برژینسکی و جنگ افغانستان
برژینسکی و جنگ افغانستان
احمد عمران/ دوشنبه 8 جوزا 1396/
زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملیِ امریکا در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر، پس از نزدیک به یک قرن زندهگی، هفتۀ گذشته با جهـان وداع گفت. او مشاور امنیت ملی امریکا در یکی از جنجالیترین برهههای جنگِ سرد بود. در زمان او، انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد و ارتش سرخ وارد افغانستان
شد. شاید همین دو رویداد کفایت میکنـد که نام برژینسکی را برای سالهای طولانی همچنان به عنوان یکی از تأثیرگذارترین سیاستمردانِ جهان زنده نگه دارد.
در زمانی که برژینسکی عهدهدار سمت مشاور امنیت ملی امریکا بود، مسالۀ گروگانگیری در سفارت امریکا در ایران اتفاق افتاد و سبب شد که او وارد یکی از داغترین مسایلِ منطقه شود. برژینسکی عملاً برای رهایی گروگانها آستین بر زد و با ارایۀ طرحهای مختلف به دولت کارتر و از جمله حمله به ایران، نشان داد که میتواند مرد موفقِ دوران جنگ سرد باشد. برخی از طرحهای او برای رهایی گروگانها از جانب رییس جمهوری امریکا پذیرفته نشد، ولی طرح رویارویی عراق و ایران به گونهیی محقق شد.
آقای برژینسکی در مسالۀ افغانستان نیز از چهرههای فعالِ سیاسی امریکا بود. طرح تشویق امریکا در حمایت از مجاهدین، از برنامههایی بود که به وسیلۀ آقای برژینسکی ارایه شد. گفته میشود که حتا حملۀ نظامی شوروی به افغانستان نیز از طرحهای او بوده که تلاش کرده انتقام امریکا از شوروی در جنگ ویتنام را بگیرد. اینکه چقدر چنین ادعایی با واقعیت همخوانی دارد، بحثِ دیگری است، اما در این جای شک نیست که ابرقدرتها همواره در تغییر معادلات سیاسی در جهان، نقش تعیینکننده بازی کرده اند.
نگارنده سالها پیش از این، از زبانِ یکی از سیاستمدارانِ کشور که نزدیکیهایی با برخی سیاستمداران امریکا داشت، شنیده بود که امریکا نقشۀ دخالت شـوروی در مسایل افغانستان را پیش از اینها کشیده بود. این سیاستمدار افغانستان میگفت که از یکی از کارمندان امریکایی در هلمند، پیش از کودتای ثور شنیده بود که امریکا افغانستان را ترک میکنـد تا شورویها به افغانستان بیایند، آنگاه پس از رفتن شورویها دوباره امریکا به افغانستان برمیگردد.
شنیدنِ چنین سخنی در آن سالها برای نگارنده نه تنها تعجبآمیز مینمود، بل شباهتِ بسیار زیادی با تیوری توطیه داشت. به همین دلیل در آن سالها این سخن را زیاد جدی نگرفتم اما حالا که رویدادهای سالهای اخیر را مرور میکنم، بیشتر حقانیتِ آن سخنان را میپذیرم.
برژینسکی در جنگ افغانستان نقشی تعیینکننده داشت و شاید یکی از دلایلِ اینکه این جنگ هنوز ادامه دارد، دخالتهای کشـورهای بیرونی و افرادی چون او است. از برژینسکی سخنانِ جالبی نیز در مورد جنگ افغانسـتان ثبت شده است. او که پس از جنگ سرد به ایجاد گروههای افراطگرا در منطقه متهم شده بود، در پاسخ به این اتهامها گفته بود که “آیا برای جهـان به وجود آمدن گروههایی مثل طالبان مهم بود و یا شکست امپراتورییی مثل شوروی سابق؟”
شاید برای برخی کشورهای جهان از میان رفتن امپراتوری شوروی خیلی با ارزشتر از ایجاد چند گروه افراطگرا و تروریستی در منطقه باشد، ولی انکار نمیتوان کرد که گروههای تروریستی گاهی میتوانند حتا خطرناکتر از یک امپراتوری عمل کننـد. اقدامهای افرادی چون برژینسکی در برابر شوروی سابق، شاید روند اضمحلالِ این امپراتوریها را شتاب بخشیده باشد، ولی نمیتوان قبول کرد که کُلِ این جریان به چنین اقدامهایی منوط بوده است.
نظام شوروی سابق پیش از آنکه با خطر فروپاشی از بیرون روبهرو بوده باشد، با خطرهای ویرانگرِ درونی دستوپنجه نرم میکرد. این نظام هستههای فروپاشیِ خود را عملاً در درون آماده کرده بود. اما حالا که نظام شوروی سابق از میان رفته و جنگِ سرد به پایان رسیده، افرادی چون برژینسکی که همواره طـرحهایی آماده برای زمانِ تازه در آستین دارند، در مقابله با هیولای تروریسم چه میگویند؟
تروریسم در حال حاضر به اندازۀ امپراتوری شوروی سابق قدرت و توان پیـدا کرده تا به هدفهای خود در سراسر جهان حمله کند. آیا در زمان شوروی سـابق نیز به اندازۀ امروز هدفهایی در سراسر جهان و به ویژه کشورهای اروپایی مورد حمله قرار میگرفتند؟
آقای برژینسکی با اقدامهای خود جهان را امنتر از گذشته نساخت، بل هیولای تازهیی را در برابر آن بیـدار کرد. شاید اگر دخالتهای افرادی چون برژینسکی نمیبود، جنگ افغانستان نیز چنین مصیبتبار و طولانی نمیشد.
آقای برژینسکی و افرادی چون او، عملاً جنگ آزادیخواهانۀ مردم افغانستان را به نفع هدفهای سیاسیِ کشورهای خود مصادره کردند و جریانی را که اگر به صورتِ طبیعی ادامه پیدا میکرد به نتایج موفقتری میرسید، ضربۀ سنگین زدند. امروز موجودیتِ دهها گروه تروریستی در منطقه و جهان، ثمرۀ سیاستهایی است که امریکا و متحدان غربیِ آن برای دسترسی به منافعشان به صورتِ خواسته و ناخواسته رقم زده اند.