طالبان، میراث ایده‌آلیسم چپ و راست

 

طالبان، میراث ایده‌آلیسم چپ و راست

امروز ۶ جدی است. در این روز همسایه شمالی افغانستان با بیرق سوسیالیزم و رفاقت کارگری به کشور ما هجوم آورد. نزدیک به ۱۰۰ سال بود که قشون خارجی افغانستان را تسخیر نکرده بود. آخرین بار انگلیس‌ها بین سال‌های ۱۸۷۸ تا ۱۸۸۰ به قصد تسخیر این سرزمین لشکر کشیده بودند. در ۱۰۰ سال فاصله بین این دو تهاجم، افغانستان راه درازی پیموده بود و می‌کوشید با قافله دولت‌ـ‌ملت‌های قرن بیستم خود را همراه سازد. با تهاجم شوروی افغانستان رسماً میدان رقابت گرم ابرقدرت‌ها شد و لگام تحولات بطور کامل از دست افغان‌ها خارج گردید. با آن‌که مسیر اصلی تحولات را عوامل خارجی تعیین می‌کرد، اما مردم ما نیز عاملان فعال و بازی‌گران مهم بودند. ما در جبهات متخاصم، رقابت‌ها و ایده‌آل‌های خود را پی گرفتیم.

ارتش سرخ مثل عساکر هند بریتانوی دوره کوتاهی در افغانستان حضور داشتند و عاقبت زده‌وزخمی برگشتند؛ اما عواقب آن جنگ‌ها گریبان ملت ما را رها نکرد. طالبان که امروز با ابزار جنگی روسی و امریکایی بر کشور با زور اسلحه حکم می‌رانند، محصول آن تجاوزند. درواقع، «پیروزی» طالبان تنها پیروزی مجاهدان نیست، بلکه نکبت‌های هردو جناح در این نیروی سرکوب‌گر تبلور یافته است. ایده‌آلیسم، وابسته‌گی، خشونت و تعهد سازمانی را از جبهه سرخ، و تحجر، سنت‌گرایی و ارتجاع را از اسلاف جهادی میراث گرفته‌اند. ضعف‌ها و زشتی‌های تمام جریان‌های سیاسی چهار دهه گذشته در ظرف این گروه رسوب کرده است. این همزادی به پیش از تجاوز شوروی برمی‌گردد.

در سال‌های منتهی به کودتای هفت ثور، دو جریان کلان جهادی و انقلابی شکل گرفته بود که علی‌رغم خصومت، شباهت‌های بسیار داشتند و از هم‌دیگر الگو می‌گرفتند. جریان انقلابی به چپی‌ها و کمونیست‌ها مشهور شد و جریان جهادی به اخوانی‌ها، بنیادگرایان و مجاهدین شهرت یافت. هردوی آن‌ها محصول واکنش اقشار تحصیل‌کرده، خرده‌بورژوا و مدعی قدرت در برابر وضعیت موجود بود. آن‌ها روال عادی روزگار، روند تدریجی و گذار مسالمت‌آمیز جامعه را به سوی رفاه، عدالت و ترقی برنمی‌تابیدند و خواهان مهندسی جامعه و مسیر تاریخ بودند. تحصیلات این دو جماعت نقلی و ملایی بود. ضمن احترام به زحمات فردی و صداقتی که تعدادی از وطنداران ما در درون این جریان‌ها برای مبارزه با ستم و ایجاد جامعه بهتر انجام دادند، هیچ یکی از این جریان‌های انقلابی و جهادی به شناخت محیط و جامعه خود ارج نمی‌گذاشت و در عوض، مشغول جست‌وجوی راه‌حل‌های آماده در کتاب‌ها و الگوهای خارجی بود. از هیچ یکی از آن دو جریان چپ و راست اثر و میراثی به‌جا نمانده است که حکایت از شناخت آنان از چندوچون جامعه افغانستان یا تلاش جدی‌شان در این راستا باشد. چپ‌ها فرمول‌های مهندسی سیاسی و اقتصادی تدوین‌شده در روسیه، چین، اروپا و امریکا را از برمی‌کردند و مشغول جدل بر سر اتفاقاتی بودند که در آن کشورها و میان قطب‌های چپ رخ داده بود. براساس همان قطب‌بندی‌ها، در درون خود جریان چپ نیز جناح‌بندی صورت می‌گرفت و درگیری‌های خون‌بار اتفاق می‌افتاد. راست‌گرایان اخوانی و برادران‌شان نیز انرژی خود را صرف آموزش درس‌هایی می‌کردند که حسن‌البنا، سید قطب، محمد قطب و امثال‌شان در کشورهای خود گفته بودند و یا در اسنادی که طی قرون در جوامع اسلامی زیر عنوان سنت، احادیث و اقوال تلنبار شده بود، مشغول «تحقیق» و جست‌وجو بودند. هر دو جریان از مسیر تاریخ ناراضی بودند و تلاش داشتند مسیر آن را تغییر دهند؛ اما برای کمک به تغییر، به ابزار مناسب مجهز نبودند و با اتکا به اقوال می‌رزمیدند.

چپی‌ها، متأثر از جریان‌های عمده جهانی مادر، به دسته‌ها تقسیم شده و به تقلید از مراجع خود برای افغانستان موقعیت تاریخی و وضعیت سیاسی تعریف می‌کردند. در اسناد باقی‌مانده از آن دوران جدل مهمی که بین گروه‌های چپ به چشم می‌خورد، بحث بر سر این است که آیا کشور فیودالی، نیمه‌فیودالی، مستعمره، نیمه‌مستعمره یا سرمایه‌داری است. جز یگان تلاش فردی و مقاله‌های متفرق، تحقیق آموزنده‌ای از آن سال‌ها در معرفی وضعیت سیاسی و اقتصادی جامعه باقی نمانده و سازمان‌های چپ افغانستان از این جهت فاصله بسیار با الگوهای خارجی خود داشتند و تنها شکلیات را از آن‌ها وام گرفته بودند. برای تشخیص این‌که کشور در کدام مرحله تاریخی قرار دارد، به مطالعه روابط اجتماعی، طبقات و وضعیت اقتصادی روی نمی‌آوردند؛ چرا که امکانات لازم برای این کار را نداشتند، بلکه به اسناد تولید‌شده در جوامع مماثل متوسل می‌شدند و در آیینه آن‌ها کشور خود را تحلیل طبقاتی می‌کردند و با توجه به آن برنامه می‌ساختند و برای مبارزات خود هدف تعیین می‌کردند. نتیجه آن، خلق حرکت‌های شکلی و بی‌ریشه می‌شد که به تدریج منزوی شده، می‌خشکیدند.

به دلیل فقر فکری و نداشتن ریشه‌های بومی، آن جریان‌ها در جدال‌های سیاسی و اتفاقات تاریخی چهار دهه پخته و ریشه‌دارتر نشدند، تحول نیافتند و به احزاب مقتدر بدل نشدند، بلکه در موج‌های خون‌بار و بی‌رحم زمان خرد شده از صحنه حذف شدند. میراث شکلی مشترک جهادی‌ها و انقلابی‌ها اما ادامه داشته و امروز در کالبد گروه طالبان تجسم یافته است. سنت ایده‌آلیستی چپ و راست اکنون به افراطی‌ترین وجه ممکن از سوی امارت طالبان نماینده‌گی می‌شود. به گونه‌ای که دیگر اینان جز کتاب‌ها و الگوهای ایده‌آل به چیزی ارزش قایل نیستند و وجود سرزمین افغانستان، مردم، پدیده‌ها و واقعیت‌های اجتماعی کشور را مواد خام برای تحقق ایده امارت می‌دانند. ایده‌ای که از نظر آنان تنها حقیقت جامعه ما می‌باشد و برای تثبیت و استحکام آن باید زنان از محیط کار و تحصیل رانده شوند، ملت ما از جهان فاصله بگیرد، دست‌ها و سرهای بسیار بریده شود و تمام هویت فرهنگی، ارزش‌های تاریخی و نهادهای اجتماعی قیچی و مناسب ایده مبهم امارت دوخته شوند. درواقع، از آن ایده‌آل‌های سوسیالیستی و بهشتی، امارتی به مردم رسیده است که زشت‌ترین کاریکاتور و مسخره‌ترین شکل ممکن تقلید، کتاب‌گرایی و ایده‌آلیسم است.

در ۲۰ سال گذشته بقایای چپ افغانستان منزوی بودند. تعدادی در جمهوری اسلامی تحلیل رفتند و گروهی به جهادی‌ها و طالبان پیوستند. آن‌هایی که باقی مانده بودند نیز از گذشته‌ها نیاموخته و شبیه طالبان مشغول تکرار اوراد کهنه خود بودند. شباهت طالبان به جریان‌های چپ سفسطه و تخیل این قلم نیست، بلکه این شباهت را خود سازمان‌های چپ نیز متوجه شده و در موضع‌گیری‌های‌شان تردید در برخورد با طالبان دیده می‌شود. در دو دهه جنگ طالبان یکی از بحث‌ها در میان افراد و سازمان‌های بازمانده از چپ انقلابی این بود که آیا طالبان گروه ضدامپریالیستی و جنبش ملی و استقلال‌طلب است یا خیر؟ اگرچه بیشتر افراد و گروه‌های چپ در این بحث به حمایت طالبان نمی‌ایستادند و همکاری با آن گروه را رد می‌کردند، ولی وجود چنین بحثی و طرح این سوال حکایت از شباهت‌های شکلی میان طالبان و گروه‌های چپ دارد. بازمانده‌گان گروه‌های چپ با دیدن جنگ طالبان علیه آنانی که برای چپ‌ها نیز دشمن به ‌شمار می‌رفتند دچار تردید می‌شدند و آرزو می‌کردند که ای کاش خودشان در جایگاه طالبان می‌بودند و می‌توانستند در میان روستاییان و توده‌ها پناه گرفته با دشمن خارجی (امپریالیزم) و خصم داخلی (بورژوازی کمپرادور و متحدانش) برزمند و جامعه ایده‌آل خود را با میله کلاشنکوف و استبداد حزبی تحمیل کنند. بدون شک بین گروه‌های انقلابی چپ و بنیادگرایان تروریست درمورد جامعه‌ای که بعد از انقلاب یا جهاد باید ایجاد گردد، تفاوت بسیار بوده است. اولی معتقد است که جامعه باید از مرحله کنونی‌اش به پیش رانده شود و در صورت امکان چند مرحله را خیز بردارد. دومی باور دارد که جامعه از گذشته خویش فاصله گرفته است، لذا باید مانع ادامه این روند «فاسد» شد و در صورت امکان جامعه را چند مرحله به عقب برگرداند.

راستی‌ها تحزب، سازمان‌دهی و شیوه‌های جنگ را از چپی‌ها میراث گرفتند و بر آن لعاب تحجر، خشونت و بربریت افزودند. پیش از ترویج سازمان‌ها و گروه‌های چپ در منطقه، جریان‌های مذهبی کار سازمانی، چریکی و تشکیلات پیچیده مخفی را بلد نبودند. اخوان، القاعده، شبکه حقانی، داعش و دیگران در واقع ابزار کارشان را از گروه‌های چپ گرفته‌اند و میراث‌داران تشکیلاتی و شکلی گروه‌های انقلابی می‌باشند.

درسی که می‌توان از این تحولات گرفت این است که مهندسی اجتماع با فرمول‌های ایده‌آلیستی ممکن نیست و اگر گروه بزرگی از انسان‌های متعهد و جهادی یا انقلابی با اتکا به پول و امکانات استخباراتی دست به چنین کاری بزنند نیز حاصلش چیزی نخواهد بود که آنان انتظار دارند، بلکه ممکن است به اشکال مضحک نتایج عکس به بار آورد. زیرا تغییر و مهندسی تاریخ به اندازه فورموله کردن ایده‌ها بر روی تخته دانشگاه، منبر مسجد یا کتابچه حوزه سیاسی آسان نیست. انسان دست از ایده‌آل‌هایش نمی‌تواند بردارد. در پیمودن فاصله میان شرایط غارنشینی قدیم تا شهرنشینی امروز، انسان از تخیل و ایده‌آل‌هایش چون نقشه راه بهره گرفته است. این نقشه اگرچه بارها به چاله رهنمون شده و قربانی‌های بسیار بر بشر تحمیل کرده است، اما رفاه و آسایش امروز، علوم و صنایع، هنر و ادبیات همه محصول ذهن خیال‌پرداز و ایده‌آل‌خواه آدم‌هایند.

افکار و ایده‌آل‌ها اما وقتی پوپنک بزنند و ویروسی شوند، به بلاهای وحشتناک بدل می‌شوند. وضعیت امروز ما نمایشگاه زنده پوپنک‌زده‌گی فکری و حاکمیت ایده‌آلیسم ویروسی است. مهم‌ترین درس این چهل و چند سال، شکست گونه‌های مختلف خشونت و ناکامی ایده‌آلیسم سیاسی است که در پی مهندسی استبدادی جامعه می‌باشد. باید به دموکراسی فرصت بدهیم. باید به تعامل افکار و رقابت مسالمت‌آمیز ایده‌آل‌ها (سکولاریسم) گردن نهیم.

المشاركات الشائعة من هذه المدونة

پنج اقتصاد برگ جهان

مصر پایتخت اداری جدید را با هزینه ۴۵ میلیارد دلار می‌سازد

آب درمانی" مزایا و مضرات