انواشيروان گفت ما هم ميميريم

 

حکایت 37 

کسی به انوشیروان عادل مژده داد که فلان دشمنت را خدا از روی زمین برداشت. انواشیروان پرسید، هیچ شنیده ای که مرا تا ابد در دنیا خواهد گذاشت؟


( اگر دشمن بمیرد جای خوشحالی نیست زیرا زندگی برای ما هم تا ابد نخواهد بود.)


اگر بمُرد عدو جای شادمانی نیست        که زندگانی ما نیز جاودانی نیست


حکایت 38 


گروهی از دانشمندان در پیشگاه انوشیروان در باب مصلحتی مشورت می کردند. و بزرگمهر که از همه بزرگتر و با تجربه تر بود سکوت اختیار کرده بود. از او پرسیدند، چرا در این گفتگو با ما همفکری نمی کنی؟ پاسخ داد، حکما مانند پزشک هستند و تا کسی بیمار نباشد به او دارو نمی دهند. وقتی می بینم شما درست می گوئید دیگر نیازی به دخالت من نیست.



چو کاری بی فضول من بر آید    

     مرا در وی سخن گفتن نشاید

وگر بینم که نا بینا و چاه است          

اگر خاموش بنشینم گناه است

المشاركات الشائعة من هذه المدونة

پنج اقتصاد برگ جهان

با ميوه ها آشنا شويد

مصر پایتخت اداری جدید را با هزینه ۴۵ میلیارد دلار می‌سازد