راه حـل بحـران افغانستان چيست؟



راه حـل بحـران افغانستان چيست؟
رهین فرهمند
هشت سال از مبارزه پی گیر نیرو های مسلح کشور و قوای بین المللی مستقر در افغانستان با مخالفان مسلح حكومت سپری می گردد. تا کنون ملیارد ها دالر برای این جنگ هزینه شده است و هزاران انسان جان خود را ازدست داده اند. در كنار اين مبارزات سخت و نفس گير، امتياز دهي هاي فراوان به طالبان از جمله حذف نام رهبران آنان از ليست هاي سياه، تاسيس نهادها و كمسيون هاي مختلف با هزينه هاي بالا براي تشويق طالبان با پرداخت مشوق هاي مالي براي پيوستن به صلح، تدوير جرگه پرهزينه صلح و تاسيس شوراي عالي صلح به خاطر طالبان، تبرئه كردن آنان از عمليات هاي تروريستي و خشونت بار كه جان هزاران هموطن بي دفاع را گرفته است، ناديده گرفتن جنايات آنان در سالهاي حاكميت اين گروه و سالهاي پس از آن، همه و همه به هدف پايان دادن به بحران افغانستان انجام پذيرفته است. اما حال پرسش اساسي اين است كه دست آورد اين همه تلاش و مبارزه و امتياز دهي ها به مخالفان چه بوده است. اگرچه نمي توان به صداقت دولت مردان كشور در پايان دادن به بحران كنوني كشور ترديد كرد اما واقعيت اين است كه اين اقدامات عملا نتائج معكوس داده است. اين امتياز دهي ها از يك سو به تقويت طالبان و بزرگ كردن آنان منجر شده است بي آنكه كوچك ترين نشانه و گامي از جانب آنان به سمت صلح ديده شده باشد. از سوي ديگر اين اصرار هاي دولت بخش هاي عمده ي از جامعه و نخبگان را دچار ترديد هاي جدي كرده است. زيرا اين پرسش اساسي همواره در اذهان عمومي خود نمائي مي كند كه بالاخره چرا به بحران افغانستان پايان داده نمي شود و چرا منافع گروه هي مختلف مردمي قرباني خواسته هاي يك گروه كوچك مسلح مي شود كه به هيچ طريقي حاضر به گذاشتن سلاح و پايان دادن به جنگ و آشوب در كشور نيستند. بي ترديد هيچ كسي در اين كشور مخالف صلح نيست نه امروز نه ديروز و نه در فرداهاي اين سرزمين؛ شهروندان اين كشور نمي توانند مخالف صلح و ثبات در كشور شان باشند. ما به صلح نیازمندیم همانگونه که نیاز مند زیستن ایم و تا هنگامی که نفس ها می آیند و می روند باید فضای زندگی مان مملو از صلح و صفا و آرامش باشد و گرنه این نفس ها خیلی زود بند خواهد آمد و آنگاه شاید در آرامش مخوف گورستانها انسان بتواند ارام بگیرد و چاره ی دیگری هم نداشته باشد. براستی چه کسی صلح نمی خواهد و آنرا دوست ندارد آن هم در افغانستان سرزمین جنگ و ترور و خشونت که سالها است از نسل های مختلف این کشور قربانی می گیرد. بدون شک هیچکس نیست که در این دیار خواهان برقراری ثبات، صلح، امنیت وآرامش نباشد. زیرا درست است که ما و نسل همدوره نگارنده اين سطور صلح واقعي را تجربه نکرده ایم اما تعرف الاشیا باضدادها هم یکی از راه های درست معرفت و شناخت است. از این رو ما مجموعه ی از انسانهای هستیم که سالهای سال نا خواسته در آتش جنگ های خانمان بر انداز داخلی سوخته ایم و در نهایت یا در سینه قبرستانها آرامش گرفته ایم یا اینکه درد غربت و آوارگی و دربدری های دیگر را تحمل کرده ایم و اینک همچنان از صلح فقط آرزو کردن آن به ما رسيده است. ولی خوب میدانیم که جنگ با انسان چه می کند و تنها چیزی که از جنگ بجا می ماند تل از خاک و خاکستر است که برای ما هم از کابل جز تلی از خاک و خاکستر چیز باقی نگذاشته بود. اين سطور را به آن دليل نوشتم كه مبادا چنين فكر شود كه ما مخالف صلح ايم نه به هيچ وجه اما دغدغه جدي هر انسان افغاني امروز اين است كه چگونه مي توان به بحران چندين ساله اي اين كشور پايان داد. آيا با آمدن ملاعمر و گلبدين و حقاني ها در ارگ رياست جمهوري و در وزارت خانه ها و مناصب مهم دولتي صلح و ثبات در كشور تامين خواهد شد و بحران افغانستان مهار خواهد شد؟. از تلاش هاي پي گير و تمركز دولت افغانستان و شخص رئيس دولت نسبت به بازگرداندن طالبان و رهبران آنان به روند صلح چنين بر مي آيد كه دولت افغانستان از ريشه هاي بيروني بحران افغانستان غافل مانده اند يا حد اقل توجه جدي به اين عوامل بيروني ندارد. اين فروكاستن بحران افغانستان به چند فرمانده و طالب كه در درون خاك افغانستان مشغول اقدامات تخريبي اند نه تنهاي مشكلي را حل نمي تواند كه زمينه ساز بحران هاي ديگر مي شود. به نظر مي رسد دولت استراتيژي روشن و شفاف را در مبارزه با طالبان و همكاري و همراهي با جامعه جهاني ندارد. بسيار روشن است كه صلح با التماس و پرداخت پول بدست نمي آيد و برعكس مخالف را نيرومند تر و قوي تر و با انگيزه تر مي كند. براستي چرا با وجود تصمیمات جرگه صلح مبنى بر آغاز مذاکرات با طالبان و ساير گروههاى مخالف مسلح دولت افغانستان و حمايت از اين پروسه توسط غرب، کماکان طالبان بر طبل جنگ مي كوبند و يک سخنگوى طالبان به تازگى گفته است چون آنها در جنگ پيروزند پس لزومى ندارد که با حضور سربازان خارجى در کشور با دولت افغانستان به مذاکره بپردازند. حال آنكه جنرال ديويد پتريوس، فرمانده ارشد ناتو پس از ورود به کابل گفت وى از پروسه صلح در افغانستان حمايت مى کند، بريتانيا، جاپان و ساير کشورهاى غربى قبلا از طرح صلح با طالبان پشتيبانى نموده بودند.اما اين حمايت ها به كجا انجاميده است؟ تمامی اين گونه حمايت هاي غرب، طالبان را نه تنها به روند صلح تشويق نكرده است بلكه اين اميد را در ذهن آنان زنده كرده است که آمريکا و کشور هاى غربى حاضرند بدون پيروزى افغانستان را ترک کنند و به همين منظور به حملاتشان بر نيروهاى خارجى و افغان ادامه مى دهند. به نظر مي رسد بحران افغانستان بسيار عميق تر از آني است كه بتوان با بازگرداندن چند رهبر و فرمانده طالب يا ساير گروه هاي مخالف حكومت در قدرت به آن نقطه پايان گذاشت. بديهي است كه طالبان هرگز در شرائط كنوني پذيرنده شرائط صلح و مذاكره با دولت نيستند . بنا بر اين در چنين وضعيتي تداوم تلاشهاي صلح به فرصت سوزي هاي بيشتر منتج خواهد شد و طالبان مي تواند از اين فرصت ها براي تقويت خود شان بهره برده و حملات بيشتر را عليه دولت سازمان دهي نمايد. واقعيتي را كه بايد پذيرفت اين است كه مشكل طالبان نيست بلكه ريشه مشكل جاي ديگر است بايد ريشه مشكل و بحران را پيدا كرد. اينكه چه دست هاي پشت صحنه طالبان اند و صحنه گردانان واقعي چه كساني اند. اگر مشكل از ريشه حل نگردد و ريشه هاي بحران در بيرون از مرز ها خشكانده نشود همانطور كه بارها نگارنده بر آن تاكيد داشته است با هزاران طالب هم صلح صورت بگيرد مشكلي حل نخواهد شد. مشكل طالبان نيست كه بتوان با آنان مشكل را حل كرد. آب از سرچشمه گل آلود است سرچشمه هارا بايد يافت. منبع : http://www.dailyafghanistan.com/opinion.html #
شریط تابعیت آلمانی
يكشنبه 7 سپتامبر 2008
کساني که خواهان کسب تابعيت آلمان هستند از ماه سپتامبر ببعد بايد آزمون زبان آلماني را سپري کنند. اما اين آزمون، که "آزمون کسب شهروندي" نام دارد، مورد اختلاف قرار دارد.
بيش از 100 هزار نفر سالانه تابعيت يا حق شهروندي آلمان را کسب مي کنند. اين رقم در سال گذشته به بيش از 113 هزار مي رسيد.
در حال حاضر تقريباً پنج ميليون نفر در آلمان بيش از هشت سال بدون پاسپورت آلماني زندگي مي کنند. حکومت آلمان درنظر دارد که حتي الامکان به بسياري از آنان تابعيت آلمان را بدهد. دو سال قبل قانون تابعيت در آلمان تغيير داده شد و مطابق به موازين اروپايي عيار گرديد. براي کسب تابعيت در آلمان دو شرط ديگر اضافه شدند. از اول سپتامبر سال روان ببعد در رابطه با فهم زبان آلماني بايد مدرک ارايه گردد و يک امتحان زبان آلماني بايد سپري گردد.
اين که چه پرسش ها درين امتحان مطرح گردند و اين امتحان تا چه حد دشوار باشد، مورد اختلاف قرار دارد.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: درين امتحان از جمع 310 سؤال 33 سوال بصورت تصادفي اند. هر سؤال چهار جواب دارد.
مثلاً يکي از سؤال ها چنين است: "تصنيف سرود ملي آلمان را چه کسي نوشته است؟ و اين جواب ها ذکر شده اند: فريدريش فون شيلر، کليمنس برينتانو، يوهان ولفگنگ فون گويته و يا هاينريش هوفمن فون فالرسليبن.
در پاسخ به اين پرسش حتي خود آلماني ها هم مشکل دارند. البته جواب درست آن هاينريش هوفمن فان فالرسليبن است.
سؤال بعدي مثلاً چنين است: "کداميک از حقوق ذيل شامل حقوق اساسي در آلمان است: حق داشتن سلاح؟حق تحميل يا اعمال زور؟ آزادي نظر؟ و يا حق محاکمۀ خودسرانه؟
که جواب درست "آزادي نظر" است.
برخي از مطالبي که در امتحان پرسيده مي شوند واقعاً مهم اند. مثلاً: "دولت قانون در آلمان چگونه سازماندهي شده و يک شهروند آلمان چه حقوق و وظايف را دارد؟"
از طرف ديگر حتمي نيست که به پرسش هاي مثل "اولين صدراعظم آلمان کي بود؟" فوراً پاسخ گفته شود.
اما کساني که بايد اين امتحان را بگذرانند چطور از عهدۀ آن برآمده مي توانند وچه شرايط را دارا باشند؟
يکي از شرايط اينست که متقاضي بايد هشت سال در آلمان زندگي کرده باشد و متقاضي تابعيت مخارج خود را خود بايد بدست بياورد. افزون بر آن يک متقاضي تابعيت نبايد سابقۀ جنايي داشته باشد و بتواند به زبان آلماني تکلم کند.
درحالي که سوالات مشکل وسوالات وجود دارد که براي خيلي ها مشکل است ولي هرمتقاضي هشت سال فرصت دارد که خود را براي آن آماده کند.
براي برخي سوالات اطلاعاتي مشکل به نظرمي رسد وبراي شماري هم زبان آلماني.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: سوالاتي مهمي هم وجود دارد که براي يک شهروند مهم است:
"سيستم انتخابات در آلمان بر کدام مبنا استوار است:
حق انتخاب به اساس سرشماري؟
حق انتخاب به اساس تقسيم بندي جامعه به سه طبقه؟
حق انتخاب به اساس اکثريت و تنظيم فهرست کانديدان؟
و يا به اساس مرد بودن؟
البته تجربه ي زندگي چند ساله نيزبه خودي خود مي تواند تا حدود کمک کند.
تانيا دخترروسي تباري است که هشت سال درآلمان زندگي کرده و امتحان را نيزسپري کرده است. اومي گويد:"به نظر من اين امتحان معقول و مناسب است، زيرا متقاضيان بايد قبلاً در مورد تاريخ و ساختار هاي کنوني آلمان اطلاعات حاصل کنند تا درين امتحان کامياب شوند. اين بسيار مهم است که آدم بتواند با ديگران بحث کند و زماني که خبرها را ميشنود، آن را فهميده بتواند."
براي موفق شدن دراين امتحان از جمع 33 سؤال بايد به حد اقل 17 سؤال جواب درست ارايه گردد. هرگاه کسي درين آزمون موفق نمي شود، اجازه دارد هر قدر که بخواهد دوباره آن را تکرار کند. اما قيمت اين امتحان 25 يورو است. مواد درسي براي اين امتحان هم موجود است.
بايد گفت که آلمان يگانه کشور اروپايي نيست که براي دادن تابعيت چنين قانوني را وضع کرده است. اين آزمون در کشور هاي اتريش، سويس، بريتانيا و لتوانيا به اشکال مختلف وجود دارد. منتقدان مي گويند که اين امتحان گاهي آنقدر دشوار است که حتي شهروندان اصلي کشور هم بدون آمادگي قبلي از آن موفق بيرون شده نمي توانند.
پس تمرين بايد کرد، و با دل و جان سرود ملي آلمان را يکجا با آلماني ها خواند.
منبع: دوچه ویله

المشاركات الشائعة من هذه المدونة

پنج اقتصاد برگ جهان

با ميوه ها آشنا شويد

مصر پایتخت اداری جدید را با هزینه ۴۵ میلیارد دلار می‌سازد