو بود که به نام "کاتب" آوازه یافت.
در دانشنامه تاکید شده است که کاتب در خوشنویسی "بسیار استاد" بوده است، ولی "حسین نایل" بر این باور است که: "کاتب خط نستعلیق را خوب می نوشت و می توان صفت خوشنویس را بر او اطلاق کرد، اما نمی توان او را در هنر خوشنویسی استاد نامید".
منشی دربار
طبق گفته حسین نایل، بعد از این تاریخ، کاتب پیوسته با حبیب الله خان در تماس بوده و به هدایت او کار می کرد و از هیمن جهت به کاتب شهرت پیدا کرد که در نتیجه تخلص او شد. خود کاتب در سراج التواریخ در این مورد نوشته است: "...جناب نواب شهزاده سپهر و ساده پیشم خواند و نیکم بنواخت و مامور نقل کتب و کتابتم فرمود..."با توجه به شناختی که امیر حبیبالله خان از علم و دانش کاتب به ویژه در زمینه تاریخنگاری پیدا کرده بود، به او اجازه داد که کتابی در تاریخ افغانستان از روزگار به قدرت رسیدن احمد شاه درانی تا زمان خود امیر حبیب الله بنگارد و برای این کار همه بایگانی های دولتی، اسناد و مدارک دست اول، نامه ها و فرمان ها گزارشهای روزانه و سایر نوشته های موجود را در اختیار کاتب گذاشت.
کاتب در زندان
بیشتر صاحب نظران بر این باورند که کاتب علیرغم پیوندش با دربار شاهی، اندیشه های آزادی خواهانه ای داشت و از جنبش های پیشرو افغانستان، مانند جنبش مشروطیت پشتیبانی می کرد و آنگونه که "عبدالحی حبیبی" در کتاب "جنبش مشروطیت در افغانستان" روایت کرده است، "ملا فیض محمد کاتب نویسنده و ادیب روشنفکر و از جمله مشروطه خواهان اول بود که حقیقتا نویسنده پرکار و مورخ عالمی بود" و به همین سبب در زمان سرکوب جنبش مشروطیت اول او نیز همراه با دیگر سران جنبش به دست امیر حبیب الله به زندان افتاد.
با توجه به شناخت امیر حبیب الله از کاتب که از زمان شاهزادگی او را می شناخت، بعد از مدت کوتاهی کاتب از زندان رها شد.
کاتب در کتاب 'کرسی نشینان کابل'
پس از بازگشت کاتب از هزاره جات، جاسوسان حکومت کاتب را متهم کردند که مردم را به پایداری و عدم سازش بر انگیخته است و حبیب الله کلکانی بعد از دریافت این اخبار کاتب را دستگیر و مورد ضرب و شتم فروان قرار داد که برخی بر این باورند که کاتب بر اثر همین ضرب و شتم از دنیا رفت
بعد از مرگ امیر حبیب الله پسرش امان الله خان به قدرت رسید و آنگونه که "مهدی فرخ"، سفیر وقت دولت پهلوی ایران در افغانستان در کتاب "کرسی نشینان کابل" نوشته است، "مقامات حکومتی تلاش داشتند تا از نفوذ کاتب در دستگاه حکومتی به خاطر شیعه و هزاره بودن جلوگیری نمایند."
"در (زمان) سلطنت امان الله خان و وزارت محمد نادر خان، (کاتب) به مدعی العمومی تعیین گردید و به واسطه مخالفت وزرا که (کاتب) قزلباش (یعنی شیعه) است، مانع از تصدی مشارالیه شدند و کاتب بعد از (این) به وکالت هزاره ها منتخب گردید. عبدالعزیز خان وزیر داخله و جمعی دیگر به شاه مراجعه کردند که اگر این شخص به شورا برود، کسی حاضر نمی شود".
در ادامه کتاب "کرسی نشینان کابل" از روابط کاتب با سفارت ایران سخن رفته است: "(کاتب) از بدو تأسیس سفارت ایران با نهایت صمیمیت و جدیت خدمات قابل توجه به سفارت کرده است. از خیالات و نیات محرمانۀ متصدیان فعلی افغانستان هر قدر که مطلع شود - سفارت را مطلع مینماید. برای مهاجرت به ایران و جلب بربری های افغانستان به ایران و جلوگیری از نیات سوء مأمورین افغانستان در خراسان – حاضر و از روی عقیدۀ مذهبی برای هر فداکاری و زحمتی حاضر است."
در مورد راست و دروغ بودن محتوای این کتاب که برای اولین بار در سال ۱۳۷۰ خورشیدی در تهران منتشر شد، علیرغم تلاش نگارنده به نتیجه مشخصی نرسید و فقط در برخی از نوشته ها در موافقت و مخالفت با محتوای کتاب آنهم فقط در مورد فیض کاتب بعضی ها از روی احساسات که بیشتر توجه به مسایل قومی و مذهبی داشت بحث هایی را مطرح کرده بودند که فاقد وجاهت علمی بود.
ولی حتی اگر محتوای کتاب صحت هم داشته باشد، باید توجه داشت که آن چه که از شرح حال سایر دولتمردان افغانستان در کتاب کرسی نشینان کابل بر می آید این است که ستایش ها و نکوهش ها بر اساس دیپلماسی و منافع سیاسی دولت پهلوی در آن روزگار بوده و برای پی بردن به این موضوع باید شرح حال تمام دولتمردان افغانستان را که در این کتاب آمده است، مطالعه کرد.طبق روایت فرخ، بسیاری از رجال دولتی و سرداران محمدزایی در آن دوران با سفارت ایران رابطه داشته اند و حتی برخی از شاهزادگان و وزرای دولت امان الله خان، آنگونه که در کتاب روایت شده است، با سفارت ایران رابطه خصوصی داشته اند.
در شرح حال شاهزاده محمد کبیر برادر امان الله خان، شاهزاده امین الله پسر امیر عبدالرحمان خان، محمد یعقوب خان وزیر دربار امان الله خان، محمود خان پسر خاله و از اعضای دفتر امان الله خان و بسیاری دیگر از درباریان آمده است که همگی با سفارت ایران روابط خصوصی داشته اند.
تالیف و تدریس
کاتب در زمان امان الله خان علاوه بر تدریس در مکتب حبیبیه به تالیف کتب درسی هم اشتغال داشت و در این دوره گویا عضو هیاتی علمی، با عضویت کسانی مانند عبدالواسع قندهاری و بدری بیگ بوده است.
طبق برخی از نوشته ها، از جمله دانشنامه ادب فارسی، کاتب در لوی جرگه پغمان حضور داشت و خواستار به رسمیت شناختن مذهب تشیع در کنار مذهب تسنن شد که با مخالفت برخی از روحانیان متعصب سنی روبرو شد و این امر به ضرب و شتم او انجامید.
سفر به هزاره جات
بعد از فرار امان الله خان، حبیب الله کلکانی معروف به "بچه سقا" به قدرت رسید که در حکومت چند ماهه خود با مقاومت مردم هزاره، که طرفدار امان الله خان بودند، روبرو گردید.
در سال ۱۳۰۸ خورشیدی، حبیب الله کلکانی هیاتی از رجال هزاره به سرپرستی فیض محمد کاتب به هزاره جات فرستاد تا مردم هزاره را برای صلح با حکومت ترغیب کند. کاتب اگر چه در ظاهر از حکومت طرفداری می کرد، ولی در مجالس خصوصی هزاره ها، آنها را به مقاومت ترغیب می نمود.
پس از بازگشت کاتب از هزاره جات، جاسوسان حکومت کاتب را متهم کردند که مردم را به پایداری و عدم سازش بر انگیخته است و حبیب الله کلکانی بعد از دریافت این اخبار کاتب را دستگیر و مورد ضرب و شتم فروان قرار داد که برخی بر این باورند که کاتب بر اثر همین ضرب و شتم از دنیا رفت.
ضرب و شتم و درگذشت کاتب
طبق نوشته غلام محمد غبار در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ: "مردم دعوت هیئت را رد و خودشان را زنده از راه وردک به کابل رجعت دادند. در نتیجه همین رفت و آمد هیات بود که بچه سقا بر میرزا فیض محمد خان نویسنده سراج التواریخ مشتبه گردید و او را چوب بسیار زد، میرزا مریض شد و بعدها به ایران رفت و بعد از معالجه بر گشت و بمرد."
اما آنگونه که علی رضوی غزنوی در شماره ۱۲ "سراج" خاطرات برخی از یاران و نزدیکان کاتب را نقل کرده، این احتمال هم وجود دارد که کاتب بر اثر ضرب و شتم حکومت وفات نکرده باشد.
در نوشته آقای رضوی آمده: "...فردا که آقای طاهری باز وارخطا (سراسیمه) رفته تا خدای نکرده ملا را چیزی نشده باشد، دیده که وی در خانه خود در گذر (کوچه) شاسمندهای چنداول در نزدیک کلکین (پنجره) نشسته است و به لهجه همیشگی غزنیچی خاص خود به او گفته است: "گفتم که اگه امشو نمردم دیگه نمومرم".
در ادامه همین نوشته، رضوی غزنوی نقل می کند که: "ملا پس از واقعه لت و کوب(ضرب و شتم)، بسیار ناتوان و یک مشت استخوان شده بود. روز ها در دکان (مغازه) میر اکبر آقا می نشست و در کمال احترام انگشت نما بود. ملا در سال اول پادشاهی نادر شاه نیت زیارت امام هشتم را کرد و از راه کویته بلوچستان عازم ایران شد... از سفر زیارت ملا و برگشتنش از مشهد معلوم می شود که وفات او هم از اثر مضروب شدن نبوده و خدا دانا تر است."
کاتب در ۱۶ جدی سال ۱۳۰۹ خورشیدی در "بالا جوی" منطقه چنداول کابل به خاک سپرده شد. او سه بار ازدواج کرد. همسر اول او از قره باغ بود که از او صاحب پسری به نام عبدالصمد و یک دختر گردید، همسر دوم او دختر میرزا خان بابا از کابل بود.
دقیق نویس
ملا فیض محمد کاتب آثار پر شماری نوشته است که برخی منتشر و برخی تا کنون توفیق چاپ نیافته است.
کاتب را می توان یکی از پرکارترین و دقیقترین تاریخنویسان افغانستان دانست که تا کنون نیز کسی به پای او نرسیده است و حجم تالیفات کاتب به بیش از شش هزار صفحه و آثار کتابت شده او به بیش از ده هزار صفحه بالغ می گردد.
آثار
سراج التواریخ
سراج التواریخ را امیر حبیب الله خان شخصا سانسور کرده است.
سراج التواریخ مهمترین اثر تالیفی فیض محمد کاتب می باشد که طبق نوشته اکثر صاحبنظران مستندترین کتاب تاریخی افغانستان است که تا کنون منتشر شده است.
عبدالحی حبیبی مورخ مشهور افغانستان در کتاب جنبش مشروطیت بر این نظر است که "سراج التواریخ که از کارهای ایام پختگی و تجربه های زندگانی او است، نخستین کتاب ضبط وقایع دولتی افغانستان شمرده می شود و برای مورخان دیگری که آثار خود را مطابق به موازین جدید تاریخ نویسی می نوسند، بهترین منبع معلومات به شمار می آید."سراج التواریخ در چهار جلد نوشته شده است و در جلد اول وقایع سالهای حاکمیت خاندان محمدزایی و جلد دوم تاریخ حاکمیت دوست محمد خان تا سقوط محمد یعقوب خان را در بر دارد که در زمان حاکمیت امیر حبیب الله در کابل به چاپ رسیده است.
جلد سوم سراج التواریخ مربوط به وقایع زمان تسلط امیر عبداالرحمن خان است که مهمترین و بزرگترین بخش این کتاب است که در ۸۶۲ صفحه به قطع بزرگ و حروف ریز نوشته شده و در سال ۱۳۳۳ قمری به چاپ رسید، ولی امیر حبیب الله خان حکم به توقیف آن داد و فقط چند نسخه از آن در اختیار عموم قرار گرفت.
جلد چهارم سراج التواریخ که مربوط به وقایع حکمروایی امیر حبیب الله خان می شود هرگز توفیق چاپ پیدا نکرد و سال گذشته دولت افغانستان یک نسخه از این کتاب را به قیمت ۲۵ هزار دالر از یک کتابخانه خصوصی خریداری نمود و در آرشیو ملی بایگانی کرد.
طبق اسناد و شواهد موجود، جلد چهارم سراج التواریخ نیز همزمان با جلد سوم آن نوشته شده است و شرح بسیاری از رویداد های مندرج در جلد سوم به جلد چهارم ارجاع داده شده است.
از آگهی فروش سراج التواریخ هم که در شماره ۲۱ سال پنجم نشریه سراج الاخبار در ۱۱ سرطان ۱۲۹۵ به چاپ رسیده به خوبی مشخص است که حتی جلد چهارم این کتاب هم در همان زمان امیر حبیب الله به زیر چاپ رفته است.
در آگهی آمده است: "چون کتاب مستطاب سراج التواریخ چهار جلد می باشد که اگر در یک وقایه شیرازه می شد حجم کتاب موجود کلان می شد. لهذا اعلیحضرت همایونی والا امر نمودند که جلد اول و دوم در یک شیرازه و جلد سوم و چهارم آن که هنوز در زیر طبع می باشد پس از آنکه از طبع بر آمد مقوا کرده شده و انشاالله اعلان فروش آن نشر کرده خواهد شد."
تحفة الحبیب
"تحفه الحیب" نام یکی دیگر از آثار کاتب است که در سه جلد نوشته شده و به حوادث تاریخی مربوط به پاشاهان قبل از حبیب الله خان پرداخته که تا کنون چاپ نشده است.
حکمای متقدمین
"تاریخ حکمای متقدمین" این کتاب را کاتب هنگامی نوشته است که از امر تاریخ نگاری به صورت رسمی فراغت داشته و چنانکه از نام کتاب پیدا است به حیات حکمای قدیم می پردازد. این اثر در سال ۱۳۰۲ شمسی از روی خط مولف در مطبعه معارف در ۱۸۹ صفحه به چاپ رسید.
کاتب علاوه بر آثاره متعددی که نوشته در بررسی و تصحیح و تالیف کتاب های درسی هم نقش داشته است و مقالات زیادی از او در نشریه "سراج الخبار"، "آینه عرفان" و "حی علی الفلاح" به چاپ رسیده است.
دیگر آثار تالیفی:
فیضی از فیوضات، چاپ نشدهتذکره الانقلاب، چاپ نشدهسراج التواریخ- بخش دوم از جلد سوم، چاپ نشدهامان الانشا، چاپ نشدهامان التواریخ، چاپ نشدهتاریخ عصر امانی، در دسترس نیستفقرات شرعیه، در دسترس نیستوقایع دارالسلطنه، هزاره جات و ترکستانزمامداری و سیاست کشورداری (در مجله حبل الله چاپ شده است)
آثار تحریر شده به خط میرزا فیض محمد کاتب
دیوان شهاب ترشیزیدر بیان شهاب فیوزهای ضربدارتحفه الحبیب (در ۳ جلد)سراج التواریخ (در ۳ جلد)سراج التواریخ به خط عادی مولفامان التواریخ، جلد ۱،۳،۴،۷تاریخ حکمای متقدم (از روی خط مولف چاپ شده)تذکرة الانقلابفیضی از فیوضاتیاداشتهای وقایع مختلف افغانستانزمامداری و سیاست کشورداری (در مجله حبل الله چاپ شده است)
منابع:
۱- سراج التواریخ، فیض محمد کاتب، کابل ۱۳۳۳ قمری
۲- سراج الاخبار، سال پنجم، شماره ۲۱ یازدهم، سرطان ۱۲۹۵ خورشیدی، کابل
۳- آینه عرفان، (نشریه وزارت معارف افغانستان در دوران امان الله خان)؛ ۱۳۰۳ خورشیدی، کابل.
۴- افغانستان در مسیر تاریخ، غلام محمد غبار، جلد اول.
۵- دانشنامه ادب فارسی در افغانستان، حسن انوشه، ۱۳۸۷ خورشیدی، تهران.
۶- پژوهشی در سراج التواریخ و ملا فیض محمد کاتب، حسین نایل، سراج، سال ششم شماره ۱۶ و ۱۷، مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان، قم، ایران.
۷- به یاد فیض محمد کاتب پیش آهنگ تاریخ نویسی در افغانستان معاصر، دکتر سید علی رضوی غزنوی، سراج؛ شماره ۱۲، سال سوم، ۱۳۷۶ خورشیدی، قم، ایران.
۸- شیوه تاریخ نگاری و تاریخ سازی در افغانستان و جهان، بصیر احمد دولت آبادی، سراج، سال ششم، شماره ۱۸، سال ۱۳۷۸ خورشیدی
۹- چند سخن پیرامون سراج التواریخ و امان التواریخ، سید قاسم رشتیا، سراج، شماره ۱۲، سال ۱۳۷۶.
۱۰- یادی از محقق شهیر کشور فیض محمد کاتب هزاره، سر محقق عبدالصابر جنبش، خط سوم، شماره ۸ و ۹، سال ۱۳۸۵ خورشیدی، مشهد.
۱۱- فیض محمد کاتب و روش تاریخ نویسی، میر حسین شاه، تعاون، شماره چهار، سال هشتم، ۱۳۷۹ خورشیدی، پاکستان.
۱۲- کرسی نشینان کابل (احوال دولتمردان افغانستان در روزگار امیر امان الله خان)، سید مهدی فرخ، به کوشش محمد آصف فکرت، سال ۱۳۷۰، موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، تهران.
۱۳- جنبش مشروطیت در افغانستان، عبدالحی حبیبی، ۱۳۶۳ خورشیدی، کابل.
از سایت بی بی سی فارسی