سی سا ل بعد همکاری


سي سال پيش رويارويي، سي سال بعد همكاري!
احمد عمران
تاريخ چگونه رقم مي‌خورد؟ كي‌ها اند كه چرخ تاريخ را به‌دست دارند و آن را به هرسو كه مي‌خواهند مي‌كشند؟ آيا تاريخ به دست فاتحان نوشته مي‌شود؟ در تاريخ سي سال گذشته‌ي كشور خود، شاهد چه روزهاي تلخ و دشواري كه نبوديم؛ روزهاي خون، آتش و باورت؛ روزهايی كه با خمپاره آغاز مي‌شدند و با خمپاره پايان مي‌يافتند. ابرقدرت شرق اتحاد جماهير شوروي سوسيالستي آمده بود كه پرولتارياي افغانستان را با پرولتارياي جهان متحد كند.
وقتي از مردم عادي مي‌پرسيدي: پرولتاريا يعني چه، نمي‌دانستند كه لبخند بزنند يا اشك بريزند. پرولتارياي افغانستان متحد نشدند، چون افغانستان كشوري نبود كه پرولتاريا داشته باشد. مردم مي‌گفتند دين در خطر است. و با همين حكم به سوي جبهه‌هاي نبرد عليه شوروي رفتند. در اين كارزار، ناگهان سروكله‌ي خيلي‌ها پيدا شد؛ كشورهاي غربي، عربي، همسايه، دور و نزديك و از جمله ابرقدرت غرب يعني ايالات متحد امريكا.
ديگر جنگ فقط جنگ افغان‌ها براي آينده و كشورشان نبود؛ بل جنگ بسياري از كشورها برای حفظ منافع شان بود. امريكا مي‌خواست انتقام ويتنام را از شوروي بگيرد؛ از این‌رو بهترين فرصت را به‌دست آورده بود که هژموني سرمايه‌داري را به رخ سوسيالیست‌ها بكشد.
شوروي‌ها در نبردي سخت با جناح مقابل قرار داشتند، اما محل اين نبرد، واشنگتن و مسكو نبود؛ بل دره‌ها و كوه‌هاي سرسخت و تسليم‌ناپذير افغانستان بود. در كنار اينها البته افغان‌ها صادقانه و شجاعانه براي منافع ملي و كشورشان مي‌رزميدند و هر روز قرباني مي‌دادند، بدون آنكه بدانند امريكايي‌ها و شوروي‌ها چه اهدافي را در سرزمين شان دنبال مي‌كنند.
مردم افغانستان همواره باصفا عمل كرده‌اند و هر دستي را كه براي دوستي به سوي شان دراز شده است، صميمانه فشرده‌اند. در آن سال‌ها هم وضع به همين منوال بود. مردم افغانستان نبرد با شوروي‌ها را به تنهايي نمي‌توانستند ادامه بدهند و كشورهاي مختلفي با اهداف مختلف به كمك‌شان آمدند و در اين رويارويي به آنان كمك رساندند. ولي همزمان با اين كمك‌ها، اين كشورها برنامه‌ها و اهداف خود را هم دنبال مي‌كردند.
سرانجام، شوروي‌ها پس از حضور ده‌ساله شكست را پذيرفتند و افغانستان را ترك كردند. همه فكر مي‌كردند شب‌هاي سياه و تاريك به پايان رسيده و روزهاي خوش و سرشار از دوستي و محبت آغاز شده است. امريكايي‌ها هم سرخوش از باده‌ي پيروزي به جشن و پايكوبي پرداختند. اما افغانستان آگاهانه و يا ناآگاهانه به محاق فراموشي سپرده شد و سال‌هاي دشوار ديگري در آن آغاز شد.
جنگ در افغانستان به گونه‌ي ديگري همچنان قرباني مي‌گرفت تا اين هيولاي شوم تروريزم اين‌بار قصد ابرقدرت غرب را كرد و برج‌هاي تجارت جهان را در يازدهم سپتمبر 2001هدف قرار داد و جهان وارد مرحله‌ي تازه‌يی از حيات خود شد؛ افغانستان يك‌بار ديگر در سرخط حواث و رويدادهاي جهاني قرار گرفت، رژيم طالبان به دنبال حملات ايتلاف و همكاري نيروهاي مقاومت افغان از پا درآمد و يك‌بار ديگر پاي كشورهاي بيگانه به افغانستان باز شد.
اما اين‌بار نه براي درهم شكستن ابرقدرت شرق، بل براي مبارزه با تروريزم و بازسازي افغانستان ويران. جهان در اين مدت، تحولات زيادي را تجربه كرده بود.
شوروي ديگر بر روي نقشه‌ي جهان حضور نداشت و به جاي آن، پانزده كشور تازه به استقلال رسيده عرض وجود كرده بودند. جنگ سرد پايان يافته بود و حالا جنگ ديگري در راه بود؛ جنگ با تروريزم و بنيادگرايي. محل اين جنگ يك‌بار ديگر افغانستان شد.
اما اين‌بار ديگر روس‌ها و امريكايي‌ها به جاي تقابل و رويارويي به همگرايي و همكاري معتقد شده بودند. روس‌ها از ناتو و امريكايي‌ها در افغانستان انتقاد مي‌كردند كه مبارزه‌ي آنها با توليد و قاچاق مواد مخدر كه روسيه سخت از آن آسيب مي‌بيند، در حدي نيست كه رضايت اين كشور را جلب كند. در ادامه‌ي اين انتقادها و موافقت روسيه براي استفاده از فضاي آن كشور براي انتقال محموله‌هاي تداركاتي ناتو، امريكا و روسيه به مبارزه‌ي مشترك با قاچاقچيان مواد مخدر آغاز كردند و نخستين‌بار در روز جمعه هفتم ماه عقرب در يك يورش مشترك بر شماري از مراكز توليد مواد مخدر در شرق افغانستان بيش از يك تن مواد مخدر را به دست آوردند.
اين‌بار سربازان امريكايي و روسي در كنار هم در همان مناطقي كه سي سال پيش در رويارويي هم قرار داشتند، به مبارزه‌ي مشترك با دشمني مشترك پرداختند. اين‌بار هدف مرمي‌هاي روس‌ها، امريكايي‌ها نبودند و نه آماج حملات امريكايي‌ها روس‌ها بودند. اين‌بار دو نيرويی كه كه سي سال پيش در همين مرز و بوم در حال نبردي مرگبار با يكديگر بودند، در كنار هم قرار داشتند و يكديگر را كمك مي‌كردند.
تاريخ درس‌هاي جالبي را مي‌آموزاند؛ درس‌هايی كه اگر به درستي به آنها نگاه شود، مملو از پند و اندرز اند. دشمنان ديروزي مي‌توانند دوستان امروزي باشند و دوستان امروزي ممكن است فردا به دشمنان تبديل شوند. هيچ چيز بعيد به نظر نمي‌رسد؛ ولي آنچه كه قابل توجه است، آن است كه بازهم قرباني اين زد و بندها و سياست‌بازي‌ها، مردم صادق و پر از صفاي كشور ما اند. سرزمين آنها در اثر سياست‌بازي‌های غرب و شرق به ميدان نبرد گروه‌هاي مختلف تبدیل شده و دود اين آتش‌بازي بازهم به چشم آنها مي‌رود.

المشاركات الشائعة من هذه المدونة

پنج اقتصاد برگ جهان

با ميوه ها آشنا شويد

مصر پایتخت اداری جدید را با هزینه ۴۵ میلیارد دلار می‌سازد