فرمانده ملک کی بود

 

فرمانده ملک چگونه کشته شد؟

از زمانی که ملا قیوم ذاکر از سوی رهبری طالبان، فرماندهی جبهات پنجشیر و اندراب را در دست گرفته، فشارها علیه مقاومت‌گران به‌صورت مضاعف افزایش یافته است. اکنون طالبان تصور می‌کنند که در پنجشیر به پیروزی چشم‌گیری دست یافته‌اند. آن‌ها در تهاجم اخیر خود، افزون بر وارد کردن تلفات گسترده بر نیروهای جبهه مقاومت، چند فرمانده نام‌دار آن‌ها را نیز کشته‌اند. یکی از این فرماندهان، حاجی مَلِک نام داشت. فرمانده ملک، آب‌دیده‌ترین فرمانده نظامی جبهه مقاومت بود؛ هرچند بلد نبود کارهایش را به رخ بکشد و سر‌و‌صدا راه بیندازد. با این‌ حال، اشخاصی هستند که نمایش راه می‌اندازند و به کارهای دیگری به جز جنگ مشغول‌اند، اما در زمان جنگ توفیق چندانی ندارند.

فرمانده ملک کی بود؟

او به خانواده‌ای در دره عبدالله‌خیل ولایت پنجشیر متعلق بود که مرارت‌ها و نا‌مردی‌های روزگار را با گوشت و پوست خود لمس کرده و فراز‌و‌نشیب‌های فراوانی دیده و در مبارزات میهنی همه هست‌و‌بود خود را از دست داده بودند. پدر او، ملک میرزا، در جنگ با ارتش سرخ و کاکایش، قوماندان میرزا‌محمد که فرمانده بسیار سرشناس بود، در جنگ‌های کابل در دهه هفتاد، جان‌های خود را از دست داده بودند. فرمانده ملک در دوران مقاومت اول، شجاعتی مثال‌زدنی در جنگ‌ها برضد طالبان در ولایت‌های مختلف کشور از خود نشان داده بود، تا جایی که شجاعت و دلاوری او نَقل و نُقل هر محفل بود. او در جنگ با طالبان در خاواک، دَند شمالی و تخار، داستان‌های فراوانی از رشادت و دلاوری خلق کرد که در ذهن مردم هنوز هم زنده است.

فرمانده ملک پس از سقوط طالبان و روی کار آمدن نظام جدید، همانند بسیاری از همرزمانش به بهانه این‌که «تحصیلات» ندارد، مورد بی‌مهری هم‌سنگران سابقش که در آن برهه زمانی می‌کوشیدند به‌گونه‌ای رفتار کنند که مورد پسند غربی‌ها باشد و خاطر آن‌ها را مکدر نکند، قرار گرفت و خانه‌نشین شد و بدین ‌ترتیب در این سال‌ها با انواع مشکلات اقتصادی دست‌و‌پنجه نرم کرد. می‌گویند او در این دوران، سال‌ها مشغول چوپانی در کوه‌های عبدالله‌خیل بود و از این طریق تأمین معاش خانواده‌اش را می‌کرد. شاید در همین سال‌ها بود که بعضی افراد طالبان، با توجه به عمق نارضایتی فرمانده ملک، تلاش کرده بودند وی را به سوی خود بکشانند.

در این سال‌ها، برای مدتی طولانی، شخصی رییس امنیت ملی پنجشیر بود که وظیفه‌ای جز توطیه‌چینی و دسیسه‌گری علیه اهالی این ولایت نداشت. او چند فرد را دور خود جمع کرده بود و با استفاده از چوکی ریاست امنیت ملی‌، هر کسی را که می‌خواست اذیت می‌کرد و مورد بی‌حرمتی قرار می‌داد. از آن‌جایی که پنجشیر در آن زمان از امنیت مطلق برخوردار بود و از این لحاظ در خوب‌ترین وضعیت قرار داشت، شخص مذکور به منظور دست‌یابی به پول‌های اپراتیفی ریاست امنیت ملی، حوادث دروغین خلق می‌کرد و اشخاصی را متهم به دست داشتن در این حادثه‌ها می‌کرد. یکی از کسانی را که رییس یاد‌ شده به‌صورت مداوم آزار می‌داد و تهدید و ارعاب می‌کرد و همچنین نزدیکانش را به زندان می‌انداخت، فرمانده ملک بود. مردم عبدالله‌خیل همیشه می‌گفتند که حاجی ملک با هیچ گروهی بر ضد مردمش همکاری نمی‌کند و این حرف‌هایی که دستگاه امنیت پنجشیر می‌زند بی‌پایه است، اما کسی به داد‌‌ش نمی‌رسید.

فرمانده ملک هنگام تهاجم طالبان به پنجشیر در سال ۱۴۰۰، با طالبان همکار بود، اما همکاری‌اش با این گروه در راستای حمایت از مردم صورت می‌گرفت و بر‌عکس بعضی دیگر از طالبان بومی، هرگز خلاف منافع مردمش عمل نمی‌کرد و سعی می‌ورزید تا جایی که می‌تواند، مردم را از آسیب طالبان دور کند. او در اقدامی تحسین‌آمیز، طالبان را نگذاشت که در آغاز به ولسوالی‌های دره و آبشار وارد شوند و به اذیت‌و‌آزار مردم بپردازند. این کار او در آن شرایطی که طالب بد‌مستی می‌کردند و فرقی میان نظامی و غیرنظامی قایل نبودند و هر لحظه احتمال داشت هر کسی را که دل‌شان می‌خواست از دم تیغ بگذرانند، اقدامی مناسب و مفید برای حمایت از مستضعفان و افراد گیر‌مانده در زندان پنجشیر بود.

زمانی که امرالله صالح به تاجیکستان رفت، از راه عبدالله‌خیل و از ساحه فرمانده ملک، خود را به هلیکوپتر رساند تا به بیرون پرواز کند. این حادثه باعث شد که طالبان نسبت به فرمانده ملک بدبین شوند و وی را متهم به فراری دادن صالح کنند. سارنوال کرام در بدبین ساختن طالبان نسبت به فرمانده ملک نقش عمده داشت. در مقابل، فرمانده ملک زمانی که اقدامات ظالمانه و وحشیانه طالبان علیه اهالی پنجشیر را مشاهده کرد، آهسته‌آهسته نسبت به آن‌ها بد‌گمان و بد‌گمان‌تر شد و نسبت به شعارهایی که در سابق می‌دادند، بی‌باور شد و از آن‌ها فاصله گرفت. تا این‌که مدتی پس از عید رمضان امسال، علناً مخالفتش را با طالب اعلام و فعالیت‌های نظامی‌اش را بر ضد گروه حاکم شروع کرد. او خلاف دیگران، اهل تظاهر و نمایش فیس‌بوکی و عکس‌گیری نبود، بلکه جنگاوری و شجاعتش را عملاً اثبات می‌کرد. طالبان با توجه به شناختی که از او داشتند، بزرگ‌ترین لشکرکشی‌ها را علیه او سازمان دادند؛ اما موفق به نابود‌سازی او و هم‌سنگرانش نشدند.

در مورد جنگ‌های اخیر فرمانده ملک با طالبان، نزدیکان این فرمانده می‌گویند که او به علت این‌که مسلمانی ساده‌دل بود و سیاست‌بازی و فریب‌کاری را یاد نداشت، فریب وعده‌ها را خورد. عده‌ای از اشخاصی که با به اصطلاح بزرگان مقاومت در ارتباط بودند، حاجی ملک را که تردید داشت که آیا قطع رابطه با طالبان به مصلحت مردم است یا خیر، گفته بودند که به محض این‌که شما جنگ را علیه طالب شروع کنید، در ظرف یک‌ ساعت تجهیزات نظامی و مواد لوجستیکی و غذا به شما می‌رسد. اما وقتی جنگ آغاز یافت، نه‌تنها این وعده‌ها تحقق نیافت، بلکه همان کسانی که فرمانده ملک را تشویق به مقاومت کرده بودند، میدان را خالی کردند و متواری شدند و مردم را در معرض توحش طالب قرار دادند.

فرمانده ملک که حالا به دنیای سایه‌ها کوچیده و همچنین بسیاری دیگر از مقاومت‌گران که فعلاً به مقاومت‌گری می‌پردازند، غالباً از خانواده‌های بی‌بضاعت و معمولی جامعه هستند. در میان آن‌ها از خانواده‌های سرشناس و متمول، کسی دیده نمی‌شود. فرزندان وزیران، وکیلان و رییسان در خارج پارتی می‌گیرند و به سیر و سیاحت می‌پردازند و در عیش‌و‌نوش‌اند و جنگ را به‌صورت آنلاین زیر نظر دارند. گویا تقدیر پیوسته بر این رفته که قربانی را افراد محروم بدهند و زمان تقسیم فایده اشخاص دیگری با پر‌رویی به میدان بیایند و خود را شایسته دست‌یابی به دست‌رنج دیگران بدانند. چرا از میان رده‌های بالایی مقاومت کسی حاضر نیست قربانی بدهد؟ سوالی که جداً مطرح می‌شود، این است که اگر مبارزه برای دفاع از ارزش‌ها و جان‌فشانی در راه پاس‌داری از هویت چیزی ارزش‌مند است، چرا آن‌هایی که سهم بیشتری از امتیازات برده‌اند و می‌برند، حاضر نیستند در این راه خاری در پای‌شان بخلد و زخمی بر دست‌شان بنشیند؟ این تبعیض‌های طبقاتی، مهم‌ترین نقطه ضعف جبهه مقاومت محسوب می‌شود و بزرگ‌ترین ضربه را به مبارزه و مقاومت می‌زند و آن را از درون چون موریانه می‌خورد.

فرمانده ملک یکی از افراد نام‌داری در پنجشیر بود که همواره از تفاوت و تبعیض می‌نالید و هر وقت از بی‌مهری‌ها و نا‌مهربانی‌های هم‌سنگرانش حرف می‌زد، گلویش را بغض می‌گرفت. این تبعیض‌ها و برخوردهای دوگانه، در گذشته بذر نفرت و چندپارچه‌گی را در میان مردم کاشته و نتایجی را به بار آورده بود که صورت عملی آن را هم اکنون همه مشاهده می‌کنند. این خطر وجود دارد که بار دیگر این تجربه به شکلی دیگر، تکرار شود.

فرمانده ملک به تاریخ ۲۲ سنبله ۱۴۰۱ در جنگی نابرابر با جمعی از یارانش که ۱۶ تن از نزدیکانش نیز شامل آن جمع می‌شوند، تا آخرین مرمی با دشمن جنگید و پیش از این‌که به دست دشمن بیفتد، با گلوله طالب که در شقیقه چپش اصابت کرده بود، از پا درامد. او دقایقی پیش از کشته شدن، در تماس تلفنی به پسرش، محمد پناه، که در ایران است، گفته بود: «تنها پنج مرمی در درازنوفم باقی مانده. کوشش می‌کنم برای جلوگیری از اسیر شدن به دست دشمن، از این پنج مرمی کار بگیرم. بچه‌ام! حتماً خبر خواهی شد که نگذاشته‌ام اسیر دست دشمن شوم.» پسرش، محمد پناه، می‌گوید وقتی عکس جسد جان‌باخته پدرش را دیده که نشان می‌داده در جریان جنگ کشته شده و نگذاشته است زنده به دست طالب بیفتد، احساس غرور برایش دست داده است.

راستی، آیا می‌دانید پسر جنگاورترین فرمانده نظامی جبهه مقاومت، مشغول کار شاقه در ایران است؟ او محمد پناه نام دارد و پزشکی را تا مرحله استاژ خوانده و اکنون در شرایطی که دیگران به نام جنگ با طالب، انواع امتیازها را به دست می‌آورند و خانواده‌های‌شان از امکانات وافر بهره‌برداری می‌کنند، در تنگنای اقتصادی قرار دارد و مجبور است برای امرار معاش دست به «عمله‌گی» بزند. فرمانده مَلِک برای مبارزه با این مناسبات ناعادلانه مجبور شد برای مدتی با طالب همکار باشد، اگرچه بعداً از این کار پشیمان شد. چرا ما نباید از گذشته درس بگیریم و چرا باید همان اشتباهاتی را که موجب از بین رفتن وحدت صفوف شده بود، بازهم مرتکب ‌شویم؟

رهبری مقاومت مدعی است که برای تحقق عدالت می‌رزمد و به آن علت با طالبان دشمنی دارد که طالب می‌خواهد مناسبات ناعادلانه را در کشور تطبیق کند. بی‌عدالتی و برقراری مناسبات نا‌عادلانه، چه در سطح خرد و چه در سطح کلان، امری مذموم است. شیوه درست این است که عدالت از دایره کوچک به دایره بزرگ تسری یابد. وقتی ما خود به اجرای عدالت در میان خود باور نداشته باشیم، چگونه ممکن است این کار را در گسترده وسیع‌تر عملی کنیم؟

المشاركات الشائعة من هذه المدونة

پنج اقتصاد برگ جهان

با ميوه ها آشنا شويد

مصر پایتخت اداری جدید را با هزینه ۴۵ میلیارد دلار می‌سازد